عکس: رسانه‌های اجتماعی

سرکوب مردم به وسیله‌ی فرزندان مردم

یادداشت روز

هر خانواده به یک «واحدِ سرکوب درونی» نیاز دارد. منطق گسترش مدرسه در افغانستان این است. در میان رفتارها و سیاست‌های طالبان، یکی از مؤثرترین‌های‌شان -برای کنترل اجتماعی- همین گسترش مدارس است. چرا؟ به این شرح:

کنترل‌کردن شهروندان و گروه‌های مختلف اجتماعی کشور کار آسانی نیست. رژیم‌های خودکامه وقتی به شهرها و روستاها نگاه می‌کنند و می‌بینند که همه خاموش‌ اند، می‌دانند که این خاموشی فقط پرده‌یی است که «موقتا» بر موجی از صداهای معترض کشیده شده است. می‌دانند که با هیچ تعداد سرباز و محتسب و پاسبان و مأمور عیان و نهان نمی‌توان همه‌ی شهروندان را برای مدتی زیاد کنترل و سرکوب کرد. به همین خاطر، همه‌ی حکومت‌ها به‌خاطر کنترل شهروندان از ابزارهای ایدئولوژیک کار می‌گیرند و از طریق تبلیغات، مغزشویی و القای آموزه‌های اطاعت‌طلبانه می‌کوشند مردم را راضی یا خاموش نگه دارند. اما میان کنترل و سرکوب تفاوت است؛ هرچند همه‌ی حکومت‌ها تمایل زیادی برای کنترل شهروندان دارند، رژیم‌های خودکامه از کنترل فراتر می‌روند و دست به سرکوب شهروندان می‌زنند.

گروه طالبان در دوره‌ی اول حکومت خود گمان می‌کرد که با زور سرنیزه و خشونت عریان می‌تواند کل کشور را مطیع نگه دارد. در آن زمان ترکیب قومی طالبان تقریبا صددرصد پشتون بود. معنای این وضعیت این بود که برای کنترل جغرافیای متنوع افغانستان (و گروه‌های قومی مختلف آن) باید ده‌ها برابر آن نیروی موجودشان سرباز پشتون می‌داشتند. این عملا امکان نداشت. به همین علت، وقتی اندک مجالی برای گروه‌های مخالف طالبان پیش آمد، طالبان در ظرف چند روز تقریبا تمام مناطق غیرپشتون را از دست دادند.

در این دور، طالبان رویکرد ویرانگرتری را برای کنترل و سرکوب اعتراضات برگرفته‌اند: رویکرد گسترش مدارس دینی در مناطق غیرپشتون اما سنی‌‌نشین افغانستان. پی‌آمد این اقدام ویرانگر گسترش افراطی‌گری مذهبی در خانه‌هاست. به بیانی دیگر، اگر واحد کنترل قبلا شهر و روستا بود، از این پس واحد کنترل خانواده است. هر پسری که در مناطق غیرپشتونِ سنی‌نشین به مدرسه‌ی دینی طالبان می‌رود، پس از مدتی یک عاملِ سرکوب درونی در درون یک خانواده است یا قرار است که چنین شود. اگر در دهه‌ی نود میلادی طالبان یک‌سره پشتون بودند، از این پس مجموعه‌ی قابل توجهی از طالبان غیرپشتون نیز به‌عنوان مجریان سیاست‌های طالبان فعال خواهند شد. البته اکنون هم مجموعه‌های کوچکی از این گونه طالبان فعال‌ اند؛ ولی گسترش مدارس دینی در مناطق غیرپشتون چنین مجموعه‌هایی را در ضریب بسیار بزرگ‌تری فعال خواهد کرد. بنا بر بعضی گزارش‌ها، بعضی از والیان طالبان برنامه دارند که هر هفته یک مدرسه در شمال افغانستان بسازند.

در گذشته، رسانه‌ها از موارد متعددی گزارش داده‌اند که در آن‌ها فرزندان (به‌خاطر تعلق خاطر ایدئولوژیک به طالبان) پدر یا اعضای دیگر خانواده‌ی خود را به قتل رسانده‌اند. گسترش مدارس دینی در مناطق غیرپشتون اما سنی‌نشین افغانستان دقیقا چنین کارکردی دارد. این مدارس قرار است پیوندها و تعلقات دیگر (نظیر تعلقات فرهنگی، خانوادگی، زبانی و قومی) در میان مردان نوجوان و جوان در این مناطق را سست کنند و به‌جای این تعلقات حس وفاداری شدید به ایدئولوژی طالبانی را بنشانند. وقتی چنین مقصودی حاصل شد، طالبان دیگر مجبور نخواهند بود با لشکری از سربازان بیگانه با آن مناطق به کنترل یا سرکوب شهروندان بپردازند. فرزندان خود همان مردم دست به سرکوب خانواده‌های خود خواهند زد. کافی است در هر خانواده یک مرد مسخ‌شده و خشن باشد که از زدن و کشتن اعضای خانواده‌ی خود (برای طالبان) ابایی نداشته باشد.