افغانستان از بدترین کشورها برای سالمندان در جهان است. براساس برآورد ادارهی احصائیهی افغانستان تحت کنترل گروه طالبان، حدود ۴.۲۱ درصد کل جمعیت این کشور سالمند است. سالمندان در افغانستان در بدترین شرایط اجتماعی و اقتصادی قرار دارند و از هیچگونه حمایتی برخوردار نیستند.
دولت پیشین افغانستان تنها یکبار از کار روی طرحی برای «ارائهی خدمات به سالمندان در منزل» خبر داد که آن هم نهایی نشد. اما وزارت کار و امور اجتماعی دولت پیشین صرفا اعلام کرد که با این طرح سالمندانی را تحت پوشش قرار خواهد داد که از وضعیت زندگی خوبی برخوردار نیستند و حقوق بازنشستگی ندارند. ده سال پیش، طرح ایجاد «خانهی سالمندان» توسط جمعیت هلال احمر افغانستان با مخالفت سناتوران در دور شانزدهم پارلمان به شکست مواجه شد. با این ممانعت، سالمندان نیازمند از داشتن سرپناه تا اکنون محروم شدهاند.
افزون بر نبود خانهی سالمندان، نداشتن شغل و نقش اجتماعی، امنیت درآمدی، وضعیت سلامت و مخارج زندگی و بهویژه هزینههای درمانی از سایر مشکلات اساسی سالمندان در افغانستان است؛ کشور توسعهنیافته که سالخوردگی جمعیت در آن بهگونهی سریع اتفاق میافتد. بدرفتاری اجتماعی با سالمندان در افغانستان نیز از چالشهای جدی است که بهگفتهی سازمان ملل «سلامت و حقوق بشر» این گروه سنی را متأثر میکند.
در مدت یک سال و ششونیم ماه که طالبان بر افغانستان تسلط دارند، وضعیت رقتبار سالمندان یک امر بدیهی برای این گروه بوده و توجه به آن نشده است؛ حتا وضعیت سالمندان بهدلیل چالشهای اقتصادی افغانستان تحت کنترل طالبان و اقدامات زنستیزانهی این گروه بدتر شده است. این وضعیت در کنار سایر عوامل، بیثباتی اجتماعی، فقر و ناامنی را افزایش میدهد.
وضعیت سالمندان
الف: آمار عمومی
مطابق برآورد ادارهی احصائیهی افغانستان تحت کنترل طالبان، از مجموع ۳۴ میلیون و ۲۶۲ هزار و ۸۴۰ نفر نفوس کشور که در سال ۱۴۰۱ خورشیدی تخمین زده شده است، یک میلیون و ۴۴۵ هزار و ۷۵۰ (۴.۲۱ درصد) نفر آنان افراد سالمند اند. از این میان، ۵۸.۶۴ درصد (۸۴۵ هزار و ۹۹۰ نفر) مرد و ۴۱.۳۶ درصد (۵۹۶ هزار و ۸۱۰ نفر) دیگرشان زنان اند. سالمندی در این آمار، براساس سن ۶۰ سالگی افراد (تعریف سازمان جهانی صحت) مدنظر گرفته شده است؛ گرچند در بعضی موارد سن بازنشستگی از نظر توانایی کار (۶۵ سالگی) معیار قرار داده میشود. ۲.۶۸ درصد جمعیت افغانستان بالاتر از ۶۵ سال سن دارند.
همچنین قابل یادآوری است که جمعیت افغانستان در «برآورد نفوس ۱۴۰۱» ادارهی احصائیه براساس سرشماری نفوس افغانستان در سال ۱۳۸۳ خورشیدی تخمین زده شده است؛ یعنی ممکن سالخوردگی جمعیت افغانستان به مراتب بیشتر از آمار منتشرشده در این برآورد نفوس باشد. آماری در مورد اینکه «افزایش جمعیت سالمندی در افغانستان طی چند سال (مدت) اتفاق میافتد»، وجود ندارد. ادارهی احصائیهی طالبان هم در پاسخ به پرسش روزنامه اطلاعات روز در این مورد پاسخی ارائه نکرد.

ولی در کشورهای پیشرفته، افزایش جمعیت سالمندی طی ۱۰۰ سال یا بیشتر از آن اتفاق میافتد. در کشورهایی توسعهنیافته و کمتر توسعهیافته و بهویژه کشورهای درگیر جنگ اما، افزایش سالمندی سریع است و در مدتی به مراتب کمتر رخ میدهد.
با این هم، براساس برآورد نفوس افغانستان در سالهای ۱۴۰۱ و ۱۴۰۰، در سال جاری خورشیدی جمعیت سالمندان ۲.۰۷ درصد (۲۹ هزار و ۹۴۰ نفر) افزایش یافته است. این درصدی هم ثابت نیست و درحال افزایش است.
