در حالیکه غروب خورشید به سرمای سوزناک زمستان کابل افزوده است، شش کودک قدونیمقد در میانهی جمعیت برای استقبال پدر ایستادهاند. کودکان شاد در خمار آغوش گرم پدر مسافر که مدتها او را ندیدهاند و از دو هفته بدینسو آوازهی برگشت پدر به خانه تاب و قرار را از آنان ربوده است. آنان به تهِ کوچه به جمعیت چشم دوختهاند تا شاید پدر در میان جمعیت باشد.
با قرار گرفتن تابوت در وسط حویلی خانه، جمعیت نیز به حویلی میرسند و کوچه از رهگذر خالی میشود. کوچهی خالی از نگاههای سرگردان کودکان اشتیاق را میبرد. از سویی، جمعیت نیز هیچ کدام جواب به این سؤال (پدرم کو؟) را ندارند و چشم به تابوت دوختهاند.
تابوت
تابوت متعلق به خدایداد هوتک است. او پدر هشت فرزند (سه دختر و پنج پسر) بود. در تابوت وسط حویلی آرام خوابیده است. خدایداد هوتک در اول فبروری (ماه جاری میلادی) در اثر سکتهی قلبی جانش را از دست داد. بستگانش، اما جرأت نتوانستند تا این حقیقت تلخ را به خانوادهی او بگویند. آنان به خانوادهی هوتک و کودکانش گفتند که خدایداد تصادف کرده و دچار شکستگی استخوان پا شده است. او به کابل میآید تا تحت مراقبت خانواده بهبود پیدا کند و بعد از آن همه با هم برمیگردند.
برادر هوتک میگوید: «نتوانستیم واقعیت را بگوییم. به خانوادهی لالایم گفتیم که او تصادف کرده و پایش شکسته است. او تا خوب شدنش به افغانستان میآید. ما برای دلداری کودکانش حتا تظاهر به شادی کردیم.»
جنگ و دیگر هیچ
خدایداد هوتک ۳۸ سال پیش در اوج جنگهای داخلی در یک خانوادهی پرجمعیت در کابل زاده شد. تولد او در خانواده ثبات را برقرار کرد و مانع مهاجرت و فرار خانوادهاش از جنگ شد. به این ترتیب خدایداد با پنج برادر و سه خواهرش در دل پر آشوب کابل قد کشید.
جنگها و ناآرامی در کنار ویرانی جغرافیای کشور، چیزهای زیادی را از کودکان افغانستان گرفت و حسرتهای عمیقی برجای گذاشت. یکی از حسرتبرانگیزترین چیزی که کودکان بزرگشده در جنگ از دست دادهاند، زمان آموزش است که سرنوشت زندگی آنان را تغییر داده و مایهی حسرت برای میلیونها افغانستانی شده است.
چنانچه برادر خدایداد هوتک میگوید: «وقتی جنگ ختم شد و طالبان سقوط کرد، ما بزرگ شده بودیم و سنوسال مکتب از ما گذشته بود. ما بهعنوان نانآوران خانواده باید کار میکردیم.»
این در حالی است که افغانستان یکی از کشورهایی است که بیشترین افراد بیسواد را دارد. براساس آمار سازمان علمی، آموزشی و فرهنگی ملل متحد (یونسکو)، از میان ۳۲ میلیون جمعیت افغانستان در حال حاضر تنها ۴۳ درصد با سواداند و نیمی از این افراد تنها توانایی خواندن را دارند.
روزنهی امید
از شش فرزند پسر خانوادهی پر جمعیت «دادمولا» هرکدام به سمت کاری شتافتند تا بتوانند اسباب زندگی را فراهم و خرابیهای بهجا مانده از جنگ را ترمیم کنند.
از این میان، خدایداد هوتک به دستفروشی در محلهی زندگیاش روی آورد. کار او به مرور رونق گرفت. در حالیکه بسیاری مردم از بیکاری و فقر رنج میبردند، خدایداد هوتک قرارداد همکاری در یک فروشگاه نیروهای خارجی مستقر در کابل را بدست آورد. این قرارداد روزنهی امید برای داشتن یک زندگی بهتر را در خانوادهاش گشود.
