آیا بیرق سفید طالبان با بیرق سیاه داعش تعویض می‌شود؟

نویسنده: متیو دیرینگ

برگردان: جواد زاولستانی

منبع: فارین پالیسی

به نظر می‌رسد که انگیزه‌ی دولت اسلامی (داعش) برای گسترش قلمروش اکنون خیلی فراتر از سوریه و عراق رفته است؛ چنان که گزارش‌های اخیر نشان می‌دهند که آنان در تلاش جذب افراد در جنوب افغانستان- ولایت هلمند- هستند. بر اساس گزارش‌های بزرگان قبیله‌ای و مقام‌های ارشد امریکایی، ملا عبدالرووف خادم، یکی از زندانیان قبلی گوانتامو‌، در منطقه‌ی زمین‌داور ولسوالی کجکی برای خود یک پایگاه کوچکی ساخته است. برعلاوه، دولت اسلامی که در افغانستان با مخفف نامش، داعش، شناخته می‌شود و شهرت بین‌المللی رهبرش، ابوبکر البغدادی،‌ طالبان افغانی را که در دوران پس از کرزی در جست‌وجوی راهی برای مصالحه بودند بر سر دو راهی قرار داده است. اکنون آنان در باره‌ی پیوستن به مصالحه و دوام جنگ علیه حکومت ائتلافی غنی-عبدالله دو دل شده‌اند.

ملا عبدالرووف خادم، یکی از فرماندهان سطح میانه‌ی طالبان که ارتباطات عمیق با شبکه‌های غیرقانونی تولید و قاچاق مواد مخدر دارد و از سال 2007 تا 2009 به حیث والی نام‌نهاد طالبان در ارزگان کار کرده،‌ پایگاه عملیاتی جدیدی برای داعش در ولایت جنوبی هلمند تأسیس کرده است. در این اواخر، پیکارجویان او با افراد والی نام‌نهاد هلمند شمالی-ملا احمد شاه، درگیر شده و در نتیجه‌ی آن شش تن به قتل رسیده‌اند. اما گزارش‌های دیگر حکایت از کشته‌شدن بیست تن دارند. یک فرمانده اردوی ملی افغانستان در ولایت هلمند، گفته است که ملا عبدالرووف در حال گسترش و ایجاد هسته‌های داعش در تمام ولسوالی‌های هلمند است. جنرال دیگر تأکید می‌کند که آنان فعالیت‌های خود را در ولایت‌های فراه و هرات نیز گسترش داده‌اند. در همین حال، دو سناتور از شورای ملی افغانستان نیز تأیید می‌کنند که داعش در ولایت شمالی فاریاب و ولایت غزنی نیز فعالیت دارند. یکی از بزرگان قبیله‌ای به رسانه‌ها گفته است که ملا عبدالرووف خادم، بیرق‌های سیاه داعش را جاگزین بیرق‌های سفید طالبان می‌کند و این برای باشندگان این مناطق، نشان‌دهنده‌ی شکل‌گیری سازوکار جدید قدرت است. بلند شدن بیرق جدید مقاومت در برابر نیروهای امنیتی افغانستان نه تنها وضعیت را برای آنان پیچیده می‌سازد بلکه طالبانی را که می‌خواهند در دوران جدید و بدون حضور نیروهای خارجی دولت افغانستان را به چالش بکشند، نیز‌ سردرگم می‌سازد.

دلایلی وجود دارند که احتمالا شورشیان تغییر جهت دهند. یکی از دلایل این است که رووف برای جنگ‌جویانی که طالبان را ترک کنند، ماهانه 500 دالر امریکایی پیش‌نهاد می‌کند. این مبلغ خیلی بیش‌تر از ده دالر در روز است که سربازان عادی طالبان دریافت می‌کنند و با توجه به ذخایر نقدی داعش، اگر پیکارجویان رووف مؤثر ثابت شوند، احتمال دارد این معاش ماهانه افزایش یابد. دوم، طالبان با یک غول تبلیغاتی مواجه است. داعش کارزار تبلیغاتی‌ انقلابی‌ای به راه انداخته است که غرب هرگز شاهد نبوده است. سر برآوردن تروریست‌های انفرادی از استرالیا، کانادا و فرانسه شاید تا حدودی به دلیل کیفیت و گستردگی تبلیغات داعش در انترنت بوده باشد. در یک میزان محدود اما خیلی خطرناک، در تابستان گذشته برگه‌های تبلیغاتی داعش به زبان دری و پشتو در پاکستان و در اردوگاه‌های مهاجران در امتداد مرز پخش گردیده بود و گزارش‌های اخیر می‌رسانند که شب‌نامه‌های داعش به صورت گسترده توزیع می‌شود. قدرت و جهش واقعی داعش بستگی به نفوذ آن در مسجدهای جنوب افغانستان دارد. هر سازمان جهادی در افغانستان نیاز به حمایت علما و رهبران مذهبی دارد و از مدت‌ها بدین‌سو، به آنان به حیث نیرویی برای ظهور ‹طالبان جدید› نگریسته می‌شود. بعضی از تبلیغ‌گران و آوازه‌سازان اسلام‌گرا در ولایت‌های کنر و ننگرهار، بدون کدام ارتباط با طالبان،‌ پیش از این خود را آماده‌ی پذیرش داعش اعلام کرده‌اند.این مناطق از نگاه تاریخی جاهایی بوده است که گروه‌های بنیادگرای خارجی همواره در آن فرصت و پناه‌گاه‌های امن یافته‌اند. در کنار این واقعیت، ظهور یک شبه‌ی بغدادی به حیث ‹امیر› خلافت اسلامی و کسی که غرب در مقابل او ایستاده است،‌ احتمال قدرت گرفتن داعش را در این مناطق بالا می‌برد. اما به این نیز بستگی دارد که داعش در جنوب افغانستان چقدر جای پا باز می‌کند.