ب: سالمندان بازنشسته
در افغانستان، در میان سالمندان تنها کارکنان بازنشستهی ادارات دولتی که بهصورت رسمی استخدام شده و کار کرده بودند، حمایت مالی دریافت میکردند. متباقی سالمندان از جمله سالمندانی که در نهادهای دولتی بهگونهی قراردادی کار میکردند، از این حمایت برخوردار نیستند.
رقم دقیق افراد بازنشسته هنوز مشخص نیست. اما براساس معلومات وزارت مالیهی دولت پیشین، در بین سالهای ۱۳۹۶ تا ۱۳۹۷ مالی، ۱۵۲ هزار و ۳۳۰ نفر حقوق بازنشستگی دریافت کرده بودند. این افراد از ۱۱۹ اداره در ساختار دولت پیشین افغانستان بودند؛ بیشترین افراد بازنشسته هم مربوط به وزارتهای معارف، دفاع، امور داخله، تجارت، صحت عامه، زراعت و فواید عامه و ریاست امنیت ملی میشدند. مطابق آمار، کارمندانی که در سالهای مالی ۱۳۹۹، ۱۳۹۸ و ۱۳۹۷ به بازنشستگی سوق داده شدهاند، سالانه بهطور اوسط به ۱۲.۶۶ نفر میرسد. بر این اساس، تعداد افراد بازنشسته در سال جاری، به بیش از ۲۰۰ هزار نفر میرسد.
تسلط طالبان و فروپاشی نهادهای امنیتی، دفاعی و کشفی و کاهش کارمندان غیرنظامی در ادارات دولتی ممکن در تغیر این رقم تأثیر قابل توجه گذاشته باشد. احمدولی حقمل، سخنگوی وزارت مالیهی طالبان در مورد تعداد افراد بازنشسته و تفکیک آنان براساس جنسیت و همچنین پرداخت حقوق آنان، به پرسشهای روزنامه اطلاعات روز پاسخ نداد.
اما سایر رسانهها به نقل از وزارت مالیهی طالبان تعداد افراد بازنشسته را ۱۵۰ هزار نفر اعلام کردهاند. این رقم ۱۰.۰۳ درصد کل جمعیت سالمندان افغانستان است. در این میان، ده هزار و ۶۰۰ نفر آنان زنان اند که هفت درصد افراد بازنشسته را تشکیل میدهند.
اقدامات بینتیجه در دولت پیشین
علیرغم اینکه سالخوردگی جمعیت در افغانستان بهگونهی سریع اتفاق میافتد، رسیدگی به وضعیت سالمندان در این کشور هیچگاهی در اولویت برنامههای دولت قرار نگرفت. وزارت کار و امور اجتماعی دولت پیشین تنها یکبار در سال ۱۳۹۸ خورشیدی از کار روی طرح نهاییناشده برای «ارائهی خدمات به سالمندان در منزل» خبر داد. در مورد این طرح هیچ جزئیاتی بیرون داده نشد.
در سال ۱۳۹۱ خورشیدی هم جمعیت هلال احمر افغانستان طرح «ایجاد خانهی سالمندان» را به مجلس سنا فرستاد. سناتوران در دور شانزدهم پارلمان با این طرح بهشدت مخالفت کردند و فعالکردن «خانهی سالمندان» را در تضاد با فرهنگ «افغانی» و «اسلامی» خواندند. حتا شماری از آنان اعلام کردند که ایجاد خانهی سالمندان، «آشکارا تجاوز خارجی (غرب) بر فرهنگ افغانی» است. سناتوران همچنین گفتند تطبیق این طرح و ایجاد خانهی سالمندان، نظام خانوادگی در این کشور را از بین میبرد و جداکردن سالمندان از خانوادهها قابل پذیرش نیست.
مجلس سنا در آن هنگام مسئولان جمعیت هلال احمر افغانستان را استجواب و آن طرح را رد کرد. به جمعیت هلال احمر افغانستان پیشنهاد شد که بهجای ایجاد خانهی سالمندان، «دیوانهها (افراد دارای جنون)» را جمعآوری و سالمندان بیبضاعت را در خانههایشان کمک مالی کند. در پی آن، این سازمان گفت که از تلاشها برای ایجاد خانهی سالمندان دست کشیده است.