بستگان خدایداد هوتک میگویند که قرارداد کار در یک فروشگاه خارجی برای خدایداد ثبات شغلی و آرامش خاطر را فراهم کرد و او توانست ۱۲ سال در این فروشگاه کار کند و دستی به زندگی بکشد.
شیوع همهگیری
شیوع همهگیری کرونا اما این ثبات و دلخوشی را از هوتک و نان را از خانوادهاش گرفت. زیرا با شیوع همهگیری کرونا در افغانستان، محدودیتهای گسترده و سختگیرانهای وضع شد و کارها از رونق افتاد. شرکتها و فروشگاههای بزرگ کارمندانش را کاهش دادند.
براساس آمار اتحادیه کارگران افغانستان، با شیوع همهگیری کرونا حدود نُه میلیون نفر کارشان را از دست دادند. خدایداد هوتک نیز یکی از افرادی بود که در همین زمان خانهنشین شد.
در بهار سال ۱۴۰۰، در حالیکه محدودیتهای کرونایی در حال برچیدهشدن بود، تشدید ناامنی و خروج نیروهای خارجی از افغانستان به رنج بیکاری و بینانی خدایداد و میلیونها افغانستانی افزود و ناامیدی را بار دیگر گستردهتر کرد.
برادر خدایداد میگوید: «همه فکر میکردیم که کرونا در افغانستان دیر دوام نمیکند، اما زمان زیادی گذشت. خدایداد هرچه پسانداز داشت را مصرف کرده بود و به فکر بازگشت بهکارش بود که نیروهای خارجی از افغانستان بیرون شدند.»
با خروج نیروهای خارجی از افغانستان، این کشور بار دیگر بدست طالبان افتاد و کارها با رکود مواجه شد.
خدایداد مانند هزاران شهروند افغانستانی از بام تا شام بهدنبال کار بود، اما جستوجو و انتظار را نه پایانی بود و نه سودی. او هر شام با دستان خالی به خانه برمیگشت.
زندگی گمگشته
بستگان خدایداد میگویند، در حالیکه او از بیکاری و فقر رنج میبرد، آوازهی پذیرش همکاران محلی نیروهای خارجی در بیرون از افغانستان سرخط خبرهای روز رسانههای سراسر جهان قرار گرفت و روزنهی امیدی در دل افرادی چون خدایداد گشود.
برادر خدایداد میگوید: «خارجیها اعلام کردند که به همکاران محلیشان کمک میکنند و آنان را از افغانستان خارج میسازند. خدایداد به این فکر میکرد که او در بیرون از افغانستان کاری پیدا میکند و فرزندانش در فضای آرام درس خواهند خواند، اما…»
بهدلیل تجمع افراد در اطراف میدان هوایی کابل، خدایداد و خانوادهاش از روند پرخرج و پرآشوب ماه آگست ۲۰۲۱ باز ماندند. بستگان خدایداد میگویند که با ختمشدن روند خروج، بار دیگر ناامیدی مستولی زندگی خدایداد و خانوادهی ده نفریاش شد.
برادر او میگوید: «خدایداد تصدیقنامه داشت، اما پاسپورت نداشت و بعد از ماه آگست طالبان به افراد بدون پاسپورت اجازهی سفر را نمیدادند و امکان گرفتن پاسپورت نیز وجود نداشت.»
بازار سیاه
بعد از ماهها انتظار بار دیگر دفتر همکار با خدایداد برای او و خانوادهاش امکان بیرونشدن از افغانستان را به مقصد اسپانیا فراهم کرد. خدایداد با فروش اموال خانه و پول قرض در حالیکه ریاست پاسپورت مسدود بود، از بازار سیاه در بدل هزار و ۲۰۰ دالر امریکای تنها توانست برای خودش پاسپورت بگیرد. به همین ترتیب او ویزای پاکستان را نیز از بازار سیاه در بدل هزار و ۲۰۰ دالر بدست آورد.
او با این تعهد که بعد از رسیدن به مقصد بهزودی اسباب سفر خانوادهاش را مهیا میکند، با آنان خداحافظی کرد و راهی پاکستان شد.
شهر ناامیدی
خدایداد بعد از مدت اندک انتظار در پاکستان هفت ماه پیش راهی اسپانیا شد. دولت اسپانیا او و شماری دیگر از افغانستانیهای مهاجر را در شهر مورسیا در محلهی توره پاچیکو اسکان داد. از این میان خدایداد با سه افغانستانی و سه مهاجر دیگر در یک آپارتمان زندگی دور از خانواده را آغاز میکردند.
