نویسنده: فردریک بوبین، خبرنگار روزنامهی لوماند در کابل
برگردان: نسیم ابراهیمی
منبع: روزنامهی فرانسویزبان لوماند
به نظر میرسد کارت جدیدی در افغانستان به بازی گرفته شده است. با خروج بخش بزرگی از نیروهای ناتو که پس از حادثهی 11 سپتامبر، سیزده سال جنگ پرهزینه را در افغانستان متقبل شدند، اکنون بازی جدید قدرت شروع شده است. مسیرها تغییر خوردهاند و این خالیگاهِ به میان آمده، به نفع بازیگران جدید پُر میشود. چین با یک معمای جدید وارد صحنه شده است. در حول همین نکته، این پرسش را در کابل و جاهای دیگر میپرسند: آیا پکن به جای واشنگتن، نقش پدرخواندگی در افغانستان را بازی کرده میتواند؟ کشوری که نیروهای امنیتیاش فقط به طور تیوریک مسئولیت امنیتاش را عهدهدار شدهاند و هنوز بودجهی کافی برای تأمینات نیروهای امنیتیاش ندارد.
مأموریت [جنگی] ناتو و امریکا در این کشور، پس از انتخابات طولانی و جنجالی ریاست جمهوری افغانستان، پایان داده شد. در پی همین انتخابات، در آخر ماه سپتامبر، اشرف غنی قدرت را در کابل به دست گرفت. او کسی است که نسبت به تحولات جاری دیدگاه روشن دارد. او برای استقرار صلح در افغانستان، یک شانس باالقوه را در چین میبیند؛ کشوری که تأثیرگذاری سیاسی زیادی بر پاکستانی که شورشیان طالب را در خاک خود جا داده است، دارد.
بر اساس گزارش روزنامهی پاکستانی «The News» که به تاریخ 2 جنوری به نشر رسید، در حاشیههای زمانی این فضا، دو تن از سران طالب که در قطر به سر میبرند، در ماه نوامبر از کشور چین دیدار کردند. گفتهی ایمل فیضی، سخنگوی حامد کرزی، رییس جمهور پیشین افغانستان که سخنانش توسط خبرگزاری پژواک- یک پایگاه خبری در افغانستان- به نشر رسید، این دیدار «توسط سازمان استخباراتی پاکستان ترتیب داده شده بود».
رژیم پکن تاکنون یک نقش بیطرف و آرام سیاسی را در افغانستان بازی کرده است. چین حملهی غرب بر افغانستان را پس از حملهی 11 سپتامبر تأیید کرد. این حمله منجر به کنار راندن گروه طالبان که افغانستان را از سال 1996 تا 2001 رهبری کرده بودند، شد. در پی همین واژگونی طالبان از قدرت، بخشی از شورشیان به شاخههای دیگری از جهادیان بینالمللی پیوستند. چین همواره با سرکوب کردن قوم جداییطلب اویغور در ولایت سینکیانگ، با شورش افراطیان در آسیای میانه مواجه بوده است. چین 200 کیلومتر مرز مشترک با افغانستان دارد. بنابراین، از آنچه که به کابل آسیب میزند، چین نیز در امان نیست. لذا چین مجبور است به خاطر این مسئله بیتفاوت نماند.
در زمان حضور نظامی غرب در افغانستان، کشور چین تلاش کرد که مؤثریت خود را در این کشور حفظ نماید. لذا بار سنگین [تأمین امنیت] را به دوش امریکا و متحدانش گذاشت. این کشور خود را آمادهی یک نقش خوب و مؤثر نمود. از زمان حضور نیروهای خارجی در افغانستان، این کشور از دادن ذهنیت به افکار عمومی مردم افغانستان مبنی بر اشغال این کشور توسط خارجیها، ابا ورزید. این کشور خود را بیشتر بر ساختارهای اقتصادی متمرکز کرد. شرکتهایش را با ابزارهای پیشرفته مجهز کرد. کشور چین، در سال 2007 توانست قرارداد بهرهبرداری از ذخایر معدنی مس عینک را که در ولایت لوگر در جنوب کابل موقعیت دارد، از آن خود نماید. پکن همچنان از یک قرارداد استراتژیک دیگر در افغانستان پرده برداشته است که در تحرک اقتصادی افغانستان نقش عمده را بازی میکند: کنترول بخش بزرگ از ذخایر معدنی.
در زمان خروج نیروهای ناتو، آیا این یک مرحلهی شفاف سیاسی است؟ در این دو سال اخیر، با اشتراک در دو گردهمایی دیپلماتیک- سازمان همکاری شانگهای (OCS) و نشست قلب آسیا- به نظر میرسد که