تیغ دولبه‌ی بسیج مردمی؛ فرصت‌ها و چالش‌ها چیست؟

تیغ دولبه‌ی بسیج مردمی؛ فرصت‌ها و چالش‌ها چیست؟

مسلح‌شدن مردم در ولایت‌های مختلف در برابر طالبان و ایستادن در کنار نیروهای امنیتی دو بحث را به راه انداخته است. برخی‌ها باتوجه به پیش‌روی و حملات گسترده‌ی گروه طالبان در نقاط مختلف کشور و سقوط تعداد زیاد ولسوالی‌ها به‌دست این گروه، مسلح‌شدن مردم در برابر این گروه و بومی‌شدن امنیت را تنها گزینه‌ی در دست‌رس می‌دانند و نوعی از استراتژی جنگی «همه‌کس به‌سوی جبهه و همه‌چیز در اختیار جبهه» را پیشنهاد می‌کنند. عده‌ی دیگر از آینده‌ی خیزش‌های مردمی و این‌که این نیروها خود به مخلان امنیت و نظم فعلی تبدیل شوند و میل‌های تفنگ‌هاشان را به‌سمت نظام فعلی بچرخانند، نگرانی دارند. اما آن‌چه همه روی آن تأکید دارند این است که یک راهبرد و سیستم منظم و مؤثر برای مدیریت و کنترل این نیروها ایجاد و عملی شود.

در دهه‌ی هفتاد خورشیدی ملیشه‌هایی که در کنار حکومت نجیب‌الله و نیروهای امنیتی در برابر گروه‌های مجاهدین می‌جنگیدند، تغییر موضع دادند و در برابر حکومت قرار گرفتند که این مسأله در کنار عوامل دیگر باعث سقوط حکومت و نظام آن زمان شد. در خلای نظام، حکومت و یک نیروی کنترل‌کننده، گروه‌های مجاهدین به جان هم افتادند که نتیجه‌ی آن ازبین‌رفتن ‌دولت و ارتش و بربادی افغانستان بود. عده‌ی که بیشتر از ضرورت مسلح‌شدن مردم در وضعیت کنونی، به خطرهای احتمالی از سوی این نیروها تأکید دارند، این تجربه‌ی تاریخی را مثال می‌زنند و از تکرار آن هراس دارند. عده‌ی دیگر که مسلح‌شدن مردم و بومی‌شدن امنیت را تنها گزینه می‌دانند، حکومت طالبان و عمل‌کرد این گروه در دو دهه‌ی اخیر و همچنان «بی‌عدالتی، تک‌روی و انحصار قدرت» در سال‌های اخیر در حکومت افغانستان را مثال می‌زنند و تأکید می‌کنند که حتا لازم است نیروهای خیزش مردمی هم در برابر طالبان بیایستند و هم در برابر حکومت «تک‌قومی و انحصارگرا».

حکومت افغانستان در سال‌های اخیر همزمان با تشکیل نیروهای چون اربکی، خیزش‌های مردمی و ارتش محلی، با برخی از خیزش‌های مردمی و نیروهایی که در برابر طالبان از خود دفاع می‌کردند، برخورد داشته و مخالفت کرده است. پس از سقوط ولسوالی‌ها مقام‌های حکومتی از خیزش‌های مردمی استقبال و مردم را به گرفتن اسلحه و ایستادن در کنار نیروهای امنیتی تشویق کردند. بسم‌الله محمدی که اخیرا سرپرست وزارت دفاع گماشته شده، از بسیج مردمی علیه طالبان حمایت کرد و در تویتی از رهبران سیاسی و بزرگان قوم خواست که اختلافات حزبی، درونی و شخصی را کنار گذاشته و در این شرایط در کنار نیروهای امنیتی و دفاعی بیایستند. اخیرا نیز سخن‌گوی مشترک نهادهای امنیتی ضمن قدردانی از بسیج و حمایت مردمی از نیروهای امنیتی گفت که در آینده‌ی نزدیک فعالیت نیروهای بسیج مردمی علیه طالبان در چارچوب منظم نظامی تنظیم می‌شود.

