بخش سوم
عبدالرحمان رحمانی
در ویتنام چه گذشت؟
وقتی تاریخ ایالات متحدهی امریکا را ورق میزنیم و هنگامی که روابط خارجی دولت این کشور را مطالعه میکنیم، با مسایل جالبی برمیخوریم. یکی از این مسایل، رابطه و علاقهمندی خاص ایالات متحده به «مناطق جنوبی» در سطح جهان است. حمایت این کشور از کوریای جنوبی در برابر کوریای شمالی، حمایت ایالات متحده از جنوب ویتنام در مقابل شمال ویتنام و بالاخره علاقهمندی ویژهی این کشور به جنوب افغانستان نسبت به سایر مناطق، همه به این ادعا مهر تأیید میگذارند. خروج نیروهای امریکایی از ویتنام در میان سالهای 1969-1972 برای ما نشان میدهد که ایالات متحده ضمن حمایت از حکومت «جنوب ویتنام»، ویتنام شمالی را به جهنم مبدل میکند. استراتژی خروج امریکا از ویتنام اما تا این اواخر پوشیده بود و افشاگری نهادهای استخباراتی کشورهای رقیب امریکا؛ مانند روسیه، چین و فرانسه که جنگ ویتنام در تقابل با این کشورها آغاز شده بود، ایالات متحده را واداشت تا تصویر روشنی از خروج نیروهایش از ویتنام بهدست بدهد. افشاگریهای مزبور میتوانند درسهای خوبی برای سیاسیون دو کشور ایالات متحده و افغانستان باشند. ریچارد نیکسون[1] که قبل از خروج نیروهای امریکایی از ویتنام، نامزد ریاست جمهوری ایالات متحدهی امریکا بود، در جلسهی سری در مارچ 1968، با کسینجر[2]– بعدها مشاور امنیت نیکسون- گفته بود: «هیچ راهی وجود ندارد که امریکا از طریق نظامی برندهی جنگ شود. برخلاف توقع سیگون[3] که خواهان برنده شدن در این جنگ هست، ما نمیتوانیم بیشتر از این به جنگ ادامه بدهیم. اما نمیتوانیم در ملای عام مسئولانه حرف بزنیم. گرچه من و خودت میدانیم که برنده شدن در این جنگ غیرممکن است؛ اما سطح چانهزنی [اشاره به رقیب انتخاباتیاش] را باید زنده نگهداریم و نباید بیمسئولیت از کنار معضله بگذریم.[4]» روزنامهی تایمز در آن زمان دلایل ناکامی نیروهای امریکایی را در ویتنام چنین خلاصه کرده است:
تجارب گذشته نشان میدهند که پالیسی جنگ در مقابل شورشگری و نبود نیروی منظم دشمن، نمیتواند کارساز باشد؛ زیرا از دید مردم ایالات متحدهی امریکا، جنگ باید در یک فرصت و وقت معین خاتمه یابد که از عهدهی سیاسیون امریکایی خارج است.
ادامهی جنگ بیشتر از این به احتمال زیاد پای چین و روسیه را به میان خواهد کشید و آنگاه کار برای ایالات متحده دشوارتر خواهد شد.
مردم امریکا شدیداً مخالف ادامهی جنگ هستند.
مصروفیت امریکا در جنگ «غیرضروری ویتنام» میتواند تأثیر سوء روی سایر پالیسیهای این کشور در سطح منطقه و جهان داشته باشد. در این میان، واضح است که روابط پنهانی میان مسکو و ویتنامیهایی که در برابر ایالات متحده میجنگند، وجود دارد.
گذشته از موارد بالا، فساد در حکومت سیگون بیداد میکرد و رییس جمهور تیو[5] روزبهروز محبوبیتش را در میان مردم ویتنام جنوبی از دست میداد. از سوی دیگر، روسیه بهصورت علنی و چین مخفیانه به نیروهای مخالف دولت در شمال ویتنام سلاح و مهمات بالاتر از انتظار شورشیان توزیع میکردند. رهبران هانویو[6] که در جنوب ویتنام صاحب اقتدار بودند، مردمان وطندوست، دارای ایدیولوژی مشخص و کمی هم نشنلیست برای استقلالیت جنوب ویتنام مبارزه میکردند و از تیو دلگیر شده بودند. با اینحال، جنگ ایالات متحدهی امریکا در ویتنام در حال تضعیف شدن بود و حمایت مردم را لحظه به لحظه از دست میداد. حتا اگر امریکا برای «برنده شدن» میجنگید، فراتر از نگرانیهای بالا، جنگ میتوانست تأثیرات جدی روی اقتصاد ایالات متحدهی امریکا وارد کند، باعث قطع کمکهای جهانی از جنگ در ویتنام شود و جان هزارها سرباز امریکا با خطر جدی مواجه باشد و صدها خانواده روزانه در امریکا در ماتم دوستانشان مینشستند. قربانیان سربازان امریکایی در میان سالهای 1950ـ1964 به 401 سرباز بالغ میشد که این رقم در میان سالهای 1965- 1968 به 35751 کشته رسید. با اینحال، اکثر سربازان و خانوادههایشان از جنگ خسته شده بودند.