اقدامات طالبان
در یکونیم سالی که گروه طالبان بر کشور مسلط شده است، سالمندان بیشتر از هر زمان دیگر در وضعیت بد قرار گرفتهاند. طالبان گرچند بهگونهی رسمی در مورد رسیدگی به وضعیت سالمندان چیزی نگفته، اما یک منبع معتبر در وزارت کار و امور اجتماعی این گروه تأیید کرد که هیچ مرکز رسمی (دولتی) مراقبت از سالمندان در کشور فعال نیست. این منبع که نخواست هویتش فاش شود، گفت که ممکن شماری از سالمندان در «منازل»شان تحت مراقبت «نهادهای خصوصی و افراد خییر» قرار داشته باشند. با این حال، جمعیت هلال احمر افغانستان در وبسایت رسمی خود اعلام کرده که بخش مرکز رفاه اجتماعی این نهاد مواظبت و نگهداری افرادی را که توان تهیهی نیازمندی حیاتی خود در نازلترین سطح را ندارند، به عهده دارند. این نهاد در مورد اینکه در حال حاضر هم افراد نیازمند از جمله سالمندان در مراکز رفاه اجتماعی آن مورد مواظبت قرار دارند یا خیر، چیزی نگفته است.
اما عرفانالله شرفزوی، سخنگوی جمعیت هلال احمر افغانستان تحت کنترل طالبان به پرسشهای روزنامه اطلاعات روز در این مورد گفت که «اجازهی شریکساختن فعالیتهای [جمعیت هلال احمر افغانستان]» را با خبرنگار این روزنامه «نیافته» است.
افغانستان تحت کنترل طالبان براساس گزارش بانک جهانی، با رکود شدید اقتصادی مواجه بوده است که طالبان نتوانسته آن را کنترل کنند. این گروه نه تنها اینکه در مدت بیش از یکونیم سال حاکمیت خود برای مراقبت و مواظبت و حمایت سالمندان هیچ اقدامی نکرده، بلکه از پرداخت حقوق بازنشستگی کارمندان بازنشسته نیز خودداری کرده است. طالبان پس از اعتراضات کارمندان بازنشسته، اعلام کردند که در حال بررسی مبنای شرعی (اسلامی) حقوق بازنشستگی اند. مدتی بعد اعلام شد که مفتیهای این گروه طرحی را در مورد حقوق بازنشستگی تهیه و آن را به کابینهی خود دادهاند. این طرح در ماه میزان توسط کابینهی طالبان تصویب شد و باید توسط هبتالله آخوندزاده، رهبر این گروه (حاکم شرعی از نظر طالبان) هم توشیح شود. بیبیسی فارسی به نقل از وزارت مالیهی طالبان گزارش داده است که هنوز این طرح از سوی هبتالله آخوندزاده توشیح نشده است.
همچنین براساس اعلام وزارت مالیهی طالبان، در این طرح چهار میلیارد افغانی برای پرداخت حقوق افراد بازنشسته تخصیص داده شده است؛ یعنی در هر سال دو میلیارد افغانی برای پرداخت حقوق دستکم ۱۵۰ هزار کارمند بازنشسته. در حالیکه براساس تخمین وزارت مالیهی دولت پیشین، در این دو سال مالی (۱۴۰۰ و ۱۴۰۱) مبلغ بیش از ۴۶.۲ میلیارد افغانی باید برای حقوق افراد بازنشسته تخصیص یابد؛ یعنی در سال مالی ۱۴۰۰، ۲۲ میلیارد و ۴۰۰ میلیون افغانی و در سال مالی ۱۴۰۱، ۲۳ میلیارد و ۸۰۰ میلیون افغانی باید برای معاش متقاعدین مصرف شود. در صورت توشیح این طرح و یا طرزالعمل از سوی رهبر طالبان، این گروه حقوق بازنشستگان را یک بر یازدهونیم کاهش میدهند. یعنی اگر حقوق بازنشستگی یک فرد در یک سال ۸۰ هزار افغانی باشد، اکنون طالبان بهجای این مبلغ، کمتر از هفت هزار افغانی حقوق بازنشستگی او را پرداخت خواهند کرد. فروپاشی نهادهای دولتی در پی تسلط طالبان قطعا روی رقم افراد بازنشسته تأثیر گذاشته است، اما مبلغی که طالبان برای پرداخت حقوق این افراد تخصیص داده، بهشدت غیرکافی است.
پیامد بیتوجهی به وضعیت سالمندان
جنگ و ناامنی فراگیر و دوامدار، فقر گسترده، مهاجرت، گسترش شهرنشینی و سایر عوامل تأثیر جدی در روند سالمندی جمعیت در کشور داشته است. در دودههی گذشته که دولت پیشین افغانستان و جامعهی جهانی در این کشور حضور داشت، به وضعیت سالمندان توجه نشد. سازمان جهانی دیدبان سالمندان در سال ۲۰۱۵ میلادی با نشر گزارشی، افغانستان را بدترین کشور جهان برای سالمندان خواند. قبل از آن هم، افغانستان در آخر جدول گزارش این سازمان قرار داشت. در این کشور امید به زندگی در میان سالمندان در پایینترین حد آن (۱۶ سال) است؛ در حالیکه در سوئیس، بهترین کشور برای سالمندان، امید به زندگی ۲۵ سال است.