افغانستانیهای مقیم این شهر میگویند که وضعیت اسفناک افغانستان تحت حاکمیت طالبان، وضع زندگی خانواده و دوری از آنان و آیندهی نامعلوم سبب اختلالات روانی خدایداد شده بود. یکی از این مهاجران میگوید: «خدایداد آدم بسیار آرام بود، او را در صنف زبان میدیدم که نگران وضعیت خانوادهاش بود. از مشکلات و فقر میگفت و از سویی میگفت که اجازهی کار را ندارد و نمیتواند کاری انجام دهد.»
این مهاجر افزود که خدایداد را در تاریخ ۳۱ جنوری در صنف زبان دیده بود و در مورد خانوادهاش صحبت میکرد و وضعیت صحی او خوب بود. او عصر ۳۱ جنوری برای بهبود وضع کسالتش به شفاخانه رفت. شفاخانه در گزارش خود نوشته است که خدایداد بعد از مراجعه به شفاخانه حالش خوب نبود و دچار حملهی قلبی شده بود. از همین رو شفاخانه او را برای مراقبتهای ویژه به بخش ICU منتقل کرد، اما دوام نیاورد و جانش را از دست داد. به نظر میرسد که رویای داشتن زندگی بهتر برای خانوادهی هوتک به پایان رسیده باشد.
برادر خدایداد میگوید که در شرایط کنونی هیچکسی در افغانستان قادر به سرپرستی از فرزند کسی دیگر نیست: «ما هر کدام مان هشت یا بیشتر از آن فرزند داریم و نمیتوانیم از پس مسئولیت فرزندان خودمان در این بیکاری برآیم. حالا حیرانیم که سرنوشت فرزندان برادرم چه خواهد شد؟»
بعد از خدایداد مرد خانوادهی او پسر ۱۲ سالهاش است. کودکی که پدر آرزو داشت او را در قامت یک داکتر ببیند.
وضعیت بد روانی
خدایداد هوتک سومین افغانستانی مهاجر ساکن اسپانیا است که بهدلیل وضع بد روانی جانش را از دست داده است. افزون به این، بسیاری از مهاجران ساکن در این کشور از اختلالات روانی رنج میبرند. مرگ خدایداد هوتک نیز این اختلالات روانی را نزد مهاجران، بهویژه آن عده از مهاجرانی که از خانوادههایشان جدا شدهاند، تشدید کرده است.
یکی از این مهاجران که میخواهد نامی از او گرفته نشود، میگوید که او به این فکر به اسپانیا آمده است که بتواند به خانوادهاش در افغانستان کمک کند و وضع زندگیشان بهبود پیدا کند، اما اینجا حق کار را ندارد و از آنسو خانوادهاش نیز در فقر است. او اضافه میکند: «خودم حق کار ندارم و ۵۰ یورو جیبخرچ هم چیزی نیست. خانوادهام هر روز به من زنگ میزنند که پول روان کن چیزی به خوردن نیست، خانه خیلی سرد است و اطفال مریض شدهاند. ماندهام که چهکار کنم؟ خستهام از زندگی.»
این مهاجر افغانستانی نانآور یک خانوادهی پنج نفری است. افرادی که هیچ یک توانایی کار را ندارند. او نیز مانند خدایداد با پول قرض و سر سود به اسپانیا آمده است و اکنون امید به زندگی را از دست داده است. این مهاجر میگوید: «امید برای آمدن آنان نیست و من هم در وضعی نیستم که بتوانم کمک کنم. مرا هر لحظه این زندگی از بین میبرد.» این در حالی است که روند الحاق خانواده در اسپانیا از شش ماه تا یک سال و بیشتر از آن به طول میانجامد و تابع شرایط خاص و وضع مالی افراد درخواستکننده است. این مهاجران از دولت اسپانیا میخواهند که به وضع مهاجران، بهویژه مهاجران افغانستان توجه کند و روند الحاق خانواده و انتقال افراد آسیبپذیر را سرعت ببخشد و نگذارد که افراد بیشتری در فراق عزیزانشان جان بدهند.