چرا مردم سلاح برداشتند؟

کارشناسان نظامی و برخی از نمایندگان مردم در مجلس می‌گویند که حملات گسترده طالبان بر خانه، سرزمین و عزت مردم، آنان را مجبور کرد که سلاح بگیرند و در برابر این گروه بجنگند. برخی از کارشناسان باور دارند که بی‌توجهی حکومت به امنیت شهروندان و ندانم‌کاری آن، وضعیت را به سمتی پیش برد که ولسوالی‌ها سقوط کند و این وضعیت مردم را نگران کرد که اگر از خود دفاع نکنند، وضعیت بحرانی‌تر خواهد شد.

جنرال عبدالهادی خالد، کارشناس نظامی در صحبت با اطلاعات روز می‌گوید در شرایطی که نظام در خطر است، شعار باید این باشد که همه‌کس به سوی جبهه بروند و همه‌چیز در اختیار جبهه باشد.

جاوید کوهستانی، آگاه امور نظامی می‌گوید که بخشی از خیزش‌های مردمی بیشتر به بی‌توجهی حکومت نسبت به امنیت شهروندان بر می‌گردد و بی‌توجهی و ندام‌کاری‌های حکومت مرکزی، وضعیت را به سمتی پیش برد که ولسوالی‌ها سقوط کند، مراکز اداری حکومت‌های محلی از بین برود و در کل موجب نگرانی مردم شود: «تلاش طالبان برای استفاده از زور و در طرف دیگر بی‌توجهی دولت، فرصتی را ایجاد کرد و همه‌ی اقشار جامعه خواستند که دولت به این وضعیت رسیدگی بکند. این بی‌توجهی، نگرانی و سوء‌ظن را ایجاد کرد که گویا در پشت این سقوط‌ها و بی‌توجهی‌ها رهبران قومی حکومت شریک طالبان‌اند. این مسأله یک همهمه و یک موج را ایجاد کرد که مردم باید از خودشان دفاع بکنند. اگر از خود دفاع نکنند، وضعیت خراب می‌شود و به سمت جنگ داخلی پیش می‌روند.»

عطامحمد نور بخشی از نیروهای خیزش مردمی در ولایت بلخ را رهبری می‌کند.  عکس از صحفه‌ی فیسبوک آقای نور
عطامحمد نور بخشی از نیروهای خیزش مردمی در ولایت بلخ را رهبری می‌کند. عکس از صحفه‌ی فیسبوک آقای نور

از سوی دیگر، آقای کوهستانی می‌افزاید در وضعیتی که ناامنی در کشور گسترش می‌یافت، نهادهای امنیتی از سوی سرپرستان اداره می‌شدند و این نهادها هیچ‌گونه برنامه‌ای برای اکمال و تخلیه نیروها و سیستم دفاعی و امنیتی نداشتند که این وضعیت موجب نگرانی مردم و رهبران سیاسی شد تا مسلح شوند: «در نهایت این امر موجب تشویق مردم برای بیرون‌کشیدن سلاح و بسیج شد، برای این‌که از وضعیت وجود بیرون برایند.»

این کارشناس نظامی توضیح می‌دهد که جنگ‌جویان طالبان برای جمع‌آوری غنایم جنگی بیشتر از جنوب کشور به شمال آمده‌اند و در برخی نقاط تحت کنترل‌شان برخوردهای غیراخلاقی داشته‌اند، بنأ مردم برای دفاع از سرزمین، آبرو و عزت‌شان سلاح گرفته‌اند: «مسلح‌شدن مردم نشان‌دهنده سطح آگاهی مردم است که زیر بار افراطگرایی و بنیادگرایی نمی‌روند. این باعث شد که مردم در خیزش‌های مردمی سهم بگیرند. باوجودی که این مسأله ساماندهی درست نشده و تاکنون نتایج مطلوب به‌دست نیامده است، ولی یک امر خوب است که آغاز شده است. انکشاف می‌کند، آهسته‌آهسته همسو می‌شوند، همبستگی به‌وجود می‌آید، در سطوح مختلف جزایر باهم وصل می‌شوند و بلاخره راه‌حل‌هایی یافت می‌شود. این مسأله طالبان را نیز زیر فشار قرار می‌دهد که درک کنند همه‌ی مردم افغانستان از آن‌ها راضی نیستند و طالبان بفهمند که با زور نمی‌توانند حکومت بکنند. این نکات مثبت قضیه است که باید از آن استقبال کرد.»

