Rahim Yawari

جغرافیای خشونت

جغرافیایی که ما در آن زندگی می‌کنیم؛ جغرافیایی گریز از عقلانیت، خرد، تاءمل، تفکر، انسانیت، اخلاق، عدالت و اندیشه است. این جغرافیا جغرافیای خشونت، قبیله‌گرایی، نژاد گرایی و جهالت است. دلیل وجود و تداوم این خشونت‌ها، انسان ستیزی‌ها و نا برابری‌ها را می‌توان:
• ساختار به شدت قبیله‌ای این جامعه
• و حاکمیت دینی به شدن بسته، و گشترش و تداوم باورهای بنیادگرایانه و افراطی دینی دانست.
دینی که نتواند در مقابل تحولات و نیازمندی‌های جدید بشر از خود انعطاف و تعامل نشان دهد، و تفسیر جدیدی ارایه کند؛ نهایتا با پرورش خشونت در برابر تحولات، تغییرات و نیازمندی‌های جدید بشر از خود مقاومت نشان می‌دهد و می‌ایستد.
ادیان وحیانی و آسمانی از آن جایی که، همه‌ی شان مبتنی بر وحی هستند؛ و بنیان‌گذاران (پیامبران) و پیروان آن‌ها وحی را کلام واضح خدا، ثابت، مطلق، غیر قابل تفسیر عقلانی، و غیر قابل تاویل می‌دانند. و هرگونه برداشت هرمنوتیکی و عقلانی از متون دینی را مساوی به رد متون دینی گرفته و با آن به شدت مخالف هستند. این ادیان هیچ‌گونه تعامل و سازشی با دیدگاه‌های متفاوت و مخالفین‌اش ندارند، و آن‌ها را خیلی ساده کافراش می‌خوانند، طرداش می‌کنند، و سزاوار مرگ می‌دانند. این جاست که همه‌ی این ادیان آسمانی پتانسیل بسیار قوی‌ای برای تولید و تبدیل شدن به گروه‌های تروریستی، داعشی، وهابی، طالبانی، افراطی، گروه حقانی، حاکمیت هزارساله‌ی قرون وسطایی و … را به صورت باالقوه در بطن خود دارند.
حاکمیت هزارساله‌ی جهالت دینی و مسیحی قرون وسطا، تولید اندیشه‌ها و باورهای نژادپرستانه‌ی یهودی توسط مبلغان این دین با تاءسی از متون مقدسان شان، و خشونت‌پروری و انسان ستیزی آشکار و شاخدار اسلامی نمونه‌های آشکاری هستند که، بر همگان واضح است.
این‌ها همه‌ی شان دلایل واضح و نمونه‌های آشکار از خشونت‌پروری دینی هستند. تا زمانی‌که برداشت هرمنوتیکی، عقلانی و مطابق به نیازمندی جدید بشر از متون دینی ارایه نگردد، هم چنان دچار این خشونت‌ها باقی خواهیم ماند.

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *