اطلاعات روز

گروگان‌گیری تا کی کار خواهد داد؟

فشرده‌ی سیاست جهانی اکثر گروه‌های اسلامی در پنجاه سال اخیر این بوده: اگر جهان رعایت حال ما را نکند، ما خراب‌کاری خواهیم کرد.

این رویکرد گروه‌های رادیکال اسلامی گاهی در دایره‌های محدود مؤثر بوده است؛ به این معنا که  گاهی کشورهای قدرتمندی را که مخاطب این پیام (خراب‌کاری خواهیم کرد) بوده‌اند، به تجدید نظر یا تغییر روش واداشته است. به‌عنوان نمونه، اگر در روزگاری دورتر یک کشور قدرتمند استعماری از مشت آهنین برای سرکوب گروه‌های ناراضی استفاده می‌کرد، امروز بسیاری از این کشورها از متقاعد‌کردن مغزها و نرم‌کردن قلب‌ها سخن می‌گویند. چرا؟ برای این‌که به تدریج دریافتند که هزینه‌ی سرکوب تنها برای سرکوب‌شدگان بالا نیست؛ سرکوب‌گران نیز قیمت گزافی برای استفاده از مشت آهنین می‌پردازند.

کشورهای قدرتمند جهان، بازیگران اصلی مناسبات بین‌المللی، در مواجهه با گروه‌های رادیکال اسلامی چهار روش را آزموده‌اند: سرکوب، همزیستی، مهار، سمت‌دهی. این روش‌ها لزوما به‌صورت کاملا منفک‌ازهم به کار برده‌ نشده‌اند. یعنی ممکن است در یک بازه‌ی زمانی حتا به‌صورت همزمان نیز مورد استفاده قرار گرفته باشند.

سرکوب: در روش سرکوب، کشورهای قدرتمند به‌صورت مستقیم با گروه‌های اسلامی رادیکال جنگیده‌اند. یکی از نمونه‌های این سرکوب حمله‌ی دودهه قبل امریکا و ناتو بر حکومت طالبان در افغانستان بود.

همزیستی مشروط: همزیستی مشروط همان چیزی است که فعلا امریکا و متحدانش در برابر طالبان به کار می‌برند. امریکا دیگر از دموکراسی و ملت‌سازی و سرکوب دشمنان منافع ملی امریکا سخن نمی‌گوید. متحدان امریکا نیز پذیرفته‌اند که می‌توانند با طالبان تعامل محدودی داشته باشند (به شرطی که طالبان تهدید مستقیمی را متوجه بلوک غرب و متحدانش نکنند).

مهار: سیاست مهار سیاست انتظار است. به این معنا که کشورهای قدرتمند تصمیم می‌گیرند که جلو گسترش فعالیت‌های گروه‌های رادیکال اسلامی را بگیرند و نگذارند که آن فعالیت‌ها مثلا از جغرافیای مشخصی فراتر برود و به خطری بزرگ یا کنترل‌ناپذیر تبدیل شود. همین که این هدف برای مدتی ( تا فرا رسیدن یک موقع بهتر) حاصل شود، سیاست مهار کامیاب است.

سمت‌دهی: در روش سمت‌دهی، از نیروی مؤثر یک گروه اسلامی رادیکال برای ضربه‌زدن به رقیبان منطقه‌یی و بین‌المللی استفاده می‌شود. یک مورد مشخص این کار در سوریه انجام شد. نیروهای امریکایی نیروهای داعش را در عراق سرکوب می‌کردند، اما به آنان اجازه می‌دادند که بدون مزاحمت وارد خاک سوریه شوند و به‌سوی پایگاه‌های حکومت بشار اسد پیش‌روی کنند. حکومت امریکا با داعش دوست نشده بود؛ فقط قدرت تخریبی‌اش را علیه حکومت خصم خود سمت‌دهی می‌کرد. در حال حاضر، امریکا و ایران تلاش دارند که گروه طالبان را علیه همدیگر سمت‌دهی کنند.

