محرومیت از آموزش و تعلیم دختران بالاتر از صنف ششم با گذشت بیشتر از یک سال بهسوی عادیشدن پیش میرود. زنان و دخترانی که از لحاظ جمعیتی نیمی از نفوس کشور را تشکیل میدهند، با به قدرت رسیدن طالبان روزهای سیاهی را تجربه میکنند و در سایه حاکمیت طالبان آیندهی روشنی نیز در انتظارشان نخواهد بود.
حضور مجدد طالبان در افغانستان و تجربهی تلخ مهجوریت از جامعه قصه تلخی است که تنها زنانی که دوران اول حاکمیت طالبان را زیستهاند، بهخاطر میآورند. اگرچه پیش از تسلط طالبان بر افغانستان کم و بیش امیدواری از تغییر این گروه زمزمه میشد اما با گذشت بیشتر از یک سال و گروگان گرفتن سرنوشت زنان بدست این گروه، نگرانیهای جدی مردم و جامعهی جهانی را بهدنبال داشته است.
با تسلط مجدد طالبان، زنان با محدودیتهای گستردهای در فعالیتهای اجتماعی روبهرو شدند. اکثریت آنان کار و شغلشان را از دست دادند. علاوه بر آن، بسته ماندن دروازههای مکاتب بهروی دخترانی که نیاز به آموزش، آگاهی و آموختن مهارتهای لازم برای آینده دارند از اقدامات محدودکنندهی این گروه در برابر زنان است. طالبان با محدودیت زنان از کار و آموزش در صدد حذف آنان از ساختارهای اجتماعی اند. از سویی دیگر، با ممانعت دختران از آموزش، این گروه در پی ایجاد نسلی منفعل و بیسلاحی است که به هیچ یک از ابزارهای لازم آگاهی مجهز نباشند.
سالنامه احصائیوی ۱۳۹۹ که در بهار ۱۴۰۰ منتشر شد، نشان میدهد که از مجموع ۹.۵۸ میلیون دانشآموز مکاتب در افغانستان، سه میلیون و ۶۸۵ هزار و ۶۶۳ دانشآموز آن دختر بودند. این دختران در مکاتب ابتدائیه، متوسطه، لیسه، لیسههای مسلکی، تربیت معلم، انستیتوتهای تخنیکی و مسلکی و تعلیمات دینی درس میخواندند.
بسته ماندن دروازههای مکاتب بهروی دختران نگرانیهای جدی زنان را برانگیخته است. فاطمه عادل (مستعار) که خود آموزگار است و سابقهی سالها تدریس در مکاتب دولتی و خصوصی را دارد، میگوید دو فرزند دختر و پسر دارد که دخترش امسال صنف ششم مکتب است؛ دقیقا همان سنی که سال بعدش اجازهی مکتب رفتن از او سلب میشود. خانم عادل میگوید که او و همسرش بهعنوان والدین تمام تلاششان بار آوردن فرزندانی پرتلاش و موفق است و برای رسیدن به این هدف از هیچ کاری دریغ نمیکنند. آیندهی فرزندانشان مانند هر پدر و مادر دیگری برای آنان از اهمیت خاصی برخوردار است.
اما با آمدن طالبان و بسته شدن مکاتب بهروی دختران، آنان مأیوس و ناامید شدهاند. با ادامهی این روند او نیز نگران ادامهی تحصیل دخترش است. «امسال الینا صنف ششم را تمام میکند و هر لحظه بیم این را دارد که صنف هفت را نتواند شروع کند.»
خانم عادل با تأکید بر اهمیت درس و آموزش برای دختران میگوید که دختران امروز، مادران فردا میشوند و تربیت نسل جدید را به عهده میگیرند. بدین ملحوظ یک مادر باسواد و آگاه به مراتب نسبت به مادری بیسواد فرزندانی موفقتر تربیت خواهد کرد. او با اشاره به محدودیتهایی که طالبان برای زنان وضع کردهاند ادامه میدهد که طالبان تمامی زنان را خانهنشین کردهاند و اجازهی تحصیل، کار و حتا رفتن به بازار بدون محرم را از زنان گرفتهاند. بهباور او، حکومت فعلی وظیفهی زنان را فقط زاد و ولد و خانهداری تعریف کرده است.