طالبان نیز در مدت بیش از یکونیم سال حاکمیت خود بر کشور، هیچ برنامهای برای مراقبت و مواظبت و حمایت از سالمندان روی دست نگرفتهاند. چالشهای اقتصادی و عدم توانایی این گروه برای مدیریت آن و اقدامات زنستیزانهی طالبان، وضعیت سالمندان و بهویژه زنان سالمند را بدتر کرده است. این گروه با تسلط بر کشور، فعالیت زنان در بخشهای مختلف را در مغایرت با «ارزشهای افغانی و اسلامی» تشخیص داده و محدود کرده است. در بسیاری از موارد هم که طالبان به زنان اجازهی فعالیت داده، همراهی محرم شرعی مرد را شرط گذاشتهاند. گشتوگذار زنان از جمله مراجعهی آنان به مراکز درمانی و بهداشتی، آموزش و کار و به طبع آن برخورداری از حقوق و امتیاز کار محدود شده است. جایگاه اجتماعی زنان، از جمله زنان سالمند نیز با این محدودیتها آسیب میبیند.
افزون بر این موارد، براساس گزارش بانک جهانی، رکود شدید اقتصادی پس از تسلط طالبان بر افغانستان، سبب شد که در سطح دولت، دو سوم کارکنان در بخش اداری کاهش یابند و در سطح جامعه هم اختلالات جدی در رفاه مردم بهمیان آید و فقر گسترش یابد. این موضوعات روند ارائهی خدمات عامه را آسیب میزند و توانایی مقابله با چالشهای جمعی را ضعیف میکند که وضعیت سالمندان نیز از آن متأثر میشود. ناتوانی طالبان در پرداخت حقوق بازنشستگان (۱۰.۰۳ درصد کل جمعیت سالمندان)، از پیامد رکود اقتصادی و کاهش قوای بشری در کشور است.
بدترشدن وضعیت سالمندان در کنار سایر عوامل، بیثباتی اجتماعی، فقر و ناامنی را افزایش میدهد.
بازنشستگی پس از یک عمر کار: «توان خرید ندارم»
به عمر ۷۹ سالگی رسیده است. تا هنگام بازنشستگی در سال ۱۳۹۶ خورشیدی، در ولسوالی قرهباغ غزنی آموزگار بود. معلم عوض (مستعار) تا هنگام سقوط دور اول حکومت طالبان در مکاتب غیررسمی واقع در مساجد تدریس میکرد و با روی کارآمدن حکومت جمهوری، در مکتب زادگاهش مقرر شد.
از آن پس، این آموزگار ۱۵ سال تمام را در مقابل تختهی سیاه ایستاد و به دانشآموزان ادبیات و علوم دینی درس داد. هرازگاهی هم تاریخ افغانستان را در این مکتب تدریس میکرد. شمار دانشآموزانی را که از این مکتب و سپس دانشگاه فارغ شده و در نهادهای مختلف کار کرده، نمیتواند دقیق بشمارد. میگوید: «ممکن ۳۰۰ نفر، نه شاید ۴۰۰ نفر و شاید هم بیشتر از اینها از جمع شاگردانم باسواد و صاحب مقام و منزلت شدهاند.» در سالهای آخر آموزگاری، ناتوان شده بود و به سختی در مقابل دانشآموزان میایستاد. همزمان به بیماری روماتیسم مبتلا شد و هنوز هم با این بیماری دستوپنجه نرم میکند. این آموزگار در سال ۱۳۹۶ خورشیدی درخواست تقاعد کرد. درخواستیاش در وزارت معارف دولت پیشین با کاهش پنج سال خدمت پذیرفته شد.
او که شاکی است که بیشتر از دو سال میشود حقوق بازنشستگی خود را دریافت نکرده، میگوید: «پیش از تسلط طالبان هم چهار ماه حقوق دریافت نکردم و پس از آن که اصلا حرفی از پرداخت حقوق و امتیازات بازنشستگان نیست.» هنوز به عدم پرداخت حقوق بازنشستگی خود اعتراض نکرده، اما تأکید میکند که او و سایر افراد بازنشسته به این حقوق نیاز دارند. این آموزگار که در توانمندسازی قوای بشری افغانستان سهم فعال داشته، اکنون از بخشی از حقوق خود در ازای خدمتش محروم است. خود میگوید: «حقوق بازنشستگیام حق هیچکسی نیست. من کار کردم، بخشی از معاشم را برای آخر عمرم بر مبنای قانون، جمعآوری کردم. طالبان این حق را از ما گرفتهاند.»

