تاریخ پنهانی شکست دیپلماتیک ایالات متحده در افغانستان (1)
Washington Post

تاریخ پنهانی شکست دیپلماتیک ایالات متحده در افغانستان (۱)

مجموعه‌ای از اسناد منتشر نشده، سوابق ناامیدکننده‌ای از قضاوت‌های نادرست، غرور و توهم را نشان می‌دهد که منجر به سقوط دولت تحت حمایت غرب شد

نویسندگان: استیو کول و آدام انتوس

در ۱۴ اپریل، رییس‌جمهور جو بایدن به طولانی‌ترین جنگ در تاریخ ایالات متحده پایان داد و اعلام کرد که آخرین سربازان امریکایی باقی‌مانده در افغانستان تا ۱۱ سپتامبر خارج خواهند شد. در هفته‌های بعد، طالبان ده‌ها ولسوالی روستایی را فتح و شهرهای بزرگ را محاصره کردند. در اواسط ماه جون، جمهوری اسلامی افغانستان، کشوری با دموکراسی شکننده که توسط مدرن‌گرایان افغان، سربازان ناتو و مالیات‌دهندگان امریکایی پس از حملات ۱۱ سپتامبر ساخته شد، به‌نظر می‌رسید که وارد مارپیچ مرگ شده است. با این حال، رییس‌جمهور آن، اشرف غنی، مصرانه به کابینه خود امیدواری می‌داد که جمهوری دوام خواهد آورد. رنگینه حمیدی، سرپرست وزارت معارف گفت: در هر جلسه‌ای به ما اطمینان می‌داد و ما را تشویق می‌کرد. غنی به آن‌ها یادآوری کرد: «امریکا قول نداده است که برای همیشه این‌جا بماند.»

در ۲۳ ماه جون، غنی و مشاورانش با هواپیمای چارتر کام‌ایر برای دیدار با بایدن از کابل به واشنگتن دی‌سی رفتند. زمانی‌که هواپیما بر فراز اقیانوس اطلس پرواز می‌کرد، آن‌ها کف کابین نشستند و نکات مهمی که قرار بود در جلسه مطرح شود را بررسی کردند. مقامات افغان می‌دانستند که بایدن دولت آن‌ها را ناامیدکننده و ناکارآمد می‌داند. با این حال، غنی توصیه کرد که آن‌ها باید «پیامی به امریکایی‌ها» مبنی بر وحدت انعطاف‌پذیر ارائه دهند تا شاید بتوانند در جنگ جاری علیه طالبان ایالات متحده را به حمایت بیشتر متقاعد کنند. امرالله صالح، معاون اول رییس‌جمهور پیشین که احساس می‌کرد تصمیم عقب‌نشینی بایدن از افغانستان «از پشت خنجر خوردن» است، با اکراه پذیرفت که «به یک روایت امیدبخش باورمند بماند.»

بایدن بعدازظهر ۲۵ جولای از غنی و همراهان بلندپایه‌اش در «اتاق بیضی» استقبال کرد. بایدن به غنی گفت: «ما شما را به حال خودتان رها نمی‌کنیم.» او از جیب پیراهنش برگه‌ای رسمی را بیرون آورد که روی آن تعداد جان باختگان امریکایی در افغانستان و عراق از ۱۱ سپتامبر نوشته شده بود و آن را به غنی نشان داد. غنی گفت: «من از فداکاری‌های امریکا قدردانی می‌کنم.» سپس توضیح داد: «هدف ما برای شش ماه آینده تثبیت وضعیت است» و شرایط در افغانستان را «لحظه لینکلن» توصیف کرد.

غنی گفت: «مهم‌ترین خواسته‌ی من برای افغانستان این است که ما در کاخ سفید دوستی داشته باشیم.»

بایدن پاسخ داد: «ما دوست شما هستیم.»

غنی درخواست کمک نظامی خاص کرد. آیا ایالات متحده می‌تواند چرخ‌بال‌های بیشتری در اختیارشان بگذارد؟ آیا پیمان‌کاران امریکایی به حمایت لجستیکی از ارتش افغانستان ادامه خواهند داد؟ به گفته مقامات افغان حاضر در اتاق، پاسخ‌های بایدن مبهم بود.