ادامهی محرومیتها و تلاش برای برونرفت از وضعیت
حضور مجدد طالبان در افغانستان موج گستردهای از مهاجرت شهروندان را بهدنبال داشت. در همان روزهای اول حضور طالبان شمار زیادی از مردم که نمیخواستند در سایه قوانین محدودکنندهی این گروه زندگی کنند، کشور را ترک کردند.
فاطمه عادل خود بانوی جوانی است با انزجار از محدودیتهای گستردهی طالبان در برابر زنان و نگرانی از آیندهی فرزندانش، بهویژه دختر خردسالش، میگوید که بارها قصد داشتهاند مهاجرت کنند اما موفق نشدهاند. او اضافه میکند که اگر چنین فرصتی فراهم شود حتما بهخاطر آیندهی فرزندانشان، بهویژه دخترش اقدام خواهند کرد.
محرومیت دختران و زنان افغانستان و به تبع آن آیندهی ناروشن سبب یأس و ناامیدی این بخش بزرگی از جامعه شده است. زنانی که تا دیروز در فعالیتهای اجتماعی نقش داشتند و برابر با مردان در بسیاری از امور سهیم بودند. مرجان (مستعار)، که دختر خردسالی دارد و صنف اول مکتب است، آیندهی دختران خردسال را مبهم و تاریک میداند. بهباور او، این گروه به تدریج تمامی محرومیتهای دوران گذشته (دوره اول طالبان) را تطبیق خواهند کرد. بهباور او، طالبان به زنان مانند بردگان جنسی مینگرند و برایشان ارزش و جایگاهی قائل نیستند. او با اینکه فرزندش در حکومت طالبانی تا پنج سال دیگر فرصت آموزش دارد، در ادامه میافزاید که محرومیت دخترش از تحصیل را نمیپذیرد و تلاش خواهد کرد تا راهی برای آموزش بیابد یا راهی برای ترک کشور.
طالبان از همان روزهای نخست بارها با بهانههایی چون رنگ لباس دانشآموزان یا مشکلاتی دیگر دروازههای مکاتب را بسته نگهداشتند. نورالله منیر، سرپرست پیشین وزارت معارف این گروه گفته بود که مکاتب دخترانه در افغانستان بهدلیل مشکلات فرهنگی بستهاند و مردم در شرایط فعلی نمیخواهند دختران خود را به مکتب بفرستند.
با وجود خواست مردم افغانستان و جامعهی جهانی، همچنان دروازههای مکاتب بهروی دختران بستهاند و علیرغم تمامی فشارها، طالبان از تصمیم شان صرف نظر نکردهاند. مرجان با ناامیدی از وضعیت موجود میگوید حتا اگر جامعهی جهانی با اعمال فشار بتواند دروازههای مکاتب را بهروی دختران بازکند، ممکن است طالبان با وضع محدودیتهای دیگری چون محدودیت انتخاب رشته یا تعیین حقوق کمتر از مردان، جایگاه زنان را مشخص کنند. بهباور وی، در هر حالتی در حکومت طالبان، زنان در درجهی دوم قرار دارند.
پس از پایان دوران سیاه حکومت طالبان، طی دودههی قبل زنان افغانستان با ادامهی تحصیلات عالی توانستند جایگاههای خوب اجتماعی تا سیاست را بدست آورند. در ۲۰ سال گذشته -پیش از حضور مجدد طالبان- آنان در موقعیتهایی همتراز با مردان به رقابت پرداختند و با توجه به اهمیت حضورشان در جامعه مناصب خوبی را کسب کرده و اداره میکردند. رویا شریفی، بانوی جوانی است که تا پیش از سقوط کشور و آمدن طالبان، بهعنوان آمر زمینداری هرات در حکومت جمهوریت کار میکرد. اما طی یک سال گذشته بخش بزرگی از هویت اجتماعیاش را از دست داده است. بهباور او، تحصیل و آموزش زنان سبب شده بود تا آنان بتوانند در جامعه جایگاههای خوبی را از آن خود کنند. او که از دوران کاریاش بهعنوان دوران طلایی و موفقیت خود یاد میکند، در ادامه میگوید که این موفقیتها آغازش «مکتب رفتن» بود. با بسته ماندن دروازههای مکاتب بهروی دختران، آنان هیچگاه روی موفقیتهای اجتماعی را نخواهند دید.
