دولت وحدت ملی، دوستان اندیشهای و دشمنان سیاسی زیادی دارد که باید محتاط بود.
دولت وحدت ملی نباید با تصویر ذهنی هریک از رهبران آن به شکل جداگانه مجسم شود، بلکه با روح و ماهیت درونی آن و با در نظرداشت شرایط کشور، در یک قالب کلان و جمعی به نمایش گذاشته شود.
رهبری دولت وحدت ملی هرچه سریعتر پارادوکس ذهنی خودشان را در خود و میان خود حل نمایند و بهخاطر داشته باشند که هر مشکلی، به حساب مشکل هردویشان محاسبه خواهد شد. افتادن یکی، دیگری را بهطور طبیعی از مدار خارج خواهد ساخت و این بازی سرانجام برنده و بازندهای نخواهد داشت.
توأم با بحران انتخاباتی، از اعلام دولت وحدت ملی، اکنون چهل روز میگذرد و این کم کم دغدغههای ذهنی را میان قشر سیاسی کشور بهوجود آورده است. عدهای با منظومهی فکری همیشگی در مقایسهی این دولت با دولتهای قبل از آن برآمدهاند؛ جمعی عاجز از فهم دقیق و ضرورت تاریخی آن، بهآسانی از کنار آن رد شده و به جان کرکترهای آن افتاده و هویت بازیگران آن را نشانه رفتهاند و نزد عدهی خوشقلبی هم سر و ته این دولت گم است. به هر رو، آنچه عینیت دارد و به اعتقاد ما معیار است، نفس پدیدهی نوظهور دولت وحدت ملی در کشور میباشد که کاملاً کتاب جدیدی است در حیات سیاسی کشور و هیچ بدیلی ندارد و نخواهد داشت.
اگر انتظار میکانیزم تصمیمگیری جمعی را داشتیم، از همین کانال میگذرد. اگر نوع نظام سیاسی آینده را معین میسازیم، باید از همین کانال عبور نمود. اگر به ثبات و صلح پایدار میاندیشیم، فقط از همین مسیر ممکن است. اگر وحدت ملی و عدالت اجتماعی در کار است، از همین رهگذر به آن باید رسید.
هیچ لویه جرگهای، نظام تکقطبی، تقسیمبندیها، انحصارگراییها، مرز کشیدنها، حتا تا سرحد انتخابات عادلانه و شفاف، بدون استقرار دولت وحدت ملی، مشکل تاریخی قدرت، رهبری و نظام را حل نخواهد کرد؛ عدالت اجتماعی برپا نخواهد شد و توسعهی سیاسی بهوجود نخواهد آمد. چنانچه تجربهی سیزده سال حاکمیت نظام سیاسی تکمحور به نتیجه نرسید، مشروعیت کسب نکرد و چه بسا که به بحران نیز انجامید.