از زمانی که طالبان، عملیات بزرگ تصرف قلمرو و سقوط ولسوالیها را آغاز کردند، کمتر از صد روز میگذرد. این گروه، پس از تصرف بیش از صد ولسوالی در مرحلهی اول حملاتشان، اکنون به شهرها چشم دوخته است. مراکز ولایات نیمروز، سرپل، کندز و تخار در تصرف جنگجویان طالبان قرار دارد. طالبان پس از تصرف شبرغان، مرکز قدرت مارشال دوستم، انبار اسلحه و مهمات دولتی و نیروهای مردمی مارشال دوستم را خالی کردند و سپس دست به عقبنشینی زدند. گفته میشود طالبان به بخشهایی از شهر ایبک، مرکز ولایت سمنگان وارد شده و نمیدانیم با سرعتی که جنگجویان این گروه میجنگند و از خطوط دفاع عبور میکنند، زمانی که این متن به خوانش مخاطبان میرسد، ایبک در تصرف کامل طالبان قرار میگیرد یا خیر. علاوه بر سقوط چند شهر به دست طالبان، مراکز چندین ولایت استراتژیک هرات، غزنی، قندهار، هلمند، بغلان، بدخشان، بلخ، بادغیس و زابل بهصورت کامل در محاصرهی طالبان قرار دارد.
بهنظر میرسد در شرایط اضطراری کنونی، فرصت کافی برای مطولکردن سخن در خصوص عوامل و ریشههای دور و نزدیک رقم خوردن وضعیت کنونی وجود نداشته باشد. نیروهای امنیتی ملی افغانستان، در مقایسه با طالبان، مجهزتر، پرتعدادتر، آموزشدیدهتر و برخوردار از مشروعیت و حمایت قدرتمند داخلی و بینالمللی هستند اما در میدان عمل و جنگ، این جنگجویان طالبان هستند که خط به خط، قدم به قدم، ولسوالی به ولسوالی و شهر به شهر فاتح میدانهای نبرد میشود. پاسخ به این تناقض، مثنوی هفتاد منی میطلبد که در فرصت تنگ این یادداشت و وضعیت اضطراری و حساس کنونی نمیگنجد.
بنابراین، یکی از اقدامها و راهحلهای فوری و دمدستی که هم امکان اجراییشدن آن وجود دارد و هم میتواند وضعیت را به نفع جمهوری اسلامی افغانستان و ضرر طالبان در جبهات جنگ بچرخاند، پیوند زدن نیروهای امنیتی ملی با بسیجهای مردمی است. این پیوند باید استراتژیک، عمیق و واقعی باشد نه صرفا مستمسک سیاسی و رسانهای که در محافل رسانهای و تبلیغاتی از سوی حکومت استفاده شود.
بسیجهای مردمی و بومی در سطح محلات علیه طالبان، از هفتهها قبل، شکل گرفته و عملا در جبهات جنگ حضور یافتهاند، اما هنوز هم، حکومت به این نیروها نه به دیدهی یک امکان واقعی، قابل اتکا و اعتماد در جهت بهبود وضعیت در جبهات جنگ که به دیدهی یک مستمسک سیاسی برای جنگ تبلیغاتی و رسانهای علیه طالبان مینگرد.
بسیج مردمی، نیازمند بودجه، آموزش، تجهیزات، امکانات و اعتماد سیاسی است. گروههای خودجوش مردمی که عزم جزم کردهاند تا در برابر طالبان و در حمایت از نظم سیاسیشان بجنگند، بیآنکه به حد کافی از طرف حکومت، اعتماد سیاسی و نظامی، تجهیزات، امکانات و پوشش مالی و تسلیحاتی دریافت کنند، نمیتوانند کاری از پیش ببرند. گزارشهای فراوانی وجود دارد که نشان میدهد نیروهای بسیج مردمی، کمکها و امکانات مالی و جنگی کافی از طرف حکومت دریافت نکردهاند.
فقط در صورتی، امکان بازدهی مثبت و مفید این نیروها در جبهات جنگ وجود دارد که حکومت به آنها بهعنوان امکان و بازو و ظرفیت مضاعف امنیتی و جنگی ببیند. حکومت باید در سیاست عملی و واقعی خود نسبت به این نیروها، تغییر آورده و بسیجهای مردمی را به دیدهی نیروهایی ببینند که دوشادوش نیروهای امنیتی ملی در برابر هجمهی سنگین حملات طالبان میایستند. این یکی از گزینهی فوری و مؤثر برای بهبود وضعیت است.