حکومت طالبان فعلا در موقعیتی است که می‌تواند سر بعضی گروگان‌های خود با امریکا و غرب چانه بزند. یکی از این گروگان‌ها حقوق زنان است؛ گروگان دیگر امنیت منطقه‌یی و جهانی است (همراهی با داعش و دیگر گروه‌های تروریستی)؛ گروگان دیگر منافع امریکا در برابر ایران است (در صورت وقوع جنگ میان اسرائیل و ایران که امریکا نیز طبعا در آن دخیل خواهد بود)؛ یک گروگان دیگر نزدیکی با امریکا -در رقابت با روسیه- است؛ گروگانی دیگر، توانایی غرب برای پذیرش سیلی از مهاجران افغانستانی است (در صورتی که بحران انسانی در افغانستان از این هم بدتر شود).

امریکا و غرب سعی می‌کنند از طریق دادن باج‌های مالی و سیاسی به طالبان حکومت طالبان را متقاعد کند که دست به اقدامات خراب‌کارانه‌ی مضر به حال امریکا و غرب نزنند. اگر مقامات امریکایی و اروپایی پیوسته با طالبان در حال مذاکره‌اند، اگر امریکا هر هفته میلیون‌ها دالر به طالبان می‌دهد، اگر دیگر سخنی از لیستِ سیاه مقامات طالبان نیست و اگر غرب دیگر از زبان درشت در برابر طالبان و سیاست‌های‌شان کار نمی‌گیرد، همه به‌خاطر این است که امریکا و غرب فعلا راه دیگری ندارند. بحران اوکراین و پی‌آمدهای جهانی آن، به علاوه‌ی مشکلات اقتصادی و سیاسی درونی امریکا و غرب، مجال زیادی برای این کشورها نگذاشته که برای خود دردسر تازه‌یی با طالبان نیز بسازند.

سؤال مهمی که در این میان باید پرسید این است: این روش گروگان‌گیری تا کی برای طالبان و دیگر گروه‌های اسلامی رادیکال کار خواهد داد؟

یکی از زاویه‌های جدید برای تفکر درباره‌ی این مسأله زاویه‌ی هوش مصنوعی است. شتاب وحشتناک پیشرفت هوش مصنوعی در کشورهای پیشرفته قطعا چهره‌ی جهان و مناسبات آن را در چند دهه‌ی پیش رو تغییر بنیادین خواهد داد. یکی از حوزه‌های چنین تغییری حتما افزایش قدرت تهاجمی نظامی کشورهای پیشرفته در سطوح قبلاناشناخته خواهد بود. به عبارتی دیگر، قدرت تهاجمی و بازدارنده‌ی این کشورها -به مدد هوش مصنوعی- به جایی خواهد رسید که دیگر هیچ گروه رادیکال اسلامی نتواند با آن مقابله کند. در آن صورت، این گروگان‌گیری‌های عادتی‌شده‌ی گروه‌های اسلامی قدرت خود را از دست خواهد داد. توازن ترس و تهدید شدیدا به نفع کشورهای پیشرفته به هم خواهد خورد. در آن زمان وقتی گروه‌های اسلامی بگویند «ما خراب‌کاری خواهیم کرد»، پاسخ آن این نخواهد بود که «صبر کنید؛ بیایید مذاکره کنیم». آن وقت، پاسخ این خواهد بود: «بکنید، اگر می‌توانید».

حکومتی که در قرن بیست‌ویکم حتا به مردم کشور خود اجازه نمی‌دهد به مکتب بروند، چه چانسی خواهد داشت که دیگر حتا از همان نسخه‌ی اسلامی-قبیله‌یی خود دفاع کند؟ حاکمان کم‌سوادی که از علم فقط «نقل حدیث» را یاد دارند و با هرچه دانش مدرن بشری است دشمن ‌اند، چه گونه خواهند توانست حتا در جغرافیای کوچکی به اندازه‌ی افغانستان نمونه‌یی از حکومت نبوی را نگه دارند؟ در این قرن که جهان با هوش مصنوعی در کیهان کاوش می‌کند، یک مجموعه از مغزهای تاریک چه گونه حریف این ‌همه توانایی خواهد شد؟