با رویکارآمدن طالبان و سقوط حکومت اشرف غنی، وزارت خزانهداری امریکا نزدیک به ده میلیاد دالر از ذخایر پولی افغانستان را مسدود کرد. صندوق بینالمللی پول نیز در اقدامی مشابه دسترسی افغانستان به منابع این صندوق را تعلیق کرد. گروه طالبان با بهانه قراردادن وضعیت فقر، قحطی و زمستان پیشرو در افغانستان خواستار آزادشدن این منابع شده است. بهرغم درخواستهای مکرر گروه طالبان، این داراییها همچنان مسدود است. این اولین بار نیست که صندوق بینالمللی پول، امریکا و یا سایر نهادهای مالی بینالمللی، داراییهای یک کشور را مسدود میکنند. در مواقع بحران، بهخصوص جنگهای داخلی این نهادها عموما به دلایل مختلف تا روشنشدن وضعیت کشور درگیر منازعه، همواره چنین اقدامهایی را روی دست میگیرند.
از شروع مذاکرات دوحه و پس از آن، طالبان تلاش کردند به دنیا نشان دهند که تغییر کردهاند. بهعنوان مثال دربارهی حقوق و آزادیهای زنان صراحتا با آن مخالفت نکردند، بلکه آن را منوط به چارچوب شریعت ساختند. شریعتی که با گذشت سه ماه، همچنان چیزی دربارهی محتوا و سایر اجزای آن نمیدانیم. همچنین طالبان اعلام کردند که به دنبال روابط با سایر کشورها و بهخصوص امریکا هستند. از منظر آنها افغانستان اکنون دارای یک نظام مطلوب و فراگیر است. بنابراین این داراییها حق آنان است و تصمیم دربارهی مصرف آن نیز به عهده آنان است.
بلوکهکردن داراییهای افغانستان با توجه به اینکه افغانستان در شرایط دشواری بهسر میبرد، اصولا اخلاقی نیست. اما از زاویه دید نهادها و کشورهایی که این داراییها را مسدود ساختهاند، مسأله بسیار فراتر است. این نهادها، کشورها و در رأس آن امریکا نگران استفاده این پولها برای گسترش و تقویت تروریسم، خرید سلاحهای کشتار جمعی، حیف و میلشدن این پولها بهدلیل نبود مکانیزمهای قانونی و زیرساختی و در نهایت تقویت افراطگرایی در افغانستان هستند.
بیش از سه ماه از تسلط طالبان بر افغانستان میگذرد. این گروه برای کنترل اوضاع و ارائه خدمات، کابینه موقتی تشکیل داد. کابینهای که انتقادهای تندی را در داخل و خارج از افغانستان به دنبال داشت. در این مدت مردم بهشدت با فقر، گرسنگی، سوءتغذیه، بیکاری، افزایش جرایم اجتماعی و نبود امنیت روبهرو بودهاند. بهنظر میرسد حکومتداری، کنترل اوضاع، ارائه خدمات فراتر از آن چیزی بوده که طالبان تصور میکردند.
واقعیت این است که طالبان نتوانستند اوضاع را آنچنان که پیش از تسلطشان ادعا میکردند، مدیریت کنند. در تأمین امنیت که شعار محوری آنان بود، عاجز ماندهاند. در مدت حاکمیت آنها بر کشور، ماشین کشتار داعش بهشدت فعال شده است. با وجود نمایشهای خیابانی آنان مبنی بر محاکمهی مجرمان، جرایم شهری، آدمربایی، سرقت مسلحانه و… به اوج خود رسیده است. در عرصه اقتصادی که بعد از تأمین امنیت بزرگترین چالش مردم افغانستان است، طالبان همچنان مات و مبهوت ماندهاند. در روزهای اخیر بار دیگر ما شاهد سقوط ارزش پول افغانی در برابر ارزهای خارجی بودیم. تورم ناشی از این وضعیت، بازار را دچار بحران میکند. قیمت کالاها را افزایش میدهد و در نتیجه قدرت خرید مردم کاهش مییابد. باتوجه به اینکه اقتصاد افغانستان وارادتی است، این مسأله میتواند فروپاشی اقتصاد ویرانشدهی افغانستان را سرعت ببخشد.
مشروعیت طالبان!؟
با گذشت بیش از سه ماه از رویکارآمدن حکومت طالبان، هنوز ورزشکاران و تیمهای ورزشی افغانستان در مسابقات رسمی، پرچم سه رنگ افغانستان را بر شانههایشان حمل میکنند و همچان سرود ملی قبلی در میدانهای ورزشی پخش میشود. در طول این مدت، جهان به دقت رفتار طالبان را زیر نظر داشته است. به جز پاکستان که نقش پدرخواندهی طالبان را دارد از رفتار هیچ کشوری نمیتوان حدس زد که بهزودی طالبان را به رسمیت خواهند شناخت.