او با ناراحتی از رویکرد طالبان نسبت به زنان میگوید اسلام و حکومت اسلامی مدنظر طالبان فقط به روی و موی زنان خلاصه میشود و زنان در حکومت این گروه جایی ندارند. بهباور او، طالبان تمامی حقوق زنان را نقض کردهاند؛ حق کار، حق تحصیل، انتخاب در پوشش، رفتن به پارک و حتا حمام… او در ادامه میگوید چیزی نمانده که زنان را زنده به گور کنند. او با اشاره به محرومیت دختران خردسال از آموزش میگوید طالبان با این کار شان آیندهی افغانستان را به تباهی میکشانند؛ بهطوری که هیچ مادر باسوادی وجود نخواهد داشت تا فرزندی سالم و دانا تربیت کند.
عقبگرد به دوره اول حکومت طالبانی
«خواهران من فقط در مدرسه درس دینی میخوانند و بس. میخواستم آنان را آموزشگاه بفرستم که انگلیسی و ریاضی بخوانند تا وقتی مکتب شروع شود بتوانند درسهای خود را از جایی که رها کردهاند پیش ببرند؛ اما شوق و علاقهای که قبلا در وجودشان بود فعلا نیست. نمیخواهند درس بخوانند. میگویند بخوانیم فایده ندارد.» این گفتههای خانم نایاب است. بانویی که در حال حاضر استاد مدرسهای است که ۶۰ نفر شاگرد دارد. او دو خواهر خردسال دارد. خواهرانش صنف هشتم و نهم مکتب بودند که طالبان روی کارآمدند. با آمدن طالبان و وضع محدودیت بر دختران خردسال و منع آموزش، آنان نیز مانند هزاران دانشآموز دیگر خانهنشین شدهاند. ادامهی این وضعیت سبب شده تا بسیاری از دختران خردسال روحیهیشان را از دست بدهند و افسرده شوند.
اقدامات سختگیرانه و ظالمانهی طالبان نسبت به زنان و دختران افغانستان سبب شده تا شمار زیادی از آنان برای حل این مسأله شامل کورسهای آموزشی و حرفوی شوند یا در مدارس دینی درس بخوانند که برای اغلب آنان خوشایند نیست.
خانم نایاب میگوید با وجود محدودیتها تصمیم داشت صنف آموزشی رایگان برای دخترانی کانکوری راهاندازی کند، اما از سوی دانشآموزان مورد استقبال قرار نگرفت. در حال حاضر او به دخترانی که پیش از روی کارآمدن طالبان صنف ده، یازده و دوازده بودند خیاطی آموزش میدهد. او فضای این روزها را مشابه به فضایی میداند که ۲۰ سال قبل طالبان برافغانستان حاکم بودند. او توضیح میدهد که بهخاطر ناامنی و مشکلات اقتصادی، ازدواج زیر سن دختران افزایش یافته است. او با اشاره به یکی از شاگردانش میگوید قرار است دختری ۱۸ ساله را به عقد مردی درآورند که ۴۰ سال سن دارد و در کانادا زندگی میکند.
بهگفتهی او، مشکلات اقتصادی این خانواده را وادار به این کار کرده است. «کرایه چندین ماههی این پدر و مادر مانده بود و آن پسر گفته که کرایهی دو سال را میدهد، آنان در عوض دخترشان را به او بدهند. والدین این دختر هم قبول کردهاند.» او میگوید زمانی که دختران مکتب میرفتند فکرشان باز بود و خودشان تصمیم میگرفتند اما اکنون اینطور نیست.