بایدن و غنی همچنین در مورد امکان توافق صلح میان جمهوری اسلامی و طالبان گفت‌وگو کردند. دیپلمات‌های امریکایی سال‌ها برای مذاکره در مورد خروج ایالات متحده از این کشور و امکان‌پذیرشدن گفت‌وگوهای صلح جداگانه بین شورشیان و کابل، با طالبان گفت‌وگو کرده بودند. اما این گفت‌وگوها شکست خورده بود و به‌نظر می‌رسید که طالبان مصمم به تصرف افغانستان از راه زورهستند. به گفته مقامات افغان حاضر، بایدن گفت «انجام اقدامی منطقی» از سوی طالبان چندان محتمل نیست.

در حین دیدارغنی و دستیارانش با بایدن، شهرزاد اکبر، رییس کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان، در واشنگتن با امریکایی‌هایی که در زمینه حقوق بشر، دموکراسی و توسعه کار می‌کنند، گفت‌وگو کرد. او به یاد می‌آورد که از شنیدن این که بسیاری از امریکایی‌ها همان‌وقت هم «به این نتیجه رسیده‌ بودند که افغانستان هدفی گمشده است و باید به نوعی با خود به صلح برسند» مبهوت شده بود. آن‌ها از او پرسیدند که برای فرار از کابل و تبعید چه نقشه‌های احتمالی در نظر گرفته است. پس از دیدار رسمی، او تا ۴ جولای در ایالات متحده ماند و سخنرانی بایدن به مناسبت تعطیلات را شنید که می‌گفت: «ما در شرف دیدن درخشان‌ترین آینده خود هستیم.»

اکبر گفت: «آن شب خیلی گریه کردم.» او به کابل بازگشت و از سفارتی به سفارت دیگر رفت و برای کارمندانش درخواست ویزا کرد.

در دهم ماه می ۱۹۶۸ در پاریس، ایالات متحده مذاکرات صلح را با ویتنام شمالی آغاز کرد. رییس‌جمهور ریچارد نیکسون، که مذاکرات را عمدتا پوششی سیاسی برای خروج امریکا از جنگ می‌دانست، آگاه بود که شرایط مورد بحث ویتنام جنوبی، متحد امریکا را آسیب‌پذیر می‌کند. در اکتبر ۱۹۷۲، نیکسون از هنری کیسینجر، مشاور امنیت ملی خود، درباره احتمال بقای ویتنام جنوبی پرسید. کیسینجر به او گفت: «فکر می‌کنم شانس بقا یک به چهار است.»

نیکسون گفت: «خب، اگر تا این حد مستعد فروپاشی است، شاید فقط باید فروپاشیده شود.» در جنوری ۱۹۷۳، ایالات متحده پیمانی به نام توافق‌نامه پایان جنگ و بازگرداندن صلح در ویتنام را امضا کرد و تمام نیروهای نظامی خود را خارج کرد. دو سال بعد، چریک‌های ویتنام شمالی و ویت کنگ، ویتنام جنوبی را فتح کردند. چرخ‌بال‌ها آخرین پرسنل امریکایی را از پشت‌بام سفارت ایالات متحده در سایگون تخلیه کردند.

فصل آخر جمهوری اسلامی مسیری کاملا مشابه را دنبال کرد. برای سال‌ها، مذاکرات صلح به دلیل امتناع طالبان از گفت‌وگو با دولت افغانستان متوقف ماند. اما در سال ۲۰۱۸، دونالد ترمپ، رییس‌جمهور امریکافرستاده ویژه، زلمی خلیل‌زاد را برای مذاکره مستقیم با طالبان که در دوحه نمایندگی داشتند، منصوب کرد. ترمپ مصمم به پایان‌دادن به جنگ با یا بدون دخالت رییس‌جمهور افغانستان بود. خلیل‌زاد یک دیپلمات شصت‌وهفت ساله افغان‌تبار بود که از دانشگاه شیکاگو دکترای علوم سیاسی گرفته بود و در چندین دولت جمهوری‌خواه خدمت کرده بود. او از سال ۲۰۰۳ تا ۲۰۰۵ سفیر جورج دبلیو بوش در افغانستان بود. دستورات او واضح بود: با طالبان توافقی انجام دهید که امکان خروج سریع نظامی امریکا را فراهم کند.