در چنین وضعیتی اما نیکسون طرح «مرد دیوانه» را راهاندازی کرده بود که بر اساس آن شمال ویتنام را در دسامبر توسط هواپیماهای B-52 بمباردمان کرد. جنوب ویتنام را کاملاً تحت کنترول دولت مرکزی این منطقه قرار داد و مناطق مرزی کامبودیا[7] را بهصورت جدی مورد حملهی هوایی قرار داد. در حقیقت نیکسون دو هدف را با این طرح که بهصورت مخفیانه از کانگرس و رسانهها عملی کرده بود، دنبال میکرد؛ نخست اینکه دشمن را در آن مناطق تضعیف کند و در نهایت به روسیه پیام بفرستد که «قبل از اینکه همهچیز از کنترول خارج شود، مخالفان را بر میز مذاکره بنشاند.» اما نیکسون در تعقیب هردو هدف ناکام بود. نیروهای مخالف امریکاییها نه تنها که تضعیف نشدند، بلکه جسورتر و عملیتر از قبل چرخبالهای امریکا را با راکتهای RPG مورد هدف قرار میدادند. همچنان روسیه از هشدارهای نیکسون نهراسید و به تقویت نیروهای مخالف بیشتر افزود. اقدام نیکسون همچنان سروصدای مردم امریکا را بلند کرد و مردم، اعم از زن و مرد، تظاهراتهای خیابانی را راهاندازی کردند و اینگونه بود که در 8 جون 1969 نیکسون 27000 نیروی امریکایی را از ویتنام خارج کرد. به دنبال تقویت برنامههای تعلیمی برای سربازان ویتنامی تا 1972 از مجموع 549500 سرباز، 27000 دیگر را نیز خارج کرد. با اینحال، نیکسون و همکارانش بدین باور بودند که هنوز گزینهها میتوانند تغییرپذیر باشند. در ماههای اکتبر و نوامبر، نیکسون سه گزینه برای خروج نیروهای امریکایی از ویتنام در دست داشت: ارسال سربازان بیشتر به شمال ویتنام، بمباردمان مناطق جنگی و در صورت ضرورت، استفاده از سلاح هستهای؛ اما تظاهرات مردم شدت گرفت. فشارهای کنگره بیشتر شدند. سیاستمداران جهانی ایالات متحدهی امریکا را در جنگ ویتنام به «یکجانبه» بودن متهم کردند. از همینرو، در اواخر 1970 نیکسون مجبور شد برنامهی خروج از ویتنام را روی چند ملحوظ عملی کند: عدم موفقیت در تسخیر کولمبیا، شکست نظامی در ویتنام شمالی، عدم توافق در گفتوگوهای صلح، کمحوصله شدن مردم ملکی ایالات متحده از جنگ، بروکراسی، فشارهای بیش از حد کنگره و سیاسیون داخلی و تأکید رییس جمهور تیو به خروج نیروهای امریکایی از ویتنام.
همین بود که در پی توافقی که «همهجانبه» نبود، مناطقی را که مخالفان دولت تحت کنترول داشتند، به آنها واگذار کرد. در 20 اکتبر 1972 برنامهی خروج کامل آغاز شد. در نیمهی آپریل 1975 نیروهای مخالف به سیگون رسیدند. در 21 اپریل تیو از سمتش استعفا کرد و از ویتنام فراری شد. در ظهر 30 آپریل همان سال نیروهای مخالف قصر ریاست جمهوری را اشغال کردند. دیگر ویتنام به «جمهوری ویتنام» یاد نمیشد، بلکه «جمهوریت سوسیالیست ویتنام» نام گرفته بود. روسها مؤفق شدند که با کمک نیروهای بومی، آخرین امریکایی را از ویتنام خارج کنند و اینگونه جنگ 30 سالهی ویتنام که با مخالفت با فرانسه آغاز شده بود و پای امریکا در آن کشانده شده بود، با «شکست سخت» ایالات متحده هم از لحاظ نظامی و هم از لحاظ سیاسی خاتمه یافت.