داوود ناجی، مشاور دفتر شورای امنیت ملی می‌گوید که مسلح‌شدن خودجوش مردم در برابر طالبان ناشی از ترس و وحشت مردم از این گروه است: «گروه تروریستی که واقعیت‌های جدید افغانستان مثل تنوع قومی، سیاسی، مذهبی، جنسیتی و نسلی افغانستان امروز را قبول ندارند و می‌خواهند افغانستان را به سال‌های تحت حاکمیت‌شان برگردانند. حاکم‌کردن یک نظام غیردموکراتیک و مذهبی با قرائت تندروانه مردم را ترسانده است.»

داوود ناجی می‌گوید که مسلح‌شدن خودجوش مردم در برابر طالبان ناشی از ترس و وحشت مردم از این گروه است. عکس از شبکه‌های اجتماعی
داوود ناجی می‌گوید که مسلح‌شدن خودجوش مردم در برابر طالبان ناشی از ترس و وحشت مردم از این گروه است. عکس از شبکه‌های اجتماعی

آقای ناجی می‌افزاید در دو سال گذشته حلقاتی تلاش کردند که به مردم و رهبران احزاب بگویند که طالبان تغییر کرده، در پی کسب صددرصدی قدرت و مخالف تحصیل زنان و آزادی بیان نیستند و پلورالیسم سیاسی افغانستان را پذیرفته‌اند. اما طالبان با افزایش خشونت‌ها و رفتاری را که در ساحات تحت کنترل‌شان به نمایش گذاشتند، به وضوح دیده شد که طالبان نه از لحاظ فکری و نه از لحاظ کرداری تغییر نکرده‌اند، بنأ مردم در برابر این گروه سلاح برداشتند: «مردم طالبان را می‌شناسند، تاکستان‌های شمالی را در حافظه خود دارند، انهدام بودا و قتل عام مزار شریف و یکاولنگ را به ذهن دارند و به پا خیستند.»

از سویی هم آقای ناجی می‌گوید که در حال حاضر یک نظم سیاسی به نام جمهوری اسلامی افغانستان وجود دارد و مردم در حمایت از نظام و در کنار نیروهای امنیتی ایستادند: «این معنایش این است که مردم نظام را از خود می‌دانند. به‌رغم انتقادها و اعتراض‌هایی که بر حکومت دارند، این تفکیک را به وضوح کرده‌اند که بحث اصلی فعلا بحث حفظ نظام است و ما نباید به انارشی و جنگ داخلی سقوط کنیم.»

فرصت‌ها

کارشناسان نظامی بسیج مردمی و ایستادن نیروهای خیزش مردمی در کنار نیروهای امنیتی را تنها گزینه‌ی موجود در برابر حملات گسترده‌ی طالبان، حفظ دولت و نظم فعلی می‌دانند و می‌گویند چون نیروی اصلی برای تأمین امنیت مردم‌اند، بنأ با بومی‌کردن امنیت و حس مالکیت‌دادن به مردم، از آن‌ها استفاده مؤثر شود.

جنرال خالد با اشاره به مشکلات و کاستی‌ها در رهبری حکومت و نهادهای امنیتی و کاستی‌ها در سطح استراتژیک و تاکتیکی می‌گوید که در جامعه به قدر کافی نیروی مثبت وجود دارد و اگر دولت ابتکار عمل را در دست گیرد و این نیروها را بسیج کند، می‌شود علیه تهدید از آن‌ها استفاده کرد. آقای خالد می‌افزاید که خروج نیروهای خارجی یک فرصت را در اختیار دولت افغانستان قرار داد و آن این که بهانه‌ی طالبان برای جنگ علیه دولت از بین می‌رود و مشروعیت دولت و قانون اساسی بیشتر می‌شود، در این صورت باید دولت نیروهای موجود در جامعه را سنجش می‌کرد: «پالیسی‌ها زمانی به کرسی می‌نشیند که برایش ساختار و سیستم ساخته شود و نیروها درست جابه‌جا شوند. نیروی اصلی تأمین امنیت در بسیاری کشورها و خصوصا در افغانستان مردم‌اند. محاسبه غلط این است که مردم فراموش شده است. زمانی مردم به نیروی امنیتی تبدیل می‌شوند که حس مالکیت داشته باشند و به‌طور کلی خود را در دولت شریک بدانند. اگر رهبری دولت مردم را به خودی و غیرخودی تقسیم کند، نیروی موجود در جامعه خود به خود زایل می‌شود.»