مصطفی شهریار، خبرنگار، با مقایسه دوره قبلی حکومت طالبان با وضعیت امروزی جامعه میگوید که تجربهی آن روزها نشان داد کسانی که از تحصیل و آموزش محروم بودند نتوانستند همپای مردان در جامعه سهم بگیرند. از سوی دیگر، سطح بازنگری و دید کسانی که تحصیل نکردهاند بسیار کوتاه است. او با اشاره به دختران دانشآموز میگوید که آیندهی روشنی برای آنان نمیتوان تصور کرد چرا که برای تربیت یک جامعه نیاز است همهی اقشار جامعه باسواد باشند؛ بهخصوص مادران نیاز است باسواد باشند. بهگفتهی او، اگر مکاتب بهروی دختران باز شوند دختران دوشادوش مردان میتوانند در حل مشکلات جامعه سهیم شوند. در غیر این صورت، اگر زنان تعلیم نیابند سربار جامعه و فقط مصرفکننده خواهند بود.
پیامدهای محرومیت از تحصیل
ممانعت از تحصیل دختران خردسال پیامدهای ناگواری بهدنبال دارد. جمعهخان محمدی، استاد دانشگاه و جامعهشناس بر این نظر است که طی ۲۰ سال گذشته فرصت آموزش برای تمام دختران و پسران خانواده بهطور نسبی فراهم بود اما در شرایط فعلی و در نظام طالبانی بخش بزرگی از دختران نسل جوان از آموزش محروم شدهاند. بهگفتهی آقای محمدی، از نظر جامعهشناختی این موضوع مهمترین ضربهای که به پیکر جامعه وارد میکند این است که جلوی تغییر و تحرک اجتماعی گرفته میشود. به عبارتی، پنج یا ده سال آینده اگر قرار باشد بخش وسیعی از زنان در سلسلهمراتب اداری صاحب قدرت باشند یا در تخصصهای لازم حرفی برای گفتن داشته باشند، وقتی جلوی آموزششان گرفته شود، در این سلسلهمراتب اجتماعی حضور نخواهند داشت که پیامدهای جدی برای این قشر از جامعه بهدنبال دارد.
بهباور این استاد دانشگاه، اولین ضربه این است که جلوی هر نوع تغییر و تحرک در کل جامعه گرفته میشود و بخش عظیمی از نیروی جوان آمادهی تحصیل و آمادهی کار دچار یأس و سرخوردگی میشوند. پیامد دیگر آن این است که احساس میکنند مورد تبعیض جنسیتی قرار گرفتهاند یا در یک نظام آپارتاید جنسیتی حق شان ضایع شده است.
آقای محمدی در ادامه میافزاید پیامد محرومیت از تحصیل، حس یأس و ناامیدی، افسردگی روحی و روانی است. ما نسل بزرگی در جامعهی خود خواهیم داشت که دچار افسردگی یا انزوای اجتماعی خواهد بود. از تمامی فعالیتهای اجتماعی دوری میکنند و تلاش دارند در انزوا باشند. بهطور کلی کاری که طالبان با مسدود کردن مکاتب انجام میدهند نه تنها کمکی برای جامعه نیست بلکه در درازمدت اسباب افسردگی، انزوای اجتماعی و یا جذب شدن تعداد زیادی از دختران و پسران به شبکههای جرمی را فراهم میکند. وی در ادامه میافزاید حتا برخی از جوانان نمیتوانند وضعیت موجود را تحمل کنند و احتمال دارد اقدام به خودکشی کنند.
ریشهی ستم بر زنان
مسألهی ستم بر زنان افغانستان پیشینهای طولانی دارد. زنان افغانستان در طول تاریخ به طریق مختلف مورد ستم قرار گرفتهاند. عرف و سنت، فرهنگ، رسم و رواجها و حاکمیت مردسالاری همواره از آنان قربانی گرفته است. طارق سعیدی، فعال کمونیستی بر این نظر است که ستم بر زنان ریشهای تاریخی دارد که با سرمایهداری بر این روابط اجتماعی تعبیه شده است. بهگونهای که از رابطه میان این دو ستم بر زنان به اشکال مختلف بر روی صحنه جهانی آمده است. بدین معنا که زنان برای بدست آورد حقوقشان با دو ایدئولوژی در جهان روبهرو هستند: بنیادگرایی و امپریالیسم.
