دولت اسلامی خراسان (گروه داعش فعال در افغانستان) عزمش را برای به چالش کشیدن حاکمیت طالبان جزم کرده است و اکنون تنها گروهی است که نشان داده توانایی ضربه زدن استراتژیک به طالبان را دارد. حملهی این گروه به محل اقامت چینیها، بنابر اعتراف مقامات آن کشور دستکم پنج نفر را زخمی کرده است. ما میدانیم که هم طالبان و هم دولت چین به پنهان کاری و دادن اطلاعات اشتباه معروف و موفق اند، بنابراین، میتوان حدس زد که شمار قربانیان بیش از آن است که طالبان و مقامات چینی بدان اعتراف میکنند.
دومین حملهای از نظر سیاسی مهلک برای طالبان، حملهی داعش خراسان به دروازهی ورودی نظامی میدان هوایی کابل بود؛ جایی که در آن در صبحگاه یازدهم جدی دستکم ۱۴ نفر کشته شدند. پیام داعش خراسان از این حملات واضح است: طالبان توانایی از میان برداشتن این گروه را ندارند.
کاهش اعتباری که طالبان دستکم در میان کشورهای منطقه و مخالفان بینالمللی داعش بدست آورده بودند، میتواند خوشحالکننده باشد؛ اما این خبر برای مردم افغانستان، آنها که از داعش منزجر و از طالبان متنفرند و در حسرت داشتن زندگی شرافتمندانه و عادی میسوزند، حکایت از پیچ خوردن راه دشوار آزادی دارد. برای اینکه چنین پیچیدگی را به وضوح ببینیم، باید به تحولاتی که باعث شد کشورهای منطقه روابط تاکتیکیشان را به رابطهی استراتژیک با طالبان ارتقا بدهند، باز گردیم.
دفتر شورای امنیت در حکومتهای پیشین، چه در زمان حامد کرزی و چه در دورهی اشرف غنی، بهخصوص زمانی که حنیف اتمر رییس این دفتر بود، با نیروهای ناراضی از صفوف طالبان و شبهنظامیانی که عمدتا در کار قاچاق مواد مخدر و کنترل معادن بودند، به خیال خود شان برخورد فرصتطلبانه کردند. آنها این جنگجویان را در برابر طالبان حمایت مالی و تسلیحاتی میکردند تا مثلا عرصه بر طالبان تنگ شود.
یک نمونهی مشهور آن حمایت از ملا منان نیازی در هرات بود. برخلاف رویه مبهم حکومتهای پیشین با این جنگجویان، طالبان موضع روشن و سرسختانهای علیه داعش خراسان اتخاذ کردند. آنها در فراه و ننگرهار نبردهای سختی با جنگجویان این گروه راه انداختند و توانستند هستههای اولیه و قرارگاههای فعال داعش خراسان را نابود کنند.
ظهور داعش خراسان در افغانستان برای کشورهای آسیای میانه، ایران و چین یک خطر جدی به حساب میآید چه که این گروه آشکارا تمامیت ارضی و حاکمیت این کشورها را تهدید میکند، برخلاف طالبان که علیرغم همسویی ایدئولوژیک (بنیادگرایی اسلامی) قصد و نیتی برای مشارکت در فعالیتهای این گروه در سایر کشورها ندارد. هدف نهایی طالبان کنترل و حاکمیت بر جغرافیای افغانستان است و از این منظر عملا به متحد طبیعی کشورهای منطقه میتواند تبدیل شوند.
جمهوری اسلامی ایران فعالانه طالبان را بهخصوص در نبرد این گروه برای سرکوب داعش خراسان در فراه حمایت کرد. اکنون روشن شده است که این گروه در داخل خاک این کشور کمپهای آموزشی داشته و بخشی از جنگجویان این گروه در خاک ایران آموزش نظامی دیدهاند. یکی از سرداران سپاه جمهوری اسلامی ایران اخیرا فاش کرد که قاسم سلیمانی امکانی برای همکاری با طالبان بهوجود آورده بود. روسیه سالها همکار طالبان بود و کشورهای آسیای میانه با شروع گفتوگوی روند دوحه (مذاکره مستقیم ایالات متحده با طالبان) به این نتیجه رسیدند که دستکم برای مهار داعش، با این گروه راه تعامل را باید بگشایند. میزبانی پر زرق و برق ازبیکستان در ابتدای این روند از ملا عبدالغنی برادر و دیدار وزیر خارجهی چین با وی و سپس گسترش این همکاری مؤید این موضوع است.
