محمد آصف دادگر
افغانستان این روزها روزهای سختی را تجربه میکند، روزهایی که یادآور تلخیهای سه دهه جنگ اند، با این تفاوت که در آن زمان جنگ داخلی جریان داشت و به سر و کلهی همدیگر میزدیم و از یک حاکمیت فراگیر رنج میبردیم؛ اما اکنون اینگونه نیست. ما دارای حکومتی هستیم که رهبری کشور را بهدوش دارد. اما این حکومت با ضعف و ناتواناییهایی همراه میباشد. روز هر شهروند این سرزمین با انفجار و تشدید ناامنی آغاز میشود و سرخط خبرهای کشور را به خاک و خون کشانده شدن فرزندان آن تشکیل میدهد. افزایش حملات انتحاری و موفقیتهای طالبان در روزهای طلایی حکومت وحدت ملی بیانگر عدم کامیابی این حکومت است. امیدواریهای اندکی که بعد از ایجاد حکومت پنجاه-پنچاهِ اشرف غنی و عبدالله بهوجود آمده بود، کمرنگ شدهاند. این امیدواریها که از همان نخست بر مبنای کارهای سادهای چون سرزدنهای بدون اطلاع قبلی به ادارههای دولتی و عزل و نصب چند تن کارمند یک اداره بهوجود آمده بودند، حالا دیگر رنگ باختهاند و جایشان را به ناامیدی مطلق دادهاند. شعارهای مبارزه با فساد اداری که خیلی خریدار دارند، نیز ناکام ماندهاند. گرچه اشرف غنی پروندهی کابل بانک را بازگشایی کرد؛ اما از اینکه هنوز از سرنوشت روند دادخواهی آن خبری نیست، امیدوارکننده نیست.
بعد از به وجود آمدن حکومت وحدت ملی، انتظار میرفت کشور وضعیت متفاوتی را تجربه کند و به همین امید مردم افغانستان دو بار بهپای صندوقهای رایدهی رفتند و مشتاقانه در انتخابات شرکت کردند. اما متأسفانه دیده میشود که ریشههای این امیدواریها خشکیدهاند. تاکنون که بیشتر از دو ماه از عمر حکومت وحدت ملی میگذرد و مردم بهجای بهبودی وضعیت، شاهد ماتم از دست دادن عزیزان خویش بر اثر افزایش ناامنی و حملات انتحاری طالبان میباشند. وضعیت از هر لحاظ بهبود نیافته است. در جریان ریاست آقای کرزی انتقاد تند و تیز اپوزیسیون متوجه او بود و او را بهخاطر برادر خواندن طالبان، سخت تحت فشار قرار میداد؛ اما حالا که حکومت جدیدی روی کار آمده است، عدم موجودیت یک اپوزیسیون قدرتمند باعث شده که این فشارهای نه چندان مؤثر هم از بین بروند. کرزی با برادر خواندن طالبان و عدم مبارزهی جدی با این گروه هراسافگن، بنیانگذار یک پروسهی ناکام در کشور بود و حالا که عبدالله و غنی روی صحنه آمدهاند، نیز نتوانستهاند این پروسه را جهت متفاوت بخشند. رهبران حکومت وحدت ملی از اولین روزهای عمر این حکومت، کارشان را با ناکامی آغاز کردند و پایشان برای رهبری مدبرانهی کشور میلنگد. حال که این حکومت استقرار یافته، دچار یک سردرگمی مطلق میباشد. رهبران آن بار دیگر روی جزئیات توافقات قبل از تشکیل حکومت وحدت ملی اختلاف دارند و برای تشکیل کابینه همنظر نمیباشند و تا اکنون نتوانستهاند که اعضای کابینه را به پارلمان معرفی کنند و روی تقسیم قدرت با همدیگر چانهزنی میکنند. هنوز فرصت نیافتهاند که در مورد تأمین امنیت و رسیدگی به مشکلات شهروندان بپردازند. اشرف غنی طالبان را مخالفان سیاسی میخواند؛ اما معاونش جنرال دوستم طالبان را قاتل میخواند و عبدالله طالبان را دشمنان مردم افغانستان. با این حساب، سردمداران حکومت وحدت ملی از طالبان تعریف واحدی ندارند. این خود فاجعه است.
در زمان کمپاینهای انتخاباتی شعارهای این مدعیان رهبری کشور را خوب بهخاطر داریم و طنین آن هنوز در گوشهایمان موج میزند. ولی حالا میبینیم که گامهای عملی برای پیاده ساختن این شعارها برداشته نمیشوند و ما داریم لحظات بدتر از دوران کرزی را سپری میکنیم. اگر رهبران حکومت وحدت ملی میخواهند ناکامیهای کرزی را تکرار نکنند، در نخست باید تعریف مشخصی از دوست و دشمن داشته باشند و بدانند که طالبان مخالفان سیاسی نیستند، بلکه دشمنان مردم افغانستان اند. سیاست تضرع آقای کرزی با طالبان کارساز نبود و ادامهی آن برای افغانستان زیانبار است. لذا این سیاست باید با یک پالیسی دقیق و حساب شده تعویض گردد. بیشترین ناکامی حامد کرزی در خصوص مبارزه با طالبان، شاید از این جهت بود که او گروه طالبان را که هر روز خون شهروندان این سرزمین را میریزاند و زمینهی زندگی سالم و امنیت را در کشور تخریب میکرد، با برادر اشتباه گرفته بود. از سوی دیگر، در روند برگزاری صلح در کشور ناکام بود و هر روز دست به دامن پاکستان میزد که در امور افغانستان دخالت نکند. با توجه به عدم صداقت پاکستان و حس منفعتجویی این کشور، انتظار همکاری از پاکستان در مورد برقراری صلح در کشور واقعبینانه نیست و تأکید بر آن، تداوم روند ناکام پروسهی صلحخواهی آقای کرزی است.