با این حال، سوال این است که داعش با فلسفه‌ی مرگ آیینی اش در میان فرهنگ دینی پشتون که به تواضع، غیرت و سنت افتخار می‌کند، چطور می‌تواند جای پا باز کند؟ یا اینکه همه‌ی این‌ها نشان‌دهنده‌ی افغانستانی است که از مدت‌ها بدین‌سو، توسط موج‌های خشن امپراتوری‌ها و جنگ‌های ایدیولوژیکی رنگ باخته است؟ اگر ملت یا فرهنگی را آماده‌ی انقلاب ایدیولوژیکی بدانیم، این مردم یا فرهنگ پشتون‌هاست. از خیلی وقت، آنان توسط مرزها، دولت‌ها و درگیری‌های داخلی پارچه پارچه شده‌اند و هویت آنان زیر سوال رفته است. عوامل مشابه در میان سنی‌های عراق که با موانع اقتصادی مواجه شدند، دولت‌شان سرنگون گردید و در ادارات دولتی به حاشیه رفتند، نارضایتی را فراگیر ساخت. زمانی که اعضای سنی ارتش عراق جنبش وحشیانه اما ناپایداری را شکل دادند، داعش بر موج این نارضایتی‌ها و خشم سوار شد. پشتون‌های جنوب افغانستان نسبت به دولت افغانستان بی‌اعتماد‌اند و به آن با شک برخورد می‌کند. اما چقدر احتمال دارد که آنان فراخوان خشن بغدادی برای رویارو شدن با جنگ تمام عیار را بپذیرند؟

حتا رهبر طالبان، ملا عمر، در ارتکاب خشونت محدودیت‌هایی دارد و برای واحدهای پیکارجویان طالب در میدان جنگ، اصولی تعیین کرده تا وحشت حمله‌ها را محدود و از روگردان شدن مردم از طالبان جلوگیری کند. در سال‌های 2012 و 2013 ظهور یک گروه طالبان خارجی،‌ جوان و خشن‌تر در روستاهای معین شرق و جنوب افغانستان آزار و آسیب  به غیرنظامیان را بالا برد، مکاتب را مسدود ساخت و چهره‌های سرشناس محلی را به شکل وحشیانه‌ای از بین برد. روستاییان در ولسوالی‌های اندر، پنجوایی و چغچران،‌ در مقابل جنایت‌های تندوران ایستادند و روستاهای شان را موفقانه از کنترل آنان بیرون کردند. در این روستاها و مناطق زیادی در روستاهای افغانستان، مردم از خشونت و قوانین خودسرانه‌ی بنیادگرایان به تنگ آمده بودند. شوراهای علما و روستاها از این حرکت هوشیارانه مردم پشتیبانی کردند و از مقام‌های حکومت کمک خواستند. به جای ایجاد شگاف در جامعه‌، ثابت شده است که بنیادگرایی شعار جذابی در مقابل کسانی بوده است که هف نفاق‌افگنی را داشته اند.

گفته می‌شود، به‌تازگی بغدادی، ملا عمر، رهبر طالبان‌ را «جنگ‌سالار جاهل و بی‌سواد و کسی که ارزش احترام معنوی یا سیاسی را ندارد» خوانده و شخصیت او را به تمسخر گرفته است. اگر راست باشد، این گفته‌ها واقعا تند اند و برای گسترش داعش در افغانستان گران تمام خواهند شد. بخشی از استراتژی بغدادی برای به استهزا گرفتن «امیرالمؤمنین» می‌تواند بحث و مناظره‌ی داغی ‌میان بنیادگرایان اسلامی در رابطه به هویت واقعی «امیر‌المؤمنین» ایجاد کند. طالبان و گروه‌های جداشده از آن، این بحث و جدل‌ها را باید در میدان نبرد با هم تصفیه کنند.

آشکار است که طالبان از پراگندگی‌های داخلی عمیق رنج می‌برد و استراتژی جامعی برای حرکت کردن به پیش ندارند. در چنین حالتی، برای کسانی که می‌خواهند به اکثر عظیم مردم افغانستان که از صلح پشتیبانی می‌کنند و خواستار افغانستان سعادت‌مند هستند، پیوستن به جریان اصلی در اولویت برنامه‌های شان قرار دارد. اکنون، بیش‌تر از هر زمانی، مذاکره و مصالحه میان حکومت جدید افغانستان و طالبان ‹میانه‌رو›، می‌تواند میان کسانی که به ادامه‌ی خشونت متعهد اند و می‌خواهند به داعش بپیوندند و جناح‌های عمل‌گرا که می‌خواهند همگام با کشور شان پیش بروند، خط فاصلی ایجاد کند.