این آموزگار با پسر بزرگش زندگی میکند؛ درآمد ندارد و خرج و مصارف او به دوش فرزندانش است. حس باردوشبودن هم گاهی در او پیدا میشود، اما پیوند عاطفی پدری-فرزندی این حس را از وجود این آموزگار سالمند میزداید. با این حال، او بهدلیل عدم امنیت درآمدی و پرداختنشدن حقوق بازنشستگی بیش از هر دورهی عمرش، فقیر شده است. معلم عوض گفت: «رویم نمیشود از فرزندانم پول بیشتر بگیرم. مریضیام هزینهی سنگین سر فرزندانم دارد. تلاش میکنم با شرایط سخت کنار بیایم… خرید که اصلا نمیتوانم؛ حتا از خوردن غذاهای هوسانه در بیرون خودداری میکنم.»
نیکبین (مستعار) کارمند شهرداری کابل بود. چهار سال قبل بهخاطر کهولت سنی به بازنشستگی سوق داده شد. او و پسرش، نانآور خانوادهی هشت نفری است. میگوید: «پسرم کارمند دفتر (ادارهی دولتی) است. معاش چندان ندارد. به صد زحمت غم شکم را میخوریم.» حقوق بازنشستگی این کارمند بازنشسته، سالانه حدود ۸۰ هزار افغانی میشود؛ اما در مدتی که طالبان حاکمیت دارند، او یک افغانی هم از این حقوق خود دریافت نکرده است.
او میگوید که در این شب و روزهای زمستان، اعضای خانوادهی او مجبور شده کیفیت غذایی خود را کاهش دهند که برای نیکبین پیآمدی هم داشته است. چندی قبل او بیمار شد و کسالت داشت. هنگامی که در نزد داکتر مراجعه کرد، برایش گفت که غذاهای مقوی را شامل رژیم غذاییاش کند. پسر و عروس نیکبین هم این وضعیت را گذراندهاند.
با این حال، او چشم به ۱۶۰ هزار افغانی حقوق بازنشستگی خود دوخته است تا بتواند با خانوادهی خود یک نان شکم سیر بخورند. این مبلغ حقوق بازنشستگی دوسالهی نیکبین است.
بازنشستگان دیگر هم، به روزنامه اطلاعات روز گفتهاند که حقوق بازنشستگیشان در جریان دو سال گذشته حواله نشده است. آنان گفته که دیگر توان تهیهی نیازهای اولیهی زندگی را ندارند. همچنین در هفتههای گذشته، بخش مختلف افغانستان شاهد برپایی تجمع اعتراضی افراد بازنشسته در پیوند به عدم دریافت حقوق بازنشستگیشان بود.
زنی بیخانمان در زندان طالبان
از مجموع جمعیت نزدیک به ۱.۵ میلیونی سالمندان افغانستان، ۴۱.۳۶ درصد آنان (۵۹۶ هزار و ۸۱۰ نفر) را زنان تشکیل میدهند. با توجه به شرایط اجتماعی و وضعیت اقتصادی، شماری زیادی از این زنان محتاج مواظبت در مراکز ویژهی مراقبت از سالمندان اند. گلبیبی (مستعار)، یکی از این زنان است. او هماکنون بهجای خانهی سالمندان، در زندان گروه طالبان در پلچرخی کابل دورهی نامعلوم حبس را میگذراند.
گلبیبی که اکنون ۶۲ سال سن دارد، دو بار ازدواج کرده است. در سن ۳۰ سالگی از شوهر اولی جدا شد و شوهر دوم او پس از ۲۸ سال زندگی مشترک فوت کرد. گلبیبی از شوهر اولی، یک پسر و یک دختر و از شوهر دوم یک دختر دارد. شوهرش هنوز زنده بود که دخترش عروسی کرد و در استرالیا پناهنده شد. پسرش هم در هنگام خروج اضطراری همکاران نیروهای خارجی در پی سقوط افغانستان بدست طالبان، به امریکا رفت. این زن سالمند پس از مرگ شوهرش تنها در یک خانهی کرایی در شهر کابل زندگی میکرد. نان و خرجش را با آشپزی و تمیزکاری در یک سازمان خصوصی در این شهر، درمیآورد. اواخر سال گذشته این سازمان بهخاطر مشکلات مالی از فعالیت باز ماند و گلبیبی و سایر کارکنان آن بیکار شدند.
