در ۱۹ سرطان، بعد از یک شبانهروز ناراحتی، روهینا دچار ایست قلبی شد و داکتران برای نجاتش کاری نتوانستند. روهینا اسم مستعار یکی از صدها آرایشگر بود و در یکی از خیابانهای پر جنبوجوش کابل آرایشگاه داشت و از بام تا شام با شاگردش برای زنان خدمات آرایشی ارائه میکردند. روهینا با درآمد آن زندگیاش را به پیش میبرد. خواهر روهینا میگوید که روز یکشنبه (۱۸ سرطان) مأموران وزارت امر به معروف و نهی از منکر طالبان به آرایشگاه او رفته و از روهینا خواستهاند که آرایشگاهش را ببندد. او میگوید خواهرش عذر کرده بود تا نان او را نگیرند، اما مأموران گفتهاند که «امر از بالاجای است و آنان تنها تطبیقکننده هستند».
خواهر روهینا اضافه میکند که بعد از رفتن مأموران وزارت امر به معروف طالبان، خواهرش با ناراحتی شدید به خانهاش بر میگردد و در آنجا سکته میکند. به گفتهی او، روهینا نتوانسته بود محدودیتها و ممنوعیتهای تازهی طالبان برای زندگی زنان در افغانستان را تاب بیاورد.
روهینا مادر چهار فرزند بود و برای فراهمساختن شرایط زندگی بهتر برای فرزندانش تلاش میکرد. او همواره در حسرت داشتن تحصیلات عالی بود و باور داشت که شرایط بد زندگیاش ناشی از نداشتن سواد است. از همین رو با فرستادن فرزندانش به یک مکتب خصوصی، تلاش داشت تا سرنوشت فرزندانش متفاوت از زندگی خودش باشد.
مدیر مکتب فرزندان روهینا نیز میگوید که این زن برای آموزش بهتر فرزندانش از هیچ چیزی کم نمیگذاشت. «سه فرزند این خواهر، نزد ما درس میخواندند. دو فرزندش صنف هفت هستند و همیشه در درجههای ممتاز قرار دارند. یک فرزند دیگرش صنف اول است. روهینا روی درس فرزندانش حساس بود و بسیار زحمت میکشید.»
منابع میگویند که شوهر این زن بهدلیل مشکلات صحی درآمدی نداشت، اما دل خانواده به درآمد از آرایشگاه خوش بود و زندگی شاد داشتند. خواهر روهینا میگوید که طالبان با فرمان منع فعالیت آرایشگاههای زنانه، نه تنها نان را از سفرهی خواهرش گرفتند، بلکه حق حیات را نیز از او گرفته و کودکانش را از داشتن نعمت مادر محروم کردهاند. کوچکترین فرزند روهینا دختر سهسالهاش است.
روهینا در دورهی اول حکومت طالبان بهدلیل دختربودنش از مکتب باز ماند و بیسواد بزرگ شد. او بعد از سقوط حکومت طالبان در سال ۲۰۰۱ میلادی هرچند اجازه نیافت که به مکتب برود، اما با استفاده از فضای موجود که زنان از آزادی نسبی برخوردار شدند، مهارت خواندن و نوشتن را فراگرفت و حرفهی آرایشگری را بهگونهی تخصصی آموزش دید. خواهرش میگوید که روهینا تا رسیدن به استقلال مالی مشکلات فراوان را متحمل شده بود، اما در سالهای اخیر به لطف حرفهی آرایشگری زندگی آسوده برایش ساخته بود. او میگوید: «خواهرم آدم بسیار بیغرض بود. چیزی زیادی هم نمیخواست؛ اجازهی کار میخواست که بتواند فرزندانش را سرپرستی کند.»
براساس گفتههای منابع و نزدیکان روهینا، به قدرت رسیدن طالبان و فروپاشی نظام جمهوری در افغانستان روی درآمد روهینا نیز اثر گذاشته و کیفیت زندگی او را تغییر داده بود. محدودیتهای وضعشده از سوی طالبان برای زنان، تنها روزنهی امید زنان نانآور خانواده را نیز بست. تأثیر این محدودیتها تنها به سرنوشت تلخ روهینا خلاصه نمیشود.
