Mohammad Zahir

با عرض سلام به خانم ليناروزبه حيدري

همين لحظه كه اين سطور را مي‌نويسم يك شب ديگر از صفحات پر حادثه زندگي من به پايان رسيده و هوا روشن شده اما من كه تا صبح مصروف تحقيقات از جنايت‌كاران قضيه تجاوز جنسي كه يك هفته قبل بالاي چهار زن افغان در ولسوالي پغمان صورت گرفته بود استم براي اولين بار در زندگي از شنيدن اعترافات جنايت‌كاران كه چطور به يك زن ده بارتجاوز نموده‌اند و چطور به يك زن حامله، تجاوز نموده‌اند احساس درماندگي مي‌نمايم و بغض گلويم را چنان مي‌فشارد كه مي‌خواهم جاي خلوت را پيدا كنم و فقط فرياد بزنم
تجاوز وحشيانه به چهار زن توسط چندين نفر در حالي‌كه چند قدم دورتر شوهران و وابسته‌گان مرد آن‌ها صداها و زجه و ناله‌هاي غم‌انگيز شان را مي‌شنيدند.
زنان كه همه شكنجه‌ها را تحمل كردند و بعدا هم از ترس بدنامي در جامعه سكوت كردند و هيچ صداي از اين بي‌عدالتي و ظلم كه بالاي شان شده بود بلند نشد
أيا كسي در اين جهان هست كه اين درد و شكنجه و اين مشكلات روحي كه فعلا ان خانم‌ها دارند را بيان كند، آن‌ها ساکت استند خودشان ديگر حرف نمي‌زنند و شايد تا اخر حرف نزنند اما اين‌كه در ان شب بالاي آن‌ها چه گذشته من از لابلاي تحقيقات از اين جنايت‌كاران دانستم كه ان خانم‌ها چقدر عذر كردند. چقدر التماس؛ اما حيوانات درنده وحشي دست بردار نشدند تا آن‌گاه كه جز فزياد و ناله چيزي ديگر از آن‌ها شنيده نمي‌شد… ببخشيد كه اشك ديگر مجال نوشتن را برايم نمي‌دهد…..

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *