در ظرف یک هفته، سقوط آزاد افغانستان به کام پیشروی طالبان، ناگهان همه را شوکه کرد. از ماهها قبل، احتمال پیشروی گام به گام طالبان به قلمروهای بیشتر از طرف تحلیلگران و کارشناسان مطرح بحث بود اما هیچ کسی، بهشمول ورزیدهترین کارشناسان، دولتمردان مشرف بر اطلاعات سری و حتا شرکای استراتژیک افغانستان تصور نمیکردند، این توفان بلعنده، ناگهان سر برسد و به سرعت برق ولایت به ولایت و شهر به شهر، به تصرف جنگجویان طالبان درآید.
اوج شوکدیدگی ناشی از این سقوط آزاد، زمانی رخ داد که دیروز، شایعهی کنارهگیری رییسجمهور غنی از قدرت در شهر پیچید. نگرانی، در پی و خون جامعه دوید و التهاب ناشی از این نگرانی، در نخستین و دمدستترین، وارد بازار ارز شد. ظرف حدود دو ساعت، پول افغانی حدود ۱۰ درصد ارزشاش را در برابر دالر امریکا از دست داد.
کنارهگیری رییسجمهوری از قدرت در افغانستان، تکاندهندهترین اتفاقی است که میتواند رخ بدهد. بهدلیل نبود ثبات سیاسی و شکلگرفتن سیاهچالهای از بحران ناشی از خلای قدرت، چنین اتفاقی میتواند هر آنچه از نظم، دسیپلین، ثبات، قانون، عرف، ارزش، سرمایه، زندگی و آرامش وجود دارد ببلعد. ترومای خلای قدرت در افغانستان و نگرانی در مورد تبعات ویرانگرش، آنقدر عمیق و جدی است که هرنوع گلایه، نقد، کینه و نفرت از زعیم سیاسی کشور را به حاشیه میبرد. رییسجمهور غنی، برای بخش بزرگی از مردم افغانستان، رییسجمهوری قابل نقد، مسبب مشکلات و نابسامانیها و حتا نفرتآور است اما هیچ نوع احساس و قضاوتی در خصوص رییسجمهور نمیتواند جلو دید ما را برای دیدن تبعات ویرانگر استعفای او بگیرد.
در طول دو سال گذشته، «مانع صلح بودن» غنی هزاران بار گفته و تکرار شده است. از سیاستمداران تا تحلیلگران، از کنشگران سیاسی تا حتا شهروندان عادی هزار بار گفته است که غنی مانع صلح است. در هفتههای اخیر، طالبان به صراحت بر این نکته انگشت نهادند مادامی که غنی در قدرت باشد، خبری از پیشرفت مذاکرات صلح نخواهد بود.
در اولین نگاه به شایعه یا واقعیت استعفای رییسجمهور غنی از زعامت جمهوری اسلامی افغانستان، ممکن است استعفای او به معنا و صورت هموارشدن مسیر مذاکرات و استقرار صلح دیده و تفسیر شود اما چنین تصور و برداشتی از «کنارهگیری و خلای قدرت ناشی از آن»، ویرانگر است.
رییسجمهور غنی، در خطابهای ویدیویی برای مردم، اعلام کرد که سلسلهای از مشورتها را در سطح جناحها و رهبران سیاسی داخلی و همکاران بینالمللی افغانستان برای جلوگیری از خونریزی و ویرانی بیشتر و حفاظت از قربانیان و آوارگان گسترش جنگ آغاز کرده است. پیش از نشرشدن این خطابه، گزارشهایی مبنی بر اعلام کنارهگیری آقای غنی از قدرت نشر شده بود. بهنظر میرسد محتملترین تفسیر و برداشت از پیام رییسجمهور غنی، آغاز مقدمات و روند کنارهگیری او از قدرت در روزهای آینده باشد.
کنارهگیری رییسجمهور غنی، پرسشها جدی و تکاندهندهای به همراه دارد؟ چرا رییسجمهور استعفا کند؟ اگر پاسخ این چرا، جلوگیری از گسترش جنگ و حرکت به سمت مذاکرات جدی صلح است، چه تضمین و تضمینهایی برای وقوع این سناریو وجود دارد؟ در صورت کنارهگیری، آقای غنی قدرت را به چه کس یا چه کسانی بسپارد؟ خلای قدرت ناشی از کنارهگیری آقای غنی چگونه قابل مدیریت خواهد بود؟ گیریم استعفای رییسجمهور به تسریع مذاکرات صلح منجر شود، در فاصلهی استعفای رییسجمهور تا اعلام و اجرای آتشبس، شکلگیری یک حکومت انتقالی، خلعسلاح و تدوین قانون اساسی جدید، خلای قدرت با چه میکانیزم و تدابیر مشروع و قاطع پر خواهد شد؟
هریک از این پرسشها به اندازهی بخشی از هویت سیاسی، اجتماعی و کلیت حیات افغانستان مهم و تعیینکننده است. اساسا مهمترین پرسش این است که اگر رییسجمهور از قدرت کنار برود، چه تضمین و اطمینانی وجود دارد که طالبان حملاتاش را متوقف و به میز مذاکرات برگردد؟ اگر این کنارهگیری رخ دهد و طالبان با استفاده از خلای قدرت و فروپاشی که به وجود میآید، مثل آب خوردن و بدون کمترین مقاومت، تمام قدرت سیاسی را تصرف کند، در آن صورت چه روزنی برای دفاع منطقی از این کنارهگیری وجود خواهد داشت؟
شرکای استراتژیک افغانستان، کشورهای منطقه، جناحها و رهبران سیاسی و در کل همهی بازیگران و بازیگردانان جنگ و صلح افغانستان باید در خصوص کنارهگیری رییسجمهوری از قدرت، هزار وسواس و احتیاط و تدبیر را طرح و پیگیری کنند. به هیچ صورت نباید استعفای رییسجمهوری بهجای تسریع و تشدید مذاکرات صلح، به خلای قدرت، فروپاشی دولت، هرجومرج و سقوط مطلق کشور به کام طالبان منجر شود. اگر چنین اتفاقی بیفتد، افغانستان به آخر خط خواهد رسید و قصهی زندگی -و نه زندهماندن- در این سرزمین به صورت تراژیکی پایان خواهد یافت.