عینیت نظامی و خیال سیاسی

عینیت نظامی و خیال سیاسی

رییس‌جمهور غنی گفته که «ایستادگی می‌کنیم و تسلیم نمی‌شویم.» آرزوی اکثر مردم افغانستان همین است. وقتی که مقامات حکومت داکتر نجیب از ایستادگی در برابر«اشرار» سخن می‌گفتند، اکثر مردم افغانستان با آنان همنوا نبودند. مردم به دعا از خدا می‌خواستند که رژیم کمونیستی سقوط کند و مجاهدین بتوانند آن بهشت روی زمین را که وعده می‌دادند در افغانستان برپا کنند. اما امروز چنان نیست. اکثر مردم می‌خواهند که نظام جمهوری کنونی باقی بماند و طالبان مغلوب و مخذول شوند.

حال، سوال این است که ایستادگی‌کردن و تسلیم‌نشدن یعنی چه؟ این سوال از این جهت مهم است که ما رییس‌جمهوری داریم که خیال‌های خود را اصل می‌داند و واقعیت‌های بیرونی را فرع. به بیانی دیگر، اشرف غنی صورت خیالی از یک حکومت کامیاب در ذهن خود دارد و آن حکومت کامیاب خیالی همه‌چیزش چنان که باید کار می‌کند. اگر در عالم واقع وضعیت طور دیگری جریان دارد، خیر است. رییس‌جمهور تدبیری خواهد اندیشید و آن واقعیت سرکش را نیز در چارچوب همان تصویر خیالی خود رام خواهد ساخت.

همین ایستادگی‌کردن و تسلیم‌نشدن در برابر طالبان را بنگرید. اشرف غنی در خیال خود علیه طالبان ایستاده و در خیال خود از تسلیم‌شدن به طالبان ابا می‌ورزد. در عالم واقع، چیزی به‌نام ایستادگی وجود ندارد. در واقعیت، آن‌چه جریان دارد تسلیم‌شدن پرشتاب نظام جمهوری به امارت طالبانی است. وقتی می‌گویید ایستادگی می‌کنیم، خوب، واقعا ایستادگی بکنید. ایستادگی یک صورت آرمانی خیالی دارد که در آن هربار که دشمن حمله می‌کند به‌صورت خودکار سرش به سنگ می‌خورد و از پا می‌افتد. اما در صورت واقعی ایستادگی، سرباز خون می‌دهد و نان می‌خواهد و مهمات لازم دارد و روحیه نیاز دارد و محتاج مدیریت و رهبری سالم جنگ است. در صورت واقعی ایستادگی، سرقومندان اعلای قوای مسلح ضمن آن‌که با قاطعیت و روشنی علیه دشمن تروریست اعلام جنگ می‌کند، با تمام توان پشت نیروهای مسلح کشور خود می‌ایستد و در هر وجب خاک وطن از هر سرباز حمایت می‌کند. در ایستادگی واقعی معجزه‌ای در کار نیست. سرقومندان اعلا واقعا کار می‌کند و موازنه‌ی جنگ را به نفع اردوی ملی و نظام جمهوری تغییر می‌دهد.

اشرف غنی لاف ایستادگی می‌زند، اما ایستادگی‌اش فقط در دنیای خیال است. در عالم واقع و در عرصه‌ی نبرد واقعی، این طالبان‌اند که بدون لاف گزاف ولسوالی‌ها را تسخیر می‌کنند و ابزارهای جنگی به‌جامانده از نیروهای اردوی ملی را به‌دست می‌آورند. می‌گوید که تسلیم نمی‌شود؛ اما مگر تسلیم‌شدن چیست؟ همین که هر روز عقب‌تر بنشینی و مناطق بیشتری را به دشمن واگذار کنی، تسلیم‌شدن نیست؟

اکنون پرسش مهم دیگر این است: چرا اشرف غنی و حکومتش در برابر طالبان نمی‌جنگد؟ این سوال سه جواب دارد:

یک) اشرف غنی نمی‌خواهد با طالبان بجنگد. تعلقات قبیله‌ای و سلطه‌خواهی قومی سبب می‌شوند که او از نابودشدن ماشین جنگی طالبان بیمناک باشد.

دو) اشرف غنی رییس‌جمهوری نالایق و بی‌کفایت است، برای مدیریت یک کشور بحران‌زده ظرفیت لازم را ندارد و از هوش و اراده‌ی کافی برای مقابله‌کردن با گروه‌های تروریستی بی‌بهره است.

سه) اشرف غنی فریب آی‌اس‌آی پاکستان را خورده و قبول کرده که طالبان اهل مذاکره و صلح و مشارکت سیاسی در نظام جمهوری هستند.

هرکدام از این گزینه‌ها (یا هر ترکیبی از این گزینه‌ها) که درست باشد، حاصل کار یکی است: شکست جمهوریت در برابر امارت.