او برای مدتی با دختر بزرگش که هنوز در شهر کابل بود، زندگی کرد. این دختر گلبیبی هم متأهل است. دختر و داماد او با فرزندانشان بهخاطر تعقیب پروندهی مهاجرتی خود به اسلامآباد، پایتخت پاکستان رفتند. گلبیبی دوباره تنها شد. فرزندان شوهر دومی او از همسر اولی این مرد، در کابل زندگی میکنند. گلبیبی مدت کوتاهی را با پسرهای ناتنی خود زندگی کردند. اما این حس برای او دست داد که فرد اضافی در خانهی آنان است. همیشه صحبتها و گفتوگوهایش با پسرناتنی او به جنگ و دعوا میکشید. سرانجام گلبیبی خانه را ترک کرد و برای چند هفته نوبتوار در خانههای دوستان و اقارب خود شب را روز میکرد و روزها هم برای کار، خانهبهخانه در کوچه و پسکوچههای کابل میگشت. او حاضر به انجام هر کاری و با حقوق بخورونمیر بود. اما کار پیدا نمیتوانست. یک روز که در منطقهی «کارتهی چهار» شهر کابل خانهبهخانه دنبال کار میگشت، نیروهای طالبان او را بازداشت و ابتدا به فرماندهی امنیهی طالبان و سپس به زندان پلچرخی انتقال دادند.
طالبان اتهام او را «دزدی و کلاهبرداری» خواندهاند. تاهنوز نفهمیده است که چطور این اتهام بر او وارد شده است. ولی بهدلیل اینکه کسی را نداشته، بدون طی مراحل قضایی و محاکماتی زندانی شده است. وابستگانش به درخواست دختران و پسر گلبیبی پس از هفتهها تلاش او را در زندان پلچرخی یافتهاند. او هنوز در بند است. طالبان به وابستگان گلبیبی پیشنهاد کرده که با حضور یکی از محارم شرعی مرد، او را محاکمه و آزاد کنند. پسرش که به جز ماههای اول عمر خود، دیگر با مادرش نبوده، فعلا در امریکا است. امکان برگشت او نیز دشوار و زمانبر است. تنها برادر این زن هم در ایران کارگری میکند و منتظر تلاشهای نزدیکانش برای رهایی گلبیبی است. تا اکنون هیچ تلاشی برای رهایی او به نتیجه نرسیده و تضمین نزدیکان پدری گلبیبی برای طالبان راهحل نبوده است.
در افغانستان ۵۹۶ هزار و ۸۱۰ نفر زن سالمند تخمین زده شده است.
قبل از این هم، شماری از زنان پس از رهایی از زندان طالبان به روزنامه اطلاعات روز گفته بودند که اکثریت زنان زندانی، زنان تحت مراقبت نهادها و سازمان حامی حقوق زنان در دولت پیشین بودند. این زنان پس از تسلط طالبان و فروپاشی نهادهای حامی بهحال خودشان رها و سپس توسط طالبان زندانی و بهخاطر نداشتن محرم شرعی در زندان این گروه، بیسرنوشت ماندهاند؛ گرچند آماری از سالمندان زن در زندانهای طالبان وجود ندارد.
اما بیپناهی این زنان و بهویژه سالمندان تکاندهنده است. وضعیت آنان نشان میدهد که نه تنها تحت مراقبت و حمایت نهادها و سازمانهای ملی و بینالملی و بهویژه نهادهای دولتی قرار نگرفتهاند، بلکه بهدلیل بیپناهی و نداشتن سرپناه و حامی، حقوق اولیهی بشریشان سلب شده است. زنان سالمند دیگر هم که این حق از آنان هنوز سلب نشده است، تحت مراقبت هیچ نهاد و سازمانی قرار ندارند و اکثرا فاقد ایفای نقش در جامعه است. بسیاری از سالمندان با فقر گستردهتر نسبت به گروههای سنی دیگر مواجه اند. آنان و بهویژه سالمندان بیپناه زن مجبور بهکار از جمله تکدیگری میشوند.
سالمندان از چشم جامعه
حسام (مستعار)، ۶۴ ساله هر روز صبح که از خواب برمیخیزد، «چوبخط» را برمیدارد و به نانوایی میرود. در صف دریافتکنندگان نان، او از جمله سالخوردگان بهشمار میآید. تقریبا اکثریت مردم نوبت اول را به حسام میدهند و میگویند: «حاجی اول تو بگیر.» بعد به فروشگاه میرود و اکثر مواقع فروشنده سفارشهای او را تنظیم میکند. چاشت و شام هم این کار را انجام میدهد. آوردن سه قرص نان خشک و مقدار مواد دیگر خوراکی از فروشگاه کار همهروزهی این سالمند ۶۴ ساله است. او با همسر و پدر ۸۸ سالهی خود بیش از یکسال میشود که در شهر کابل تنها زندگی میکنند.