در فبروری ۲۰۲۰، ایالات متحده و طالبان توافقنامه‌ای را به نام «توافق‌نامه برای آوردن صلح به افغانستان» امضا کردند: ایالات متحده متعهد شد که در صورتی که طالبان متعهد شوند رابطه‌ی خود را با القاعده و سایر گروه‌های تروریستی قطع کنند، گفت‌وگوهایی همراه با حسن نیت را با جمهوری اسلامی آغاز کنند، و به‌دنبال کاهش خشونت در کشور باشند، تا ماه می ۲۰۲۱ تمام نیروهای نظامی خود را خارج خواهد کرد. طالبان همچنین قول دادند که به نیروهای امریکایی و ناتو که آماده‌ی خروج بودند حمله نکنند. با این حال، آن‌ها می‌توانستند به حمله به نیروهای افغان ادامه دهند. بسیاری از مفاد آن علنی نشد و جمهوری اسلامی نیز طرف این توافق نبود.

در آن زمان، اتحاد بین واشنگتن و کابل، که زمانی برپایه‌ی شعارهایی چون آرزوی دموکراسی، حقوق زنان و ملت‌سازی شکل گرفته بود، به دلیل اتهام‌زنی‌ها و خستگی‌های متقابل سست شده بود. توافق صلح بین ایالات متحده و طالبان اوضاع را به طرز چشم‌گیری بدتر کرد. این توافق شامل یک سری توافق‌نامه‌های کتبی و شفاهی محرمانه بود، از جمله یک ماده بحث‌برانگیز که ایالات متحده را از کمک به نیروهای افغان در عملیات‌های تهاجمی‌اش علیه طالبان منع می‌کرد. غنی، که تا حد زیادی از این روند کنار گذاشته شده بود، تلاش کرد تا بفهمد ایالات متحده با چه چیزی و چرا موافقت کرده است، و حتا زمانی که متوجه شد، به شدت مخالفت کرد. بعدا، زمانی‌که طالبان به تعهدات خود در قبال ایالات متحده عمل نکرد، دولت ترمپ این نقض‌ها را نادیده گرفت. حمدالله محب، مشاور امنیت ملی غنی، گفت: «غنی احساس کرد که به او دروغ گفته شده است. «او تضعیف شد.»

در طول مذاکرات، غنی با سیاست‌مداران امریکایی حامی جنگ، مانند سناتور جمهوری‌خواه لیندسی گراهام، که از مدت‌ها پیش خواستار ادامه حضور امریکا در افغانستان شده بود، ارتباط برقرار کرد. پس از گفت‌وگوهای غنی با گراهام، سناتور مرتبا با مایک پمپئو، وزیر امور خارجه ترمپ تماس می‌گرفت که در یک مقطع زمانی، غنی را به «بسیج واشنگتن علیه» دولت ترمپ متهم کرد. نظر بسیاری از مقامات وزارت خارجه، از جمله دیپلمات‌های حرفه‌ای غیرحزبی، این بود که غنی علاقه چندانی به مذاکره با طالبان ندارد. خلیل‌زاد گفت: «او وضعیت موجود را ترجیح می‌داد. این وضعیت او را در قدرت نگه داشته است.»

در ماه جنوری، این توافق‌نامه‌ی شکننده برای بایدن به میراث ماند. او می‌توانست استقرار نظامی امریکا را بدون توجه به توافق، طولانی‌تر کند، یا می‌توانست از رمپ خروجی که ترمپ ساخته بود به حرکت ادامه دهد. بایدن، که به‌عنوان معاون رییس‌جمهور در دوران باراک اوباما با فرستادن تعداد زیادی نیروی نظامی به جنگ مخالف بود، آشکارا در مورد این‌که که افغانستان هرگز بتواند به کشوری امن و قابل اداره تبدیل شود، تردید داشت. گاه به‌نظر می‌رسید که او در مورد جمهوری اسلامی به همان اندازه مأیوس است که نیکسون در مورد ویتنام جنوبی. تصمیم او برای خروج ناگهانی نیروهای باقی‌مانده امریکایی در افغانستان، که با تسلط سریع طالبان بر کشور، و تخلیه آشفته بیش از صد هزار نفر از میدان ‌هوایی بین‌المللی حامد کرزی، به اوج رسید، بخشی از کارنامه او است. برای جمعیت حدود ۳۸ میلیونی افغانستان، این شکست پیامدهای بسیار فجیع‌تر به‌دنبال داشته است. طالبان در حال تحمیل مجدد قوانین افراطی شریعت در کشور هستند، کشوری که میلیاردها دالر از کمک‌های خارجی را از دست داده و اکنون قحطی در آن فراگیر شده است.