جامعه جهانی بارها روی این موضوع تأکید کرده که ما رفتار طالبان را بررسی و تحلیل میکنیم و به رسمیتشناختن آنان به رفتارشان بستگی دارد. بهنظر میرسد جامعه جهانی و در رأس آن امریکا با گذشت سه ماه از حاکمیت طالبان، تغییر معناداری در رفتار آنان مشاهده نکردهاند. و همچنان «مشروعیت» معنای متفاوتی میان این دو دارد. مشروعیت از دید طالبان یعنی انحصار قدرت به نفع یک قوم و یک گروه اجتماعی، حذف و به حاشیهراندن زنان، داشتن روابط پنهانی با شبکههای تروریستی، نادیدهگرفتن حقوق اقلیتهای قومی و مذهبی و ناتوانی در تأمین امنیت.
مشروعیت نداشتن طالبان در بعد داخلی (بهعنوان مثال نداشتن قانون اساسی) و بینالمللی مهمترین دلیلی است که دنیا و در رأس آن امریکا این اجازه را به خود میدهد که پولهای افغانستان را مسدود کند و منتظر عمکرد طالبان در عرصههای مختلف بنشیند.
ناتوانی طالبان در تأمین امنیت
در بحبوحهی سقوط کابل و تسلط طالبان بر این شهر (ماه اگست)، شاخه خراسان داعش در یک حمله انتحاری به میدان هوایی کابل، جان بیش از ۲۰۰ غیرنظامی افغان را گرفت. ۱۳ نفر از این جانباختگان، جزء نیروهای امریکایی حاضر در میدان بودند. در هجدهم نوامبر، نماینده ویژه سازمان ملل متحد در افغانستان (دیبورا لاینز)، گزارشی را به شورای امنیت سازمان ملل ارائه کرد که نشان میداد شاخه خراسان داعش در ۳۴ ولایت افغانستان گسترش یافته و گروه طالبان نتوانستهاند جلوی اقدامات خرابکارانهی آنها را بگیرند. این در حالی است که طالبان مدعی است نزدیک به ۶۰۰ نفر از اعضای وابسته به گروه داعش را در افغانستان دستگیر کرده و حضور آنان را در افغانستان کماثر است.
حملات هدفمند شاخه خراسان داعش به مساجد شیعیان در شهرهای قندوز و قندهار و همچنین ادامهی حمله و کشتار بیرحمانهی غیرنظامیان توسط این گروه، نشان داد که نمایش طالبان مبنی بر دستگیری اعضای این گروه و کم اهمیت جلوه دادن تواناییهایی این گروه، خیال باطلی است.
گروه طالبان نتوانسته در تأمین امنیت مردم موفقانه عمل کند. ناتوانی طالبان در تأمین امنیت تنها محدود به عدم پیشگیری از حملات شاخه خراسان داعش نمیشود. تنها شهر کابل طی روزهای اخیر آماج بمبگذاریهای پیدرپی بوده که به کشته و زخمیشدن دهها تن منجر شده است. همچنین روزانه دهها نفر در افغانستان اختطاف میشوند. در یکی از تلخترین رویدادها، چهار فعال مدنی زن در ولایت بلخ پس از ربودهشدن بهطرز فجیعی به قتل رسیدند. بهرغم ادعای طالبان مبنی بر تأمین امنیت سرتاسری، واضح شده که آنها در این عرصه ناتوانند. بنابراین دنیا به خود حق میدهد که نگران ذخایر ارزی افغانستان باشد و به طالبان اعتماد نکنند. چرا که آنها، آنچنان که ادعا میکردند در عمل عاجز از تأمین امنیت شهروندان هستند.
ارتباط طالبان با شبکههای تروریستی
بسیاری از شبکههای تروریستی منطقه اکنون به افغانستان بهعنوان پایگاهی مهم و ایدئال برای ادامهی حیات و فعالیتهایشان چشم دوختهاند. به این دلیل که بسیاری از آنها در طول دوونیم دهه گذشته در ارتباط نزدیک با گروه طالبان بودهاند. القاعده، تحریک طالبان پاکستان، شبکه حقانی، حرکت اسلامی ازبیکستان، حرکت اسلامی ترکستان شرقی از جمله مهمترین شبکههای تروریستی هستند که در طول این سالها در جغرافیای تحت کنترل طالبان مجال تقویت و رشد یافتند.
طالبان مدعیاند که دیگر از خاک افغانستان هیچ گروه تروریستی منافع کشورهای غربی را تهدید نمیکند. مسألهای که پذیرش آن برای غرب آسان نیست. خود طالبان هم میدانند که ادعای چنین امری یک لاف بزرگ و توخالی است. چرا که نه آنها تمایل به چنین کاری دارند و نه اینکه بهلحاظ استخباراتی و مدیریتی، توان کنترل سایر گروههای افراطی را در خاک افغانستان دارند. گزارشها تا پیش از تسلط دوباره طالبان بر افغانستان نشان میداد که گروه طالبان مخفیانه با بسیاری از گروههای تروریستی منطقه، بهخصوص القاعده در ارتباط است. پس از تسلط طالبان بر افغانستان شبکه القاعده در پیامی به رهبری طالبان، پیروزی آنان را علیه نیروهای امریکایی تبریک گفت. شبکه القاعده پیروزی طالبان را سرآعاز آزادسازی فلسطین و سایر سرزمینهای اسلامی دانسته است. دنیا و امریکاییها از خود میپرسند چه تضمیمی وجود دارد که پولهای بلوکهشده افغانستان پس از آزادسازی به کام این گروههای تروریستی نرود؟ بنابراین این هم دلیل محکمی است که آنها نخواهند ذخایر ارزی افغانها را برای طالبان آزاد کنند.