در پی تسلط طالبان بر افغانستان، دو پسر و یک دختر حسام که با سازمانهای تحت حمایت دولتهای اروپایی و امریکا کار میکردند، افغانستان را ترک کردند؛ یک پسر او با همسرش در امریکا و دختر و یک پسر دیگرش در اروپا پناهنده شدهاند. همچنین یک پسر دیگر حسام با زن و فرزندش در استرالیا است که سالها قبل افغانستان را ترک کرده بود. تا سال گذشته مراقبت و مواظبت از آنان، مسئولیت فرزندانش بود. آنان که رفتند، حسام سالمند و همسرش مسئولیت مراقبت و مواظبت از پدر حسام را گرفتند. از آن زمان به بعد حسام یک پا به بیرون و یک پا به خانه بوده است. او میگوید: «هر روز چند بار بیرون میروم. خانه است دیگر. یک دفعه یک چیز نیست، بار بعد، چیز دیگر. پدرم هم بیمار است. مجبور هستم نیازمندی او را رفع کنم؛ دارو و غذایش را سر وقت آماده کنیم و هنگامی که دستشستن میرود، هم من یا همسرم او را باید کمک کنیم.» در واقع حسام با همسرش از پدر ۸۸ سالهی خود پرستاری میکند. نمیتوانند او را حتا برای نیمساعت تنها بگذارند. شب و روز مراقب او اند و گاهی هم، شبها چهار یا پنج بار او را برای رفع حاجت میبرند.
در خود او نیز پیری علایم خود را آشکار کرده است؛ چشمهایش کمسو و گوشهایش سنگین شده است. از درد زانوانش هم شکایت دارد. گاهی هم متوجه میشود که بهخاطر پیری، نمیتواند بهگونهی درست از پدرش مواظبت و مراقبت کند. رسیدگی به این وضعیت یک چالش جدی برای او، همسر و فرزندانش است. باهم در این مورد ساعتها گفتوگو کردهاند. پیشنهاد فرزندانش مبنی بر استخدام یک فرد و ترجیحا یک زن که از آنان مواظبت کنند، از سوی خود حسام رد شده است. او پذیرفته نمیتواند که از پدرش مواظبت نتواند و یک «بیگانه» را برای مراقبت از او استخدام کند. با این هم، فرزندانش پیشنهاد داده تا یکی از اقارب نزدیک را استخدام کند تا حسام را در مراقبت و مواظبت از پدر ۸۸ سالهاش کمک کند. این پیشنهاد را هم حسام نپذیرفته است. وقتی که از حسام پرسیدم که با توجه به ناتواناییهای ناشی از سالمندی او، در مورد خانهی سالمندان چه فکر میکند و آیا پدرش را آنجا انتقال میداد؟ پاسخ داد: «خانهی سالمندان خیلی خوب است. اما اگر خانهی سالمندان با امکانات [پیشرفته] و خدمات خوب هم در کابل بود، پدرم را آنجا نمیبردم… [پدرم] هر روز به مرگ نزدیک میشود. اگر بمیرد، نمیخواهم این آرمان در دلم بماند که بیشتر در کنارش میبودم.»
وقتی هم که پرسیدم در مورد خودت و فرزندانت چه فکر میکنی؟ گفت: «رفتهاند. خدا یارشان.» سپس ادامه داد: «تا همین دم ما را کمک [مالی] کردهاند. تا که زندهایم، تاوان گردنشان هستیم. تنها این آرمان را داریم که باز هم همدیگر را ببینیم.»

اما گسترش شهرنشینی در افغانستان و تغییر در کیفیت زندگی، بر روند مراقبت و مواظبت فرزند از پدر و مادر سالمند اثر گذاشته است. سراغ دو جوان دانشجو را گرفتم که تقریبا هر دو به یک نظر بودند. اینکه: «برای مراقبت و مواظبت از سالمندان حمایت اجتماعی-دولتی از آنان و نظام سلامت احیا و تقویت شود.» حبیب اکبری، دانشجوی دانشگاه در کابل میگوید که روش سنتی (مواظبت از سالمندان توسط خانوادهها) بیش از هر زمان دیگر دشوار و طاقتفرسا شده است. بهباور او، جوانان در افغانستان دیرتر از سن کاریشان، صاحب کار و درآمد میشوند و به همین میزان دیرتر ازدواج میکنند و تشکیل خانواده میدهند.
او افزود: «اکثریت جوانان از صفر شروع میکنند و با توجه به فرهنگ حاکم در جامعه، دیرتر سرپای خود میایستند و هنگامی که سر زندگی خود کمی مسلط میشوند، میبینند صاحب چند فرزند شدهاند. با این وضع آنان دیگر توانایی مراقبت و مواظبت از پدر و مادر پیر را از دست میدهند.» بهگفتهی او، باید حمایت از سالمندان به یک برنامهی اجتماعی تبدیل شود تا نهادها و سازمانها یا هم دولت آنان را حمایت مالی کنند. همچنین او تأکید میکند که نظام سلامت افغانستان نیز باید در این مورد برنامهای رویدست گیرد و سالمندان را تحت پوشش خدمات بهداشتی قرار دهد.
