دو سال از تسلط دوبارهی طالبان در افغانستان میگذرد. امنیت کلانشهرها، برخلاف ادعاهای این گروه بهتر نشده است. دزدیهای مسلحانه هم در روز روشن و هم در شب تاریک توسط دزدان خیابانی به راحتی صورت میگیرد. اما از آنجایی که طالبان رسانهها را سرکوب میکنند، این رویدادهای جنایی کمتر پوشش رسانهای مییابد.
طالبان برای مهار جرایم از این قبیل، باشندگان پایتخت را مجبور به نصب کمرههای امنیتی کردهاند. در ماههای پسین، فشار از سوی حوزههای امنیتی تحت کنترل طالبان بر باشندگان کابل بیشتر شده و آنان به هر قیمتی که میشود مجبور شدهاند تا این کمرههای امنیتی را بر سر خانههایشان نصب کنند.
پرسش اصلی این است که آیا مردم قادر به خرید و نصب کمرههای امنیتی هستند؟ وجود این تکچشمهای نظارتی چه تأثیری بر کنترل جرایم جنایی داشته است؟ چرا باشندگان کابل از این اقدام طالبان شاکی هستند؟ در این گزارش، شهروندان چشمدیدهایی را از جرایمی که درست در برابر این دستگاههای امنیتی رخ داده است روایت میکنند.
عبدالرئوف ۴۷ ساله، باشندهی غرب شهر کابل است. او از گاراژ کوچک منزلاش دکانی ساخته و مصروف خوراکهفروشی است. در حدود دو ماه پیش، طالبان از حوزهی امنیتی مربوط به دکان او آمده و او را مجبور به نصب کمرههای امنیتی کردهاند. او با وجودی که توان تهیهی این دستگاهها را نداشته، ولی از روی ناچاری چهار عدد کمره با یک السیدی خریداری کرده است.
آقای عبدالرئوف میگوید: «به طالبان هرچه گفتم که من توان خرید این وسایل را ندارم، به گپهایم گوش نکردند و مجبورم نمودند که باید این کمرهها را بخرم.»
او سرپرست یک خانوادهی نُهنفره است. پس از آنکه پسر بزرگاش در حادثهای آسیب میبیند و نمیتواند دیگر کار کند، گاراژ خانهاش را خالی کرده و آن را دکانی میسازد. او میگوید دکانش تا اکنون مشتریهای همیشگی پیدا نکرده است. «کاروبار بیخی خواب است. هرچه داشتم مصرف کمره شد.»
او همچنان از دزدی مسلحانهای میگوید که با چشمان خود دیده و هم توسط کمرههای امنیتی محل ضبط شده است. در شب پنجم محرم، یک صراف در مسیر برگشت به خانه، توسط سه دزد مسلح متوقف میشود. دزدان پول همراهش را که مقدار هنگفتی نیز بوده با خود میبرند.
در ادامه او میافزاید: «صراف یکونیم لک افغانی با خود داشت. وقتی کمرهها را چک کردیم، تمام حادثه در کمره آمده بود. به حوزه زنگ زدیم. نفرهای حوزه آمدند و همه چیز را دیدند. گفتند دزد را پیدا میکنیم. چند روز بعد، دزد را پیدا کردند و آوردند پیش ما. ما گفتیم که همین آدم است. دزد را با خود بردند. اما چند روز پیش کسی به من گفت که دزد دوباره آزاد شده است.»
علیمهدی امینی یکی از قربانیان دزدیهای مسلح خیابانی است. او روزی در ماه رمضان گذشته، درست در برابر چشم بیدار کمرههای امنیتی مورد هجوم دزدان قرار میگیرد. دزدان مبایل سامسونگ او را دزدیده، لتوکوباش کرده و بعد با موتورسایکل فرار میکنند. دزدان در کمین بودهاند. اول صبح کوچه هم خلوت بوده است. آقای امینی از آن رویداد فراموشناشدنی به تلخی یاد میکند و میگوید: «ساعت ششونیم صبح بود. از خانه برآمدم تا نان خشک بخرم. مبایلم در دستم بود. چند دقیقهی در داخل کوچهی خود ما ایستاد شدم. چشمهایم روی صفحهی مبایل بود. ناگهان یک نفر روبهرویم از سر موتورسایکل پیاده شد. تفنگچهاش را به طرفم گرفت. بعد مبایل را از دستم قاپید. ناخودآگاه یک قدم پیش ماندم که دزد قید تفنگچه را کشید. صدای ترسناک آن تاهنوز هم در گوشم مانده است. پشت موتورسایکل نشست و رفت.»
بهگفتهی او، این رویداد دزدی صددرصد در کمرهی سر کوچهیشان ضبط شده است. او میگوید که همان روز از بس که قهر شده بود، تصمیم گرفت که به حوزهی مربوطه برود، اما به توصیهی خانوادهاش از خیرش گذشت.
حبیب، باشندهی دیگری کابل نزدیک بود به اتهام دستداشتن با دزدان به زندان بافتد. او میگوید: «دزدان در دل شب، به خانهیشان یورش آوردند اما پیش از آنکه موفق شوند، همسایهها باخبر شدند و دزدان فرار کردند. طالبان ویدیوهای ضبطشده را دیدند و گفتند که دزدان را پیدا خواهند کرد. چند شب بعد، در همان کوچه خانهای دیگری مورد دزدی واقع شد. طالبان خانوادهی حبیب را متهم به دستداشتن با دزدان کردند.
حبیب میافزاید: «نصف شب دروازهی حویلی محکم محکم زده شد. طالبان بدون اجازه وارد خانه شدند. گفتند فلان خانه را دزد زده. حتما همان دزدهای بوده که اینجا آمده بودند. شما با آنان دست دارید. ما گفتیم نی قاری صاحب ما با کسی دست نداریم. بعد از تضرع و زاری بسیار گفتند حالی میرویم و دوباره پس میآییم.»
حمید نیز دکان خوراکهفروشی دارد. در ماه حمل سال روان، دزدی در روز روشن وارد دکان او میشود و تمام پول دخل دکانش را میدزدد. دزد، مسلح به «چاقوی خنجرمانند» بوده است. در آن لحظه، حمید که نمیتواند از دسترفتن پولهایش را تحمل کند، پدرش را صدا میزند. دکان پدرش، دو دکان از او فاصله داشته است. دزد وارخطا میشود و سه-چهار چاقو بر دست و شانهی او فرو میکند. بعد سوار موتورسایکل میشود و فرار میکند. کمرهی امنیتی اما چهرههای پوشیدهی دزدان را به حافظه میسپارد و طبق معمول کسی به تصویرهای ضبطشدهی امنیتی بهایی نمیدهد.
طالبان بیشتر صاحبخانههایی را مجبور به خرید کمره میکنند که خانهیشان واقع در سرک عمومی یا فرعی باشد و نیز حداقل دومنزله باشد. دو الی چهار کمره در موقعیتهای مختلف باید نصب کنند. حمید میگوید کمرههای امنیتی هیچ به درد مردم غریب نمیخورد. «وقتی پدرم مرا به شفاخانه برد، به حوزه زنگ زد. چند تا طالب آمدند. اما بهانه کردند که کمرهها خراب اند، ولی کوشش میکنند دزدان را پیدا کنند. اما هیچ کاری نکردند.»