پس از تصرف کابل و در اختیار گرفتن قدرت، طالبان به مسائل داخلی مصروف شدند. در بافت سیاسی افغانستان این گروه بر دو موضوع تمرکز کرده که یکی انحصار قدرت بر محور پشتونوالی است و دیگری گسترش مدارس دیوبندی. در بخش اول، طالبان کوشیدهاند که جنگجویان غیرپشتون این گروه را به حاشیه برانند. با توزیع زمین خصوصا به کوچیها در مناطق عمدتا غیرپشتوننشین میخواهند تقسیمبندی جمعیتی افغانستان را به هم بزنند و امکان شکلگیری مقاومتهای گستردهی محلی را برای همیشه از بین ببرند. و با راهانداختن انتقامگیری بهدلایل مبهم و اغلب مواقع خیالی راه را برای غارت املاک و اموال مردم و شکنجه و آزار آنها از روستاها تا کلانشهرها برای افراد شان فراهم کردهاند.
در بخش دوم، دستکم در یک ماه اخیر طالبان گامهای بلندی در جهت گسترش مدارس دیوبندی و تغییر فرهنگ و شیوهی زندگی مردم آغاز کردهاند. در حالیکه با ممنوعیت تحصیل و کار زنان زمینهی بستن مکاتب و دانشگاهها و آموزشگاهها که اغلب غیردولتی اند را فراهم میکنند، با شدت و جدیت از گسترش مدارس دیوبندی حمایت میکنند و مقامات این گروه در برنامههای فراغت شاگردان این مدارس شرکت میکنند.
هر دو بخش عملا زمینه را برای قدرت یافتن داعش خراسان تقویت میکند. برای جنگجویان به حاشیه رانده شده، هیچ مانعی فکری که بتواند جلو پیوستن آنها را به داعش خراسان بگیرد، وجود ندارد. اگر تا اکنون این روند با کندی همراه بوده نتیجهی هراسی است که این جنگجویان از بسیج جهانی علیه داعش دارند. اما این وضعیت چنانچه داعش خراسان بتواند توان تدارکاتی و مالیاش را تقویت کند، دیر دوام نمیآورد. بهویژه ادامهی حذف خشونتبار این جنگجویان از بدنهی طالبان، انگیزهی این جنگجویان را برای پیوستن به داعش خراسان بیش از پیش تقویت میکند. از سوی دیگر، تقویت و گسترش مدارس دیوبندی مانند تیغ دو لبه عمل میکند، هم امکان سربازگیری برای طالبان را فراهم میکند و هم -چنانچه این وضعیت دیر بپاید- احتمال رجوع نوجوانان در محلاتی وسیعتر به این مدارس را بیش از پیش افزایش میدهد که مجال سربازگیری داعش را فراهم سازد.
چنین وضعیتی برای طالبان و داعش خراسان وضعیت مطلوب خواهد بود. هم داعش میکوشد تنها رقیب طالبان در این جغرافیا باشد و هم طالبان آرزو دارند که بهجای رویارویی با مخالفانی دارای افکار و قاعدههای اجتماعی متنوع، با نیرویی یک دست که منطقه و جهان در سرکوبش تردیدی ندارند، مواجه باشد. برای مردم افغانستان، نیروهای مقاومت و نسل جوان و پیشرو افغانستان این بدترین سناریویی است که میتواند تحقق پیدا کند.
داعش خراسان در هجده ماه اخیر بهگونهی چشمگیری بر فعالیتها و ابتکاراتش افزوده است. این گروه اولا به شیوهی طالبان، با کمترین هزینه جغرافیای ناامنی و خطر را برای طالبان گسترش داده است. اعضای این گروه سران و فرماندهان طالبان یا اهداف استراتژیک را مورد حمله قرار میدهند. روش ساخت بمب و مواد انفجاری را با مواد اولیه و در دسترس همگانی ساختهاند و تا اکنون نشان دادهاند که در مبارزات سازمانی بسیار متبحرتر و نظاممندتر از مخالفانِ دموکراسیخواه طالبان عمل میکنند. تنها نقطهی ضعف داعش خراسان در حال حاضر تمرکز این گروه بر شهرها و نیافتن قاعدهی مردمی در روستاها است که با تداوم ظلم و ستم طالبان این هدف نیز دستیافتنیتر از قبل خواهد شد.
از این منظر مسألهی داعش به اندازهی مسألهی طالبان برای نیروهای دموکراسیخواه جدی است، چه که قدرت گرفتن اولی به تداوم حاکمیت دومی کمک خواهد کرد. آنچه که باعث میشود این موضوع جدی گرفته شود واقعگرایی کجدار و مریز کشورهای منطقه و جهان در برابر چنین وضعیتی است. برای بسیاری از کشورها رفع یا به تأخیر انداختن تهدیدی که امنیت ملی خود شان را مستقیم ضربه میزند، نسبت به نگرانیهای دیگری از جمله جغرافیا و لانهی امن یافتن تروریسم بینالمللی در یک محدودهی مشخص و احتمالا قابل کنترل، اولویت دارد.