جنرال عبدالهادی خالد می‌گوید در شرایط که نظام در خطر است، شعار باید این باشد که همه‌کس به سوی جبهه و همه‌چیز در اختیار جبهه. عکس از شبکه‌های اجتماعی
جنرال عبدالهادی خالد می‌گوید در شرایط که نظام در خطر است، شعار باید این باشد که همه‌کس به سوی جبهه و همه‌چیز در اختیار جبهه. عکس از شبکه‌های اجتماعی

جاوید کوهستانی می‌گوید که خیزش‌های مردمی برای متعادل‌کردن وضعیت خیلی کمک کرد. سرعت پیشروی طالبان و سقوط متداوم ولسوالی‌ها را یک مقدار به چالش و کندی مواجه کرد. برخی از ولسوالی‌ها را مردم پس گرفتند و حملات طالبان در برخی نقاط را عقب زدند: «در حال حاضر به نفع دولت و نیروهای امنیتی است و از فروپاشی ساختارهای دفاعی و امنیتی جلوگیری می‌کند. این یک مزیت کلان است. در حال حاضر دیگر گزینه‌ا‌ی وجود ندارد.»

آقای کوهستانی می‌افزاید کسانی که تک‌قومی می اندیشند و ساختارها را برای منافع فردی و گروهی خود می‌بینند، احساس می‌کنند که بسیج مردمی علیه طالبان در درازمدت خطرساز می‌شود، اما این بسیج می‌تواند برای بومی‌سازی امنیت و آینده قدرت در کشور کمک‌کننده باشد: «باتوجه به بی‌عدالتی در گذشته و اکنون و مقرری‌های یک‌دست، امیدوار هستیم که بومی‌شدن امنیت که مردم به پا می‌خیزند و امنیت‌شان را تأمین می‌کنند بر ابعاد مختلف و کلان تأثیرات جدی داشته باشد. در دیدگاه بین‌المللی تغییرات بیاید. برای بومی‌سازی ساختارهای اداری و عدالت محلی هم کمک کند که دیگر مردم بر تقدیر خود حاکم شوند. نمایندگان و ولسوال‌های‌شان را خود انتخاب کنند. در بخش‌های اداری و سازندگی نقش مثبت داشته باشند و دیگر هر سیاستی تحمیل نشود.»

داوود ناجی می‌گوید که حفظ نظام و به‌خصوص حفظ نهادهای امنیتی و دفاعی افغانستان به این معنا است که هیچ حزبی و در سطوح مختلف مردم هیچ منطقه‌ی طرفدار رفتن به سال‌های که جنگ همه علیه همه بود، نیستند و از همان خاطر سعی می‌کنند که این نظام سر پای بمانند.

خطرها

در کنار این که خیزش‌های مردمی و بسیج عمومی تنها گزینه برای مقاومت در برابر طالبان و حفظ نظام و نیروهای امنیتی دانسته می‌شوند، همچنان نگرانی‌هایی مطرح می‌شود که این نیروها ممکن است در آینده به نیروهای مخرب و نظم فعلی تبدیل شود و علیه دولت تغییر موضع دهند.

جاوید کوهستانی می‌گوید که ممکن است در میان نیروهای خیزش مردمی افراد لمپن، عقده‌ای، ماجراجو، دارای خصومت‌های شخصی و مجرمان حضور داشته باشند و در برخی نقاط به آزار و اذیت مردم بپردازند، اما باید آنان مدیریت و کنترل شوند.