ناتوانی طالبان در تقسیم قدرت و ایجاد حکومت همهشمول
رهبری طالبان بهتازگی لیست تازهای از تقرریها را اعلام کرد. همانطور که انتظار میرفت در لیست تازه نیز خبری از مشارکت دادن سایر اقوام و گروههای اجتماعی در قدرت نیست. مهمترین ویژگی افراد جدید، پسزمینهی تحصیلی آنان در علوم دینی و قومیت آنان بوده است. و صد البته که همچنان زنان غایب بزرگ تقرریهای طالبان هستند.
حکومت طالبان حتا یک گام کوچک هم در راستای مشارکت دادن سایر اقوام و گروههای اجتمای در قدرت برنداشته است. این در حالی است که افغانستان یک کشور متکثر قومی، زبانی، فرهنگی و مذهبی است. بنابراین مادامی که سایر گروههای اجتماعی، قومی و مذهبی همچنان در حاشیه قرار بگیرند، حکومت جدید نمیتواند از مردم افغانستان نمایندگی کند. پس امریکا و سایر نهادهای مالی بینالمللی از خود میپرسند با چه منطقی پول و دارایی مردم افغانستان را به یک گروه خاص که اراده و درک تشکیل حکومت همه شمول را ندارد، تسلیم شویم؟
غیبت و محرومیت زنان زیر سایه حکومت طالبان
در قرن حاضر شرمآورتر از این شاید نباشد که حکومتی اعلام موجودیت کند و یکی از مهمترین دغدغههای رهبری آن جلوگیری از آموزش، کار و آزادی زنان باشد. حتا تصور چنین حکومتی نیز دشوار است؛ حکومتی که حقوق اولیه زنان را در تضاد با معیارها و ارزشهای خود بداند. اگر امریکا برای مسدودکردن پولهای افغانستان یک دلیل نیاز داشته باشد، همین بس که طالبان حقوق نیمی از افراد جامعه را نادیده گرفته و عملا هیچ سهمی برای آنان در تعیین سرنوشت، مشارکت سیاسی و اجتماعیشان قائل نیستند.
شرمآورتر از این نخواهد بود که یکی از جدیترین مسألههای یک حکومت نوبنیاد در این عصر این باشد که زنان چه بپوشند و یا نپوشند. با چه کسی معاشرت کنند و یا نکنند. چه کسی برایشان محرم است و چه کسی نیست. چه چیزی حجاب محسوب میشود و چه چیزی نه. ازدواج با چند نفر از آن بهصورت همزمان اشکال ندارد و یا…
جمعبندی
به لیست بالا میتوان دهها دلیل دیگر افزود که در ذهن نهادهای مالی بینالمللی و وزارت خزانهداری امریکا بالا و پایین میروند. از جمله عدم رعایت حقوق اقلیتهای قومی و مذهبی توسط طالبان، نداشتن برنامه و بودجه و مکانیزم شفاف توزیع و نظارت بر کمکها. برای نهادهای مالی بینالمللی و امریکا قطعا باید این مسأله مهم باشد که پولهای منجمدشده بهدست مردم واقعی افغانستان خواهد رسید یا نه!؟ باتوجه به افزایش فقر، گرسنگی، بیکاری و …. این پرسشی است که آنها بارها از خود میپرسند و بهنظر میرسد هنوز پاسخی برای آن نیافتهاند.
واضح است که افغانها روزهای دشواری را سپری میکنند. اما ظاهرا نهادهای مالی بینالمللی و بهخصوص امریکا حاضر نیستند فریب خدعه و نیرنگ طالب و پروپاگاندای پدرخوانده این گروه (و بهتازگی چین) را بخورند و میلیونها دالر را بدون حساب و کتاب به جیب طالبان بریزند.
این پرسش دربارهی ظرفیت و توان طالبان از ذهن مردم افغانستان و جهان باربار عبور کرده که وقتی توان مدیریت، کنترل و ارائه خدمات اولیه به مردم را ندارید به کدام دلیل به خود اجازه دادید که چنین بلایی بر سر مردم بیاورید؟! یکی از مهمترین اجنداها در گفتوگوهای طالبان و امریکا در هفته آینده، تأکید بر آزادسازی پولهای افغانستان از سوی طالبان است. انتظار میرود امریکا و سایر نهادهای مالی بینالمللی در قبال این مسأله تصمیم منطقی که مبتنی بر منافع مردم افغانستان باشد اتخاذ کنند.