بحث‌ها و تصمیم‌گیری‌ها در واشنگتن، کابل و دوحه که قبل از سقوط جمهوری اسلامی انجام شد، عمدتا به‌صورت محرمانه برگزار شد. صدها صفحه از یادداشت‌ها، متن‌ها، مدارک، ایمیل‌ها و اسناد، و همچنین مصاحبه‌های متعدد با مقامات افغان و امریکایی، حاکی از وجود سابقه ناامیدکننده‌ای از قضاوت‌های نادرست، غرور و توهم، از همان ابتدا است.

اولین تلاش جدی برای مذاکره با طالبان در نوامبر ۲۰۱۰ آغاز شد. ۹ سال قبل از آن، ایالات متحده دولت طالبان را که تروریست‌های القاعده (مسئول حملات ۱۱ سپتامبر) را پناه داده بودند، سرنگون کرد. طالبان برای بازگشت به قدرت دست به شورش زده بودند و ریچارد هالبروک، فرستاده اوباما در منطقه، امیدوار بود که آن‌ها را متقاعد کند جنگ را متوقف کرده و وارد سیاست افغانستان شوند. دیپلمات‌های امریکایی و مذاکره‌کنندگان طالبان در مورد راه‌حل احتمالی صلح گفت‌وگو کردند. اما طالبان از همکاری با رییس‌جمهور افغانستان، حامد کرزی، اولین رییس‌جمهور دموکراتیک این کشور، سر باز زدند و او را دست‌نشانده‌ی غیرقانونی خواندند. کرزی نیز به نوبه خود با اعطای مشروعیت از سوی امریکا به شورشیان افراطی که قصد سرنگونی دولت او را داشتند، مخالفت کرد.

کرزی در اواخر سال ۲۰۱۱ بر سر رایان کراکر، سفیر ایالات متحده در افغانستان فریاد زد: «تو به من خیانت کردی!» در نهایت کرزی به اوباما حواله شد و در اواسط سال ۲۰۱۳ گفت‌وگوهای جدی با طالبان در مورد تقسیم قدرت پایان یافت. قبل از این‌که اوباما قدرت را ترک کند، حضور نیروهای امریکایی در افغانستان را از اوج آن که حدود صد هزار نفر بود، به‌شدت کاهش داد. اما او ۸ هزار و ۴۰۰ سرباز امریکایی را در مأموریتی با مدت نامحدود برای حمله به القاعده و شاخه‌ای از دولت اسلامی و برای کمک به نیروهای افغان که با طالبان می‌جنگند، در افغانستان نگه داشت.

در سال ۲۰۱۷، رییس‌جمهور ترمپ جنرال اچ‌آر مک مستر را به‌عنوان مشاور امنیت ملی منصوب کرد. مک مستر توصیه‌ کرد که نیروی هوایی و اطلاعاتی ایالات متحده حمایت بیشتری از نیروهای افغان به عمل آورد و رویکرد سخت‌گیرانه‌تر در قبال پاکستان، حامیان تاریخی طالبان، اتخاذ شود. ترمپ با این استراتژی موافقت کرد و گویی می‌پذیرفت که صلح بین طالبان و جمهوری اسلامی احتمالا قابل دستیابی نیست. او در ماه آگست گفت: «هیچ کس نمی‌داند که آیا این اتفاق خواهد افتاد یا نه.» او وعده داد که نیروهای امریکایی تا زمانی که القاعده و دولت اسلامی را شکست ندهند در افغانستان خواهند ماند. او گفت: «عواقب خروج سریع هم قابل پیش‌بینی و هم غیرقابل قبول است».