بهگفتهی آقای سعیدی، اگرچه بنیادگرایی در ظاهر تضادهایی با امپریالیسم دارد اما بنیادگرایی در دامان امپریالیسم رشد کرده و همپوشانیهایی دارند. «این همپوشانیها را به وضوح در مسألهی زنان میبینیم. در افغانستان مسألهی زنان حذف سیستماتیک زنان از اجتماع است و ما با وضعیتی روبهرو هستیم که امر رهایی زنان در افغانستان امری جهانی است. زنان در کشورهای مختلف مانند ایران، امریکا، جاپان و کل جهان با اشکال مختلفی که زادهی مناسبات پدرسالاری و سرمایهداری است گرفتار هستند. مسألهی زنان پیچیده است. در این میان تنها حقوق زنان نیست بلکه مسأله این است که زنان تا حد بردگی پیش رفتهاند.»
آقای سعیدی در ادامه میگوید مسألهی اصلی تنها بازشدن مکاتب نیست. به فرض اگر مکاتب باز شوند اما دارای محتوای بنیادگرایی باشند، به ضرر زنان خواهد بود. «اگر ما این تصویر بزرگ را نداشته باشیم گرفتار سیاست هویتی میشویم. سیاست هویتی که در مسائل زنان برخورد میکند میگوید اگر زنان در سیاست نقش داشته باشند یا در اقتصاد، به نوعی حقوق خود را بدست میآورند و دیگر تحت ستم قرار نمیگیرند یا حداقل با ستم مبارزه میکنند. فرض کنید کل وزرای طالبان همه زن باشند اما تفکرشان تفکر بنیادگرایی دینی باشد، آیا ستمی از زنان رفع خواهد شد؟ بهباور ما خیر.» بهباور او، تنها راه رهایی زنان انقلاب است نه فقط در افغانستان بلکه انقلاب جهانی.
مطالبات همهشمول زنان
با روی کارآمدن دوبارهی طالبان، وضع محدودیت برمردم، بهویژه زنان و به بند کشیدن زنان فعال اجتماع همه عقبگردی تاریخی است که مردم افغانستان، بهویژه زنان دوباره آن را تجربه میکنند. بهباور بیشتر مردم، تسلط دوبارهی طالبان برافغانستان تمامی دستآوردها و زحمات دودههی گذشته را از بین برده است و کشور به عقب بازگشته است. جمعهخان پویا، از فعالان حقوق بشر بر این نظر است که ادامهی سیاست زنستیزانهی طالبان پیامد منفی بسیار واضح و آشکار دارد: بار آمدن چندین نسل بیسواد در آینده. زمانی که طالبان نیمی از جمعیت یک جامعه را محروم میکنند طبیعی است که چندین نسل را بیسواد بار میآورند و افغانستان را از مراحل گذار و روند تکامل طبیعیاش دور خواهد کرد.
آقای پویا در ادامه میگوید بحث محرومیت دختران از تحصیل شگردی است که طالبان آگاهانه توسط آن تلاش دارند زنان افغانستان را در تنگنا قرار دهند و از تمامی عرصهها آنان را حذف کنند. بهباور او، طالبان میخواهند زنان افغانستان نسبت به دیگر حقوق شان غافل باشند و از حق کار و برخورداری از سایر حقوق انسانیشان محروم شوند. او تأکید میکند که بازشدن دروازههای مکاتب بهروی دختران بالاتر از صنف ششم باید بخش اندکی از مطالبات زنان باشد نه تمام آن. زنان باید خواستار تمامی حقوق انسانیشان چون حق کار، حق تحصیل، حق مشارکت سیاسی و سایر حقوقشان باشند و تمامی آنها را مطالبه کنند.