خالق حمیدی، دانشجوی دیگر در کابل این دیدگاه حبیب اکبری را تأیید میکند. همچنین او میافزاید که باید مراکز ویژه برای نگهداری سالمندان ایجاد شود. او میگوید: «تفاوت [فکری] نسلها در افغانستان زیاد است. سالمندان خانواده به سختی با جوانان کنار میآیند. این اختلاف به سالمندان که توانایی جسمیشان کاهش یافته، آسیب روحی میزنند.» بهگفتهی این دانشجو، اگر مراکز ویژهی سالمندان فعال باشند، از سوی هم به وضعیت روحی رسیدگی میشود و هم مراقبت و مواظبت از آنان تسهیل میگردد.
راهحل چیست؟
سازمان ملل متحد از سال ۲۰۲۱ میلادی تا ۲۰۳۰ میلادی را بهنام «دههی سالمندی سالم» نامگذاری کرده است. در مجمع عمومی این سازمان اعلام شد که دولتها، تشکلهای مدنی، بخش خصوصی، رسانهها و نهادها و سازمانهای تحت پوشش سازمان ملل برای تعیین یکدهه اقدام جهانی هماهنگ روی موضوع سالمندی سالم کار کنند. هدف تقویت سالمندی سالم و بهبود زندگی سالمندان خوانده شد. این اقدامات در چهار بخش مورد توجه قرار میگیرد: دنیای دوستدار سالمند، مبارزه با تبعیضهای سنی، مراقبت عادلانه و باکیفیت و مراقبت بلندمدت.
اما در افغانستان، هیچ برنامهای برای بهبود وضعیت سالمندان روی دست گرفته نشده است. ادامهی این وضعیت افغانستان را با بیثباتی اجتماعی، فقر و ناامنی بیشتر مواجه میکند. بهباور آگاهان، این تهدید روزافزون است و هماکنون نیز فایقآمدن بر این چالش در کشور، دشوار شده است. قیس محمدی، استاد دانشگاه و کارشناس مسائل اقتصادی میگوید که تغییر جمعیت سالمندی در افغانستان سریع است و در مقابل روند ارائهی خدمات وجود ندارد. بهگفتهی او، جنگهای دوامدار و شرکت جوانان در آنها، بلندبودن هزینهی ازدواج و عمر طولانی سالمندان از دلایل اصلی افزایش جمعیت سالمند است.
قیس محمدی میافزاید: «ما در افغانستان برای سالمندان خدماتی نداریم. سیستم ترانسپورتی ما مطابق نیازمندیهای سالمندان نیست. اکثریت ادارات دولتی و خصوصی برای سالمندان خدمات ارائه نمیکند… [وضعیت سالمندان] بر حکومتها همواره فشار [مالی و اجتماعی] وارد میکند.» همچنین بهگفتهی محمدی، در کنار این موارد، تغییر رژیمها و عدم تعهد آنان به سالمندان از جمله پرداختنشدن حقوق بازنشستگی آنان و میزان سطح بالای بیسوادی در میان سالمندان، از چالشهای دیگر در مقابل ارائهی خدمات به سالمندان در افغانستان است.
اما محمدامین رشادت، جامعهشناس و استاد دانشگاه میگوید که سالمندان در افغانستان به لحاظ جسمی و روانی وضعیت بهتری دارند، اما بهحیث «اقلیت و خردهفرهنگ» زندگی میکنند. با این حال بهباور او، سالمندی در افغانستان یک تهدید برای خود افراد در آینده بهشمار میرود.
همچنین رشادت میگوید که برای رسیدگی به وضعیت سالمندان، باید تدابیری با الگوگیری از تجارب جوامع سنتی و مدرن بهره جست.
قیس محمدی هم میگوید که در اقدام نخست باید خانهی سالمندان در افغانستان ایجاد شود تا سالمندان نیازمند در آنجا مورد مواظبت و حمایت قرار گیرند. او همچنین میگوید که حکومتها مسئولیت دارند تا دسترسی سالمندان به خدمات بهداشتی را فراهم و آنان را مورد حمایت مالی و معنوی قرار دهند. همچنین بهباور او، باید برای ایجاد محیط دوستدار سالمندان و تبعیض علیه این گروه سنی فرهنگسازی شود.
همچنین این استاد دانشگاه میگوید که بیش از این نباید فرصتها را ضایع کرد و باید از کثرتی جمعیت جوان افغانستان برای حل این معضل استفاده کرد. بهگفتهی او، هماکنون میشود با تخصیص بودجهی واقعی برای سالمندان از مالیهی مالیهدهندگان جوان این معضل را مدیریت کرد. قیس محمدی میافزاید که با بیشترشدن جمعیت سالمند، فشار مالی در سطح دولت نیز افزایش خواهد یافت و راهحل را پیچیدهتر خواهد کرد. او تأکید میکند که اگر هماکنون این موضوع مدیریت نشود، در آینده باید با زمینهسازی برای مهاجرت به کشور به حل این معضل اقدام کرد.