افتخار یکی دیگر از زنانی است که در دودههی گذشته برای رسیدن به استقلال مالی و کاری تلاش کرده بود. او زندگیاش را با حضور طالبان سر کرد و بعد از سقوط این گروه اجازهی مکتبرفتن را یافت، اما فقر بهجامانده از جنگ، حضور طالبان و مرگ پدر سرنوشتش را تغییر داد. ناپدریاش او را در سن دهسالگی که آن زمان صنف سوم مکتب بود، از مکتب باز داشت و در بدل ۴۰ هزار افغانی به شوهر داد. این ازدواج زیر سن مشکلات زندگی او را در یک ولایت بهشدت سنتی در جنوب افغانستان تشدید کرد و حتا مانع دسترسی او به خدمات صحی شد.
افتخار میگوید که خانوادهاش بهدلیل ترس از دولت، او را حتا برای دریافت خدمات صحی به مراکز صحی دولتی نمیبردند و از سوی دیگر، هزینهی مراجعه به مراکز صحی خصوصی را نیز نداشتند. «بعد از اینکه اولین قاعدهام را تجربه کردم، حمل گرفتم. طفل اولم با ضعف شدید به دنیا آمد و دیری نگذشت که مُرد. در طفل دومم بهتر شده بودم. دختر بود و زنده ماند. اما دختر سومم نیز با ضعف شدید به دنیا آمد و بهدلیل خشونت خانوادگی و دختربودنش اجازهی مراقبت نیافتم و او را در ششماهگی از دست دادم. دختر چهارمم که به دنیا آمد دیگر بزرگ شده بودم. دخترم را گرفته از هلمند برای درمان او به کابل آمدم، اما دیر شده بود و او را هم از دست دادم. بعد از این واقعه در کابل ماندم و برای روی پای ایستادن و تغییر سرنوشت دختر بزرگترم تلاش کردم. برای من فراگرفتن حرفهای با قابلیت انعطافپذیری بیشتر کوتاهترین مسیر بود.»
افتخار با داشتن توانایی خواندن و نوشتن به فراگیری حرفهی آرایشگری بهگونهی عملی روی آورد. بعد از آنکه رمزوراز این حرفه را آموخت، برای بدستآوردن اجازهی کار به اتاق پیشهوران مراجعه کرد و دورهی ششماههی آرایشگری را گذراند. او دکان کوچکی را با کمترین امکانات در غرب کابل باز کرد و خواب زندگی بهتر را برای خود و دخترش میدید. افتخار میگوید: «با کمک دوستانم دکان گرفتم، الماری خانه را بردم و شروع کردم. آسان نبود، اما از جایی باید شروع میکردم. من برای جلب رضایت مشتری بیشتر زحمت میکشیدم.»
او میگوید که با گذر از تمام دشواریها به آیندهی روشن امیدوار شده بود، اما فروپاشی حکومت امیدهای او را از ریشه خشکانده است. «خانوادهی خسرانم دوست نداشتند من بهعنوان یک آرایشگر کار کنم. آنان هرچه میتوانستند ظلم میکردند. وقتی حکومت سقوط کرد، تهمت بداخلاقی زدند. حتا شوهر سابقم در حوزه شکایت کرد و من را به حوزه بردند. در همان زمان طالبان در حوزه از من تعهد گرفتند که دکان را بسته کنم. در آنجا طالبان گفتند که نیاز به کار من نیست و شوهرم نفقهی من و فرزندانم را میدهد. اما شوهرم این کار را نمیکرد که هیچ، بلکه فرزندانم را از من به این بهانه گرفت که درآمدی ندارم.»
براساس آمار اتاق پیشهوران، در سراسر افغانستان بیش از ۱۵ هزار آرایشگاه جواز فعالیت دریافت کرده بودند که از این میان سه هزار و ۱۰۰ سالن زیبایی مخصوص زنان در کابل و ۱۲ هزار در دیگر نقاط کشور فعالیت داشته و به زنان خدمات آرایشی و بهداشتی ارائه میکردند.
طالبان با بدستگرفتن قدرت، در اولین اقدام تابلوهای تبلیغاتی آرایشگاهها را از سطح شهرها گردآوری کرده و با پاشیدن رنگ بهصورت مدلهای کاری و عکسهای تزئینی، نمای بیرونی آرایشگاهای زنان را تغییر دادند. دیری نگذشت که برای ادامهی کار آرایشگران و مراجعهکنندگان شرایط سختی را وضع کردند. این گروه افزون به گرفتن مالیه، از مالکان آرایشگاهها تعهد گرفت که قوانین مورد نظرشان را رعایت و مطابق به خواست این گروه فعالیت کنند.