آقای کوهستانی در خصوص احتمال تغییر موضع خیزش‌های مردمی بر علیه حکومت، می‌افزاید که اگر حکومت چنین حکومت تک‌قومی، خودمحور و مستبد باشد، خوب است که آنان علیه چنین دولت بیایستند: «مردم به همان اندازه که از طالبان و افراطیت ناراضی هستند، از بی‌عدالتی، نبود اشتغال و از عدم توجه حکومت به وضعیت معیشتی آنان نیز ناراضی هستند. همان‌قدر که مردم از طالب و افراطیت نفرت دارند، از سیاست و خودکامگی‌های حکومت مرکزی هم نفرت دارند. در حال حاضر نیز بخشی از پیروزی طالبان و سقوط‌ها ناشی از عدم رضایت مردم از حکومت فعلی است. مردم طالبان را کمک کردند که بیایند و پایگاه‌های دولتی را بگیرند. اگر در نظام سیاسی افغانستان اصلاحات اعمال نشود، ما می‌خواهیم که این خیزش‌ها بر حکومت مرکزی عامل فشار باشند و حکومت را وابدارند که به خواست‌های برحق و مشروع مردم تن بدهد. باید به این بی‌عدالتی‌ها نقطه‌ی پایان گذاشته شود. اگر دولت چنین چیزی را چالش می‌پندارد، برای مردمی که عدالت می‌خواهند طالب و دولت یک‌سان خواهد بود. اگر بحث قومی‌سازی باشد، اقوامی که تحت فشارند، محکوم بودند، آسیب دیدند و به بهانه‌های مختلف سرکوب شدند، ما باید همگی مسلح شویم و مصلحت‌ها را کنار بگذاریم.»

داوود ناجی می‌گوید باتوجه به این‌که اعضای فعال دولت فعلی از قبیل سناتوران، نمایندگان مجلس، رییس یا اعضای شوراهای ولایتی، معاونان والی‌ها و ولسوالان در رأس خیزش‌های مردمی هستند، احتمال این‌که علیه نظام بیاستند، فعلا متصور نیست.

جنرال عبدالهادی خالد می‌گوید که اگر تمامی تمهیدات و تدابیر برای مدیریت و کنترل نیروهای خیزش مردمی استفاده نشود، همه‌چیز به سم تبدیل خواهد شد.

برای مدیریت و کنترل نیروهای خیزش مردمی چه باید کرد؟

نهادهای امنیتی در نظر دارند که نیروهای خیزش مردمی را در ارتش محلی مدغم کند. اجمل عمر شینواری، سخن‌گوی مشترک نهادهای امنیتی و دفاعی می‌گوید که در آینده‌ی نزدیک فعالیت نیروهای بسیج مردمی علیه طالبان در چارچوب منظم نظامی (ارتش محلی) تنظیم می‌شود. آقای شینواری می‌افزاید که دولت افغانستان قبل‌ازقبل نیز برای فعالیت این نیروها، تشکیلات منظمی را درنظر داشت. او در یک نشست خبری گفت که نیروهای بسیج مردمی پس از کسب آموزش‌های مسلکی، در سطح تکتیکی در کنار نیروهای امنیتی و دفاعی کشور تحت فرمان فرماندهان تاکتیکی ارتش در اجرای عملیات سهیم خواهند شد.

جنرال عبدالهادی خالد توضیح می‌دهد که گروه طالبان جنگ را در چهار سطح رهبری می‌کنند، اما حکومت افغانستان برعکس عمل می‌کند و تمامی صلاحیت‌ها را در مرکز جمع کرده و جنگ را از مرکز مدیریت می‌کند. به گفته‌ی او، طالبان در سطح ولسوالی، ولایت، زون و استراتژیک جنگ را پیش می‌برند: سه سطح اول سطح تکتیکی و جنگی است. کسانی‌که در سطح ولسوالی می‌جنگند، صلاحیت دارند که چه بکنند، امکانات و بودجه نیز دارند. در سطح ولایت و زون نیز چنین است. در سطح استراتژیک هماهنگی ایجاد و استقامت اساسی را تعین می‌کنند، جنگ روانی و دیپلماسی را پیش می‌برند و منابع عمومی را جمع و تقسیم می‌کنند.

