معامله به عملی گفته میشود که هردو طرف از آن نفع ببرند، یا رضایت خاطر هردو طرف فراهم شود. معامله انواع و اقسام متفاوت دارد. معاملهی مشروع، معاملهی غیرمشروع، معاملهی سیاسی، معاملهی تاریخی، معاملهی صحی و غیره و ذالک.
در باب معاملهی مشروع، آوردهاند که در هیچ جای دنیا، وزیر برای وزیر شدن به وکلای پارلمان پول نمیدهد. اگر پول بدهد، آن وزیر را از دهن سگ انداخته، از انتهای مبارکش بیرون میکنند. از اینرو، این معامله مشروع نیست. اما در افغانستان، این معامله مشروع است. یکی از دلایلی که به این معامله مشروعیت میبخشد، قدرت وزیر و نفوذ وکلای مردم در مجلس نمایندگان است. فقط خواهشاً سند نخواهید؛ چون همه میدانیم در پارلمان چه اتفاقهایی میافتد. دلیل دیگری که این نوع معامله را مشروعیت میبخشد، آگاهی قوهی قضائیه و قوهی مجریه از موضوع است. این دو قوه، بهخوبی این افتخار را به ملت و کشور میبخشند که ما از جهان متفاوت باشیم. دلیل سومی که به این معامله مشروعیت میبخشد، سازوکاری است که از خود ارگ برای این معامله چیده میشود. در این معامله وزیر به وزارت میرسد و وکیل به دالر (یک عادتشان بد است که به افغانی معامله نمیکنند). هردو طرف شاد و خرم!
معاملهی غیرمشروع، به معاملهای گفته میشود که بهدست آدمهای نامعلوم صورت میگیرد. مردم خبر ندارند آنها کیستند و در کجا معامله میکنند؛ اما بعضی از اراکین محترم دولت میدانند. بروید از خودشان بپرسید که معاملهی غیرمشروع افغانستان چند درصد کل معاملات را شکل میدهد. من که اراکین نیستم…
معاملهی سیاسی، بر پدر و مادر این نوع معامله را لعنت! این نوع معامله وقتی شروع شود، تا ختم میشود و رضایت دو طرف حاصل میشود، مردم به ستوه میآیند. در این نوع معامله، دهن قوهی مجریه هم باز میماند که چه وقت تمام خواهد شد، از قوهی قضائیه و مقننه بازتر! هرچند دُمکلفتان هرسه قوه برای به سرانجام رساندن معامله، هرچه در خلته داشته باشند، فیر میکنند؛ اما این معامله بهسر نمیرسد. سابق خوب بود. این نوع معامله خیلی زود سر میگرفت. یک نفر میرفت و سند ملکیت افغانستان را با کشورهای دیگر معامله میکرد، چند روز بعدش به کمک همان کشور، پادشاه میشد. راحت پادشاهی میکرد تا وقتی که کدام بیناموس دیگر پیدا میشد و خاک را سودا میکرد و بععععععععععلی، تکرار معالمه! اما حالا چه؟ حالا وقتی معاملهی سیاسی شروع میشود، رییس جمهور هر چند روز بعد از طرفین معامله خواهش میکند که به توافق برسند؛ اما نمیرسند. به شیر مادرشان قسم میدهد، باز هم نمیرسند. رقم رقم وزیر از کشورهای دیگر دعوت میکند، بازهم بیفایده است. به خانهیشان میرود، به ارگ دعوتشان میکند، بازهم بیفایده است. حتا اگر برای هفت جد دو طرف فاتحه برگزار کند و ختم قرآن بگیرد، باز هم این اراذل به نتیجه نخواهند رسید. جالب اینجاست که هردو طرف ادعای خیر و صلاح مردم افغانستان را دارند. یکی نیست بگوید که جناب داکتر صاحب احمق و بیشرف، کجای این بزکشی به خیر و صلاح مردم است؟ اصلاً مردم نزد شما کیست؟ همانهایی که هر روز نگران امنیت و بالا رفتن قیمت و بیکاری اند، یا همان نسبتاً محترمهایی که هر شب و هر روز گِرداگِرد شما بهبه و چهچه میگویند؟… نه بابا، طرفین این معامله، آدمشدنی نیستند! هی تأکید دارند که مردم به گوساله بودن آنها ایمان بیاورند.
معاملهی تاریخی، به معاملهای گفته میشود که یک عده بزرگان که قبلاً مثل سگ با هم دشمن بوده، حالا چشم به ریاست و وزارت دوخته و چنان با هم رفیق اند که گویا چند سال پیش تنبانشان مشترک بوده است. به دلیل قباحت موضوع، از خیر این معامله میگذریم. توافق کنید، ورنه مردم فکر میکنند که ما هم کاندید هستیم.
معاملهی صحی، به برخورد ما با خوردنیها و نوشیدنیهای ماست. پاک بخوریم، پاک بنوشیم و پاک زندگی کنیم، مریض نمیشویم. اگر بیاحتیاطی کنیم، مریض میشویم.
معاملهی و غیره و ذالک، در این معامله بهراحتی میتوان شناخت که چه کسی بهتر از همه گوساله تشریف دارد. شما به داستان پروستات عاغا (رهبر ایران) نگاه کنید. ایشان معاملات صحیاش چندان خوب نبوده، به پروستات مبتلا شده. آن وقت نمایندهی تامالاختیار یک آیتالله ضمن اینکه مراسم دعا برگزار کرده، گفته که مردم افغانستان حاضر است از جانشان بگذرند؛ اما از رهبر ایران (عاغا) نگذرند (من عجالتاً به این مأمور ایرانی عرض میکنم که خر خودتی). این نماینده از فرط شعور، با شدت هشت درجهی ریشتری از عاغا تقاضا نموده که خوب شود و افسار او را بگیرد. حالا من ماندهام این باشعور را گوساله صدا کنم یا الاغ؟! بیرون از دایرهی حیوانات که نمیشود؛ چون در وطن ما فقط حیوانات عزیز افسار دارند. ایران را نمیدانم، شاید مردمش هم مزین به افسار باشند؛ اما من ندیدهام. البته در معاملهی و غیره و ذالک، نگاه سفارت جمهوری اسلامی ایران نیز شامل میشود. این سفارت باید بفهمد که با گوسالهها به جایی نمیرسد. اصلاً باید بفهمد که روزگار گوسالهبازی گذشته. بهتر است به جای گوسالهبازی، … اصلاً از کجا معلوم که کارداران این سفارت به افسار مزین نباشند؟ و یکی که باید مدام افسارشان را بگیرد؟!