پیشروی طالبان در قریهها، ولسوالیها و مناطقی از شهرها پر از مثالهای تکاندهنده و خشن است. قساوت طالبان در کشتار افراد ملکی، رگبار نیروهای امنیتی در حین تسلیمی، تخریب اماکن و داراییهای عامه، شکنجهی هنرمندان، آزار و اذیت زنان و عقدهگشایی و تاراج دارایی سیاستمداران و مقامات حکومتی، همه و همه را دیدیم و تماشا کردیم. همهی این رخدادها که فراواناند، آزاردهنده و ناامیدکننده بود.
آنچه طالبان با تصرف مناطق تازه بر اماکن عمومی، نظامیان و ملکیها کردند، نشاندهندهی قساوت و نادانی این گروه است. به تصاویری که از انفجار ساختمانهای دولتی برجا مانده، یا بمبگذاری پل و راههای مواصلاتی، یا خشونت و شکنجه خاشه قندهاری و تصاویری از تاراج خانه جنرال رازق و قبر احمدولی کرزی میبینیم، همه بیانگر نفرت و جهل عمیقی است که جنگجویان این گروه در سطوح متفاوت با خود دارند.
مشاهده و نظاره همهی این موارد به این معناست که طالبان تغییری سالمی نکردهاند. آنچه رسانههای خارجی از تغییر و جهاندیدگی طالبان روایت میکردند، یک انتظار عبث است. این گروه با تصرف مناطق تازه و عملکردهای خشن نشان داد که قساوت و نفرت بخشی از وجود جنگجویان این گروه است. تنها رویدادهایی که در قندهار اتفاق افتاد، بازتابدهندهی عملکرد و واقعیت طالبان است. از تاراج و کینهجویی بر خانه جنرال رازق در اسپین بولدگ و رگبار افراد ملکی در این نقطهی مرزی چه میتوان برداشت کرد؟ از تحقیر و بیحرمتی آرامگاه احمدولی کرزی چه؟ از خشونت و آزار و مرگ و بازی با جنازهی خاشه قندهاری چه میتوان برداشت کرد، جز نفرتاندوزی عمیق و بیرحمی بیاندازهی جنگجویان طالبان.
روایت تغییر طالبان اگر درست میبود، جنگجویان این گروه با این حجم از نفرت، خشونت و کینهتوزی با اماکن عمومی، ملکیت و دارایی مقامات، غیرنظامیان و گروههای متفاوت جامعه برخورد نمیکردند. بسیاری از سیاستمداران و مقامات و نظامیان حکومت که از دوران امارت اسلامی نفرت و کینه در دل داشتند، آرام آرام به صلح و بخشش روی آوردند. نمونهاش جنرال رازق بود که بهصورت واضح مشهود بود که دست از قساوت در فرماندهی پولیس قندهار رفته رفته بازداشت. اما عسکر و صاحبمنصب طالب در پی تازهکردن زخم هایی است که افغانستان و مردمش را قربانی کرده است.
طالبان نمیدانند که با انتقامجویی و کینهتوزی، زخمهای تازه و بیپایان دیگر را باز میکنند. زخمهایی که ربطی به حکومت و قدرت ندارد. خانه به خانه کاشته میشود و روزی ممکن است به برخوردی مشابه با طالبان بینجامد. و این همان چرخهی باطلی است در آن غرقیم و از شهروندان و هموطنان ما قربانی میگیرد.
دستکم انتظار میرود که رهبری سیاسی طالبان و افرادی که در طی چند سال گذشته با سیاست و روابط فراتر از درونگروهی آشنا شدهاند، این حس و کینهی انتقامجویی و قساوت را نظارت و کنترل کنند. دفتر طالبان در قطر و فرماندهی این گروه در کویته باید جلو خودسری و خشونت جنگجویانشان را بگیرند. اگر چنین نشود، جنون خشونت از انتقامجویی از مقامات حکومتی و ساختمانهای دولتی بسیار فراتر خواهد رفت. مادامی که جنگ است و سلاح، جنگجویان طالبان برای قساوت و بیرحمی تشنهتر خواهند شد. و آثار و نتایجی که از آن برجا میماند، بیشمار و جبرانناپذیر خواهد بود.