آقای خالد با تأکید به بومی‌کردن امنیت می‌گوید که در سطوح ولسوالی، ولایت و زون باید صلاحیت داده شود که بتوانند تمام مسائل را پیش ببرند. نیروهای امنیتی در این سطوح باید با جامعه وصل باشند و همچنان از ابتکار و دانش مردم در تمام سطوح استفاده شود.

او می‌گوید که برای مدیریت و کنترل نیروهای خیزش مردمی در سطح ولایت و ولسوالی نیروهایی تنظیم شوند و مشروعیت پیدا کنند. تجهیز شوند، حمایت شوند، سلسله‌مراتب تعیین شود، سلوک و رفتار برای آن‌ها تدریس شود: «باید برای آن‌ها آموزش داده شود که اگر مسلح می‌شوند، چرا باید فیر کنند. چطور و چه وقت فیر کنند. با مردم چگونه رویه کنند و چگونه به امین ملت بدل شوند. چطور حافظ ناموس ملت باشند. در سطح ملی رهبران کشور زیر یک چتر جمع شوند. اگر این طرح تنظیم شود، مفید واقع می‌شود اگر نشود همه‌چیز به سم تبدیل می‌شود.»

جاوید کوهستانی به این باور است که برخوردهای سلیقه‌ای حکومت با نیروهای خیزش مردمی وضعیت را به ضرر حکومت تغییر می‌دهد، چنان‌که داکتر نجیب‌الله در دهه هفتاد چنین کرد.   عکس از شبکه‌های اجتماعی
جاوید کوهستانی به این باور است که برخوردهای سلیقه‌ای حکومت با نیروهای خیزش مردمی وضعیت را به ضرر حکومت تغییر می‌دهد، چنان‌که داکتر نجیب‌الله در دهه هفتاد چنین کرد. عکس از شبکه‌های اجتماعی

جاوید کوهستانی می‌گوید اگر از جنرالان بازنشسته کادری و جهادی برای رهبری و مدیریت نیروهای خیزش مردمی استفاده شود، مؤثر تمام می‌شود: «هم از نظر لوجیستیکی، امرار معاش و حمایت‌های لازمه می‌تواند سهولت به‌وجود بیاورند و هم برای مدیریت و کنترل‌شان که کارهای خودسرانه نکنند، مطابق برنامه به فعالیت جنگی ادامه دهند و جلو خودسری‌های‌شان گرفته شود.»

آقای کوهستانی می‌افزاید که بهتر است این نیروها تنها در یکی از نهادهای امنیتی نه بلکه در چوکات وزارت‌های دفاع و داخله و امنیت ملی جابه‌جا و تنظیم شوند: «اگر در یک وزارت باشند، ممکن مدیریت‌شان دشوار باشد و هم از نظر بودجوی روی یک وزارت فشار بیاید. می‌شود تشکیلات در درون کل نهادهای امنیتی و به‌صورت مستقل تحت پوشش قرار گیرد. تشکیلات رسمی داشته باشند، مدیریت و اکمال شوند. همراه‌شان کار سیاسی صورت گیرد. نظارت شود، آگاهی داده شود و در صورت نیاز تعلیم داده شوند.»

این کارشناس نظامی با اشاره به رخدادهای دهه هفتاد و سقوط دولت می‌گوید که در آن زمان با خیزش‌های مردمی و قطعات قومی برخوردهای سیلقه‌ای و عقده‌مندانه صورت گرفت و حکومت فعلی نباید آن اشتباهات را تکرار کند: «استحکام دولت داکتر نجیب‌الله نیروهای ملیشه و قومی بودند و سخت‌ترین جنگ‌ها را در نقاط مختلف انجام می‌دادند و بیشترین وظیفه به دوش همین نیروها بود. خیلی پاسخ‌گو بودند و می‌توانستند در کنار نیروهای امنیتی بیشترین وظایف را انجام دهند. اما در دوره پایان حکومت داکتر نجیب اگر برخوردهای سلیقه‌ا‌ی صورت نمی‌گرفت، نیروهای میلشه مشکل‌ساز نمی‌شدند. حکومت این اشتباهات را تکرار نکند و از فرصت‌ها استفاده کند. بی‌عدالتی نکند و همه را به یک چشم بییند.»