مقایسهی جنگ ویتنام با جنگ افغانستان
این دو جنگ طولانیترین جنگهای ایالات متحدهی امریکا خوانده شدهاند. در این میان، جنگ افغانستان از ویتنام طویلتر و پرهزینهتر بوده است. غیرسنتی بودن هردو جنگ که برخلاف رسوم و بیتناسب و غیرمتعادل آغاز شدند و بهصورت نامتعارف پایان خواهند یافت. قسمی که جنرال آلن در کنفرانس سالانهی استراتژی خارجی ایالات متحدهی امریکا در 15 جولای 2012 اظهار کرد، «تاریخ ثابت کرده است که جنگهای گوریلایی و چریکی هرگز نمیتوانند از طریق اقدامات نظامی برده شوند.[8]» ایالات متحدهی امریکا در ویتنام «شکست»اش را پذیرفت و اما در افغانستان با «آماج قرار ندادن سران طالب که منافع امریکاییها را تهدید نکنند»، مشخص میشود که ایالات متحدهی امریکا در پی تجربهی ناکام «گفتوگوهای صلح» مانند ویتنام در افغانستان مچاله میرود. مانند ویتنام، جنگ در افغانستان ایالات متحدهی امریکا را، بهشمول کشورهای ناتو، از لحاظ اقتصادی کلافه کرده است. وضعیت روحی و روانی سربازان امریکایی بهشدت تضعیف شده و خانوادههای سربازان خواهان «پایان هرچه عاجل جنگ» در افغانستان هستند. حکومت کرزی مانند حکومت تیو در سیزده سال گذشته از لحاظ فساد و گسترش تولید مواد مخدر شهرت جهانی کسب کرد. ایالات متحده هرگز نتوانست تک کرزی را به مانند تک تیو تحت ادارهاش درآورد. به مانند تیو کرزی و غنی روی خروج نیروهای امریکایی توافق کردند و امریکا بهزودی «مأموریت جنگی»اش را به «مأموریت حمایتی» مبدل خواهد کرد. به مانند نیکسون، اوباما بر دستآوردهای ناچیز ایالات متحده در افغانستان تأکید میورزد و میافزاید: «صلح در کشوری که این همه جنگ را تجربه کرده باشد، نمیتواند تأمین شود، الی اینکه امنیت سیاسی در آن کشور بهوجود آید.[9]» در این تیوری اوباما تأکید میکند که فرایند گفتوگو با طالبان باید متضمن امنیت مردم افغانستان باشد، قانون اساسی تغییر کند و قدرت از مرکز به محلات انتقال یابد. نیکسون نیز مناطق ناامن را به مخالفان تیو واگذار کرد و اوباما نیز مصمم است مناطق جنوبی و شرقی را به مخالفان دولت غنی واگذار کند. در سال 2011 نخستین گفتوگوها با طالبان آغاز شدند و اما یکسال دوام نکرد و در 2012 دوباره متوقف شدند. جامعهی جهانی از ایالات متحدهی امریکا خواست، پای پاکستان را به گفتوگوهای صلح میان افغانستان و طالبان «به رهبری افغانها» برای افغانیزه شدن امور، بکشاند. چیزی که بارها نیکسون کوشید پای روسیه را به گفتوگوهای صلح با مخالفان دولت تیو بکشاند؛ اما هرگز مؤفق نشد. بالاخره در جنگ ویتنام ذهنیت عامه همین بود که نیروهای امریکایی از آن کشور خارج شوند و در افغانستان نیز ذهنیت عامهی مردم ایالات متحده همین است که نیروهای امریکایی «به هر قیمتی» از افغانستان خارج شوند و «افغانها مشکلشان را خودشان» حل کنند. چنین ذهنیتی به متمرکز شدن یک نظام «کمونیستی» به منافع بزرگترین دشمن امریکا، روسیه، در ویتنام انجامید و حالا دیده شود که در افغانستان اوضاع به کدام سو خواهد رفت؟ آیا ایالات متحدهی امریکا همچنان «جنوبزده» طالبان را صاحب مناطق جنوبی خواهد کرد؟
[1] Richard Nixon
[2] Kissinger
[3] Saigon
[4] Vietnam Policy Alternatives, Memorandum, Henery Kissinger, 3 July 1969.
[5] Theu
[6] Hanoio
[7] Cambodian
[8] Speech “Strategic Communication as ISAF’s Primary Maneuver force”, 5th Annual SHAPE StartComm Conference, Izmir, Turkey, 19 June 2012.
[9] “U.S. abandoning Hope for Taliban Peace Deal,” New York Times, 1 Oct 2012.