گذر زمان اما شرایط کار زنان حتا در قسمت ارائهی خدمات به زنان در آرایشگاهها را تغییر داد. طالبان در تاریخ ۱۳ سرطان اعلام کردند که تمام آرایشگاهها تا تاریخ سوم ماه اسد سال جاری فعالیت شان را متوقف کنند. دو روز بعد از این فرمان وزارت امر به معروف و نهی از منکر طالبان گفت که این فرمان بهدلایل «اقتصادی» و همچنین بهخاطر «غیرشرعی»بودن استفاده از موی مصنوعی و چیدن ابرو صادر شده است.
محمدصادق عاکف، سخنگوی وزارت امر به معروف و نهی از منکر طالبان با انتشار یک کلیپ ویدیویی، فعالیت آرایشگاهها را «خلاف شریعت اسلامی» خواند و گفت: «این اواخر خبر داده شد که آرایشگاهها بعد از یک ماه اجازهی فعالیت ندارند. چند دلیل دارد: اول اینکه در این وضعیت بد اقتصادی کشور آنجا بسیار اسراف میشود و خانوادهی داماد مجبور به پرداخت هزینه اضافی میشود.»
اتاق تجارت و صنایع و اتاق پیشهوران تخمین میزنند که با بستهشدن تمام آرایشگاههای زنانه، حدود ۶۰ هزار زن که نانآور خانوادههایشان هستند شغلشان را از دست داده و خانهنشین میشوند. شماری از زنان آرایشگر در کابل روز چهارشنبه هفتهی گذشته با رفتن به خیابان به این فرمان طالبان و بیکاری و گسترش فقر دست به اعتراض زدند و خواستار فراهمشدن زمینهی کار شدند. طالبان اعتراض این زنان را با خشونت متوقف کردند و بهصورت زنانی که از این گروه میخواستند نان فرزندانشان را از آنان نگیرند، گاز اشکآور پاشیدند.
افتخار میگوید که اکنون او بهعنوان یک مادر مجرد، بهدلیل این محدودیتهای طالبان، حق نگهداری از فرزندانش را نیز از دست داده است و نمیتواند مکانی برای بودوباش خودش تهیه کند. او نمیتواند به خانوادهی ناپدریاش مراجعه کند و میگوید: «برای من هیچ راهی نمانده است. بهجای این وضع یک گور دستهجمعی برای زنان کنده کنند.»
دختر این زن چهاردهساله است و یکی از دانشآموزان ممتاز صنف هفتم یکی از مکاتب خصوصی شهر کابل بود. افزون به این، او از مادرش آرایشگری را فراگرفته است. ممنوعیت آموزشی او را از مکتبرفتن باز داشت و ممنوعیت فعالیت آرایشگاههای زنانه او را از دیدن مادرش محروم کرده است. افتخار نگران آیندهی زندگی دخترش در هلمند است. او میگوید: «میترسم که دخترم در آنجا به سرنوشت من گرفتار شود و سالها زحمتم برای حفاظت و آموزش او به هدر میرود.»
در همین حال کارشناسان میگویند که طالبان با وضع محدودیتهای گسترده بر زنان و با بازداشتن آنان از فعالیتهای اقتصادی، ساختار جامعه را در تمام ابعاد دچار تغییرات میکنند. محمدامین رشادت، استاد دانشگاه میگوید که مسألهی کار زنان و محدودیتهای طالبان بر زنان از ابعاد مختلف با اقتضای جامعه و شرایط زندگی مدرن در تناقض است و اثرهای پیدا و پنهان دیگری را بهدنبال دارد.
او به اطلاعات روز گفت: «اینکه افراطگرایی رشد پیدا میکند و زنان از نگاه روانی آسیب میبینند، بماند، بدترین و کمترین اثر این محدودیتها، بهویژه مانعشدن زنان از فعالیتهای اقتصادی، زنانهکردن فقر در اجتماع است.»
بهگفتهی آقای رشادت، وقتی فقر زنانه میشود، زنان و کودکان، بهویژه در خانوادههایی که سرپرست مرد ندارند، بهدلیل دسترسینداشتن به نیازهای اولیهی زندگی از رفاه، سلامت و از داشتن آیندهی بهتر محروم میشوند.