اما زمانی که این استراتژی نتوانست سریعا سرنوشت جنگ را تغییر دهد، ترمپ شروع به جست‌وجوی راهی برای خروج کرد. (بعدها، او شکایت کرد: «من باید از غرایز خود پیروی می‌کردم، نه از جنرال‌هایم!») سال بعد، ترمپ مک مستر را برکنار کرد و جان بولتون را جایگزین او کرد، محافظه‌کاری سرسخت و مفسر فاکس‌نیوز که در دولت‌های جمهوری‌خواه قبلی خدمت کرده بود. او همچنین مایک پمپئو، رئیس سازمان سیا را به‌عنوان وزیر امور خارجه منصوب کرد. در تابستان ۲۰۱۸، پمپئو با خلیل‌زاد که در ماه سپتمبرفرستاده‌ی دولت برای مذاکره با طالبان شد، مشورت کرد. چارلز کوپرمن، یکی از مشاوران ارشد بولتون، گفت: «تصور می‌شد که هیچ‌کس وضعیت و بازیگران افغانستان را بهتر از خلیل‌زاد نمی‌شناسد. البته گزینه‌های زیادی هم وجود نداشت.» به یکی از دیپلمات‌های ستاد خلیل‌زاد گفته شد که ترمپ می‌خواهد تا شش ماه دیگر افغانستان را ترک کند، اما شاید بتوان او را متقاعد کرد که تا ۹ ماه صبر کند.

خلیل‌زاد با قدی کمی بلندتر از یک متر و ۸۰ سانت، لبخند زیرکانه و پرمعنای یک فروشنده‌ی زبردست را دارد. الیوت آبرامز، همکار او در دولت جورج دبلیو بوش، گفت: «زل بسیار دوست‌داشتنی است. حس شوخ‌طبعی عالی دارد. همیشه شوخی می‌کند.» از نظر مقامات دیگر او زیرک و مرموز بود، به‌ویژه زمانی که درگیر دیپلماسی پیچیده می‌شد. کراکر گفت: «در سخن‌گفتن هیچ کم و کاستی ندارد، اما فهمیدن این‌که دقیقا درباره‌ی چه چیزی و چرا صحبت می‌کند، بسیار مشکل است.» وی افزود که خلیل‌زاد او را به یاد ضرب‌المثلی عربی از فریا استارک می‌اندازد که می‌گوید: «این که حقیقت را بدانید و از آن سخن بگویید خوب است، اما بهتر است که حقیقت را بدانید و درباره‌ی درختان نخل حرف بزنید.» به گفته‌ی بولتون، ترمپ یک‌بار به خلیل‌زاد گفت: «شنیده‌ام که تو یک کلاه‌برداری، اگرچه برای این کار به یک کلاه‌بردار نیاز است.» خلیل‌زاد با استناد به ضرب‌المثلی که اغلب به هری‌اس. ترومن نسبت داده می‌شود، چنین توهین‌هایی را رد کرد: «اگر در واشنگتن دوست می‌خواهی، یک سگ بگیر.»

در اکتبر ۲۰۱۸، خلیل‌زاد به کابل رفت و در ارگ، محوطه‌ای به وسعت ۸۳ جریب، دفتر و اقامتگاه رییس‌جمهور افغانستان با غنی ملاقات کرد. آن‌ها نزدیک به پنجاه سال بود که یک‌دیگر را می‌شناختند. زمانی که در اواخر دهه ۱۹۶۰ در کابل نوجوان بودند، به برنامه تبادل لیسه «خدمات میدانی امریکا» پیوسته بودند. (غنی به دریاچه اسویگو اورگان و خلیل‌زاد به سرس کالیفرنیا رفت.) در طول سال‌ها، به گفته دیپلمات‌های امریکایی که با آن‌ها کار می‌کردند، روابط آن‌ها به رقابتی میان برادران شباهت پیدا کرد. زمانی که غنی در سال ۲۰۱۴ نامزد ریاست‌جمهوری شد، گفت که به خاطر نشانه‌هایی مبنی بر این‌که خلیل‌زاد نیز احتمالا در حال تلاش برای نامزدکردن خود بوده،‌ آزرده شده است، که البته خلیل‌زاد آن را رد کرد. آن‌ها در جلسات به زبان دری و انگلیسی شوخی می‌کردند. در خلوت، به‌نظر می‌رسید هر یک بر این باور است که دیگری از منیت و جاه‌طلبی بیش از حد رنج می‌برد.

غنی زمانی یکی از برنامه‌ریزان بانک جهانی بود و تابعیت امریکایی داشت. پس از سقوط طالبان، او به افغانستان بازگشت و در آن‌جا به‌عنوان وزیر مالیه حامد کرزی مشغول کار شد. او در سال ۲۰۰۴ دولت را ترک کرد و پنج سال بعد، پس از انصراف از تابعیت امریکایی، برای ریاست‌جمهوری در برابر کرزی نامزد شد و شکست خورد. در سال ۲۰۱۴، زمانی که کرزی برای دوره بعدی دیگر واجد شرایط نبود، غنی دوباره نامزد شد و عبدالله عبدالله، وزیر خارجه پیشین را در انتخاباتی که به خاطر اتهامات تقلب شفافیت آن خدشه‌دار شده بود، به سختی شکست داد. پس از مذاکرات، عبدالله رییس‌اجرایی افغانستان شد.

غنی دکترای مردم‌شناسی خود را از دانشگاه کلمبیا گرفته بود، و گاهی اوقات طوری عمل می‌کرد که گویی ریاست‌جمهوری برایش دوره تحصیلات تکمیلی است. او در بین دو اقامت‌گاه خود در کابل، یک کتابخانه شخصی متشکل از هفت هزار جلد کتاب داشت و در جلسات اغلب به ادبیات آکادمیک اشاره می‌کرد. او به‌دنبال توانمندسازی کسانی بود که از آن‌ها به‌عنوان «ذی‌نفعان» افغانستان یاد می‌کرد؛ فعالان حقوق بشر، علمای اسلامی، شرکت‌های رسانه‌ای و تاجران. او پست‌های مدیریتی دوران خود را با تکنوکرات‌های دیگری که از دانشگاه‌های خارج از کشور فارغ‌التحصیل شده بودند، پر کرد و سیاست‌مداران و قدرت‌مندان سنتی افغان را که از نظر او کشور را به ویرانی کشانده بودند، طرد کرد. دیپلمات‌ها و فرماندهان نظامی امریکایی پیوسته غنی را تحت فشار قرار دادند تا با کرزی، عبدالله، و چهره‌هایی مانند عبدالرشید دوستم، که پیروان مسلح و سابقه نقض حقوق بشر داشت، همسو شود. چنین افرادی بخش عمده‌ای از قدرت نظامی علیه طالبان را در اختیار داشتند، و انتظار نمی‌رفت غنی بتواند بدون آن‌ها، به توافق با طالبان دست یابد.

جیمز کانینگهام که در دوره اول ریاست‌جمهوری غنی به‌عنوان سفیر ایالات متحده در کابل خدمت می‌کرد، گفت: «او سیاست‌مدار خوبی نیست. خصایص قابل تحسین زیادی در او هست، اما او نتوانست مهارت‌های سیاسی لازم برای ایجاد ائتلاف و مشارکت با افراد مخالف با خود را پیدا کند.»

در دیدار اولیه‌اش با خلیل‌زاد در قصر ارگ، غنی پاورپوینتی طولانی درباره‌ی موانع صلح ارائه کرد. او بر این تصور بود که جمهوری اسلامی و ایالات متحده با هم مذاکره کنند و در مقابل طالبان بنشینند، ایده‌ای که خلیل‌زاد آن را آشکارا غیرواقع‌نگرانه می ‌پنداشت. برای نزدیک به یک دهه، طالبان اصرار داشتند که برای تضیمن خروج نیروهای ناتو که در نظرشان نیروی اشغالگر بودند، فقط با مقامات ایالات متحده وارد گفت‌وگو خواهند شد. خلیل‌زاد و بسیاری دیگر از دیپلمات‌ها بر این باور بودند که مذاکرات صلح میان حکومت غنی و طالبان باید پس از موافقت ایالات متحده برای خروج و متعهدشدن طالبان به مشارکت در چنین گفت‌وگوهایی صورت بگیرد.

خلیل‌زاد پس از این دیدار به پاکستان رفت و در آن‌جا با رهبران شورشیان دیدار کرد. پس از اتمام ملاقات، غنی قضیه را فهمید و از عصبانیت منفجر شد. او به بدخلقی معروف بود. یاسین ضیا، جنرال چهار ستاره افغان که در سال ۲۰۲۰ به‌عنوان رییس ستاد ارتش منصوب شد، به یاد می‌آورد: «او احساساتی می‌شد و شروع به فریاد می‌کرد. در جنگ، این نوع رفتار کمکی به شما نمی‌کند. دیپلمات‌های امریکایی گاهی این رفتارهای آتشین را خشم ساختگی می‌خواندند که برای کندکردن روند هرگونه مذاکراتی که ممکن است اقتدار غنی را تضعیف کند، طراحی شده است.»

بی‌اعتمادی متقابل بین خلیل‌زاد و غنی روابط ایالات متحده و افغانستان را برای سه سال آینده شکل داد و آن را مخدوش کرد.

ایالات متحده و طالبان مذاکرات رسمی را در ۲۲ جنوری ۲۰۱۹ آغاز کردند. شرکت‌کنندگان در مرکز شهر دوحه، در یک برج شیشه‌ای استوانه‌ای شکل که وزارت امور خارجه قطر در آن قرار دارد، ملاقات کردند. خلیل‌زاد رهبری هیأت امریکایی را برعهده داشت. شیرمحمد عباس استانکزی، دیپلماتی که در سال ۲۰۱۱ برای مدت کوتاهی در گفت‌وگو با مذاکره‌کنندگان دولت اوباما حضور داشت، به رهبری تیم طالبان کمک کرد. استانکزی در بیانیه افتتاحیه گفت: «جنگ خیلی طولانی شده است. ما میلیون‌ها گالن خون‌ ریخته‌ایم. ما خواهان صلح در افغانستان از طریق مذاکره هستیم.» عبدالله امینی، مشاور کهنه‌کار فرماندهان نظامی ایالات متحده در کابل، که بسیاری از بستگان خود را در جریان جنگ طولانی از دست داده بود، هنگام ترجمه سخنان استانکزی برای هیأت امریکایی با صدای بلند گریست.

خلیل‌زاد توافقی را درنظر گرفته بود که شامل چهار بخش بود: خروج امریکا از افغانستان، تضمین طالبان مبنی بر عدم همکاری با القاعده، دولت اسلامی و سایر گروه‌های تروریستی علیه ایالات متحده، مذاکره طالبان و جمهوری اسلامی در مورد توافق تقسیم قدرت، و برقراری آتش‌بس. این چهار شرط به یک‌دیگر وابسته بودند، یا همان‌ گونه که خلیل‌زاد اغلب می‌گوید: «تا زمانی که روی همه چیز توافق نشود، هیچ توافقی صورت نمی‌گیرد.»

در ابتدا، هر دو طرف متواضعانه پیش می‌رفتند. خلیل‌زاد با اشاره به نیروهای امریکایی گفت: «تا پایان اپریل می‌توانیم نیمی از آن نیروها را خارج کنیم». استانکزی به همان اندازه با سرعت در مورد مبارزه با تروریسم تضمین داد: «ما ضمانت می‌دهیم که اجازه نخواهیم داد القاعده به شما حمله کند.» اما زمانی که خلیل‌زاد پیشنهاد آتش‌بس سراسری و مذاکرات تقسیم قدرت بین طالبان و کابل را داد، استانکزی مخالفت کرد. او گفت: «ما درک می‌کنیم که نمی‌توانیم به تنهایی بر افغانستان حکومت کنیم و برای دستیابی به یک راه‌حل از طریق مذاکره به کمک نیاز داریم.» اما او ابتدا خواستار توافقی بود که خروج نیروهای امریکایی را در ازای وعده‌های ضدتروریسم طالبان تضمین کند.

روزها رفت و آمد می‌کردند. خلیل‌زاد در آخرین جلسه گفت: «واشنگتن بر آتش‌بس جامع اصرار دارد.» در نهایت، نمایندگان طالبان گفتند که اگر ایالات متحده متعهد به عقب‌نشینی شود، حمله به نیروهای ایالات متحده و متحدان ناتو را متوقف خواهند کرد، اما جنگ طالبان برای سرنگونی حکومت غنی ادامه خواهد داشت. طالبان آتش‌بس با کابل را تنها به‌عنوان یک دستور کار در مذاکرات آتی میان طرف‌های افغان در نظر خواهند گرفت.

این با خواسته‌های مذاکره‌کنندگان امریکایی فاصله‌ی زیادی داشت. نیروهای امریکایی تا حدودی برای دفاع از جمهوری اسلامی در برابر دشمنان مسلح در افغانستان حضور داشتند. نام مأموریت آن‌ها «حمایت قاطع» بود. فرماندهان امریکایی بر این باور بودند که ترک جنگ بدون توافق سیاسی میان افغان‌ها و آتش‌بس پایدار هم خطرناک و هم شرم‌آور است. اما خلیل‌زاد نگران بود که رویکرد انعطاف‌ناپذیر باعث توقف مذاکرات شده و حتا باعث شود ترمپ از آنچه پیش‌بینی می‌شد ناگهانی‌تر جمهوری اسلامی را رها کند. او پیشنهاد کرد که بعدا به بحث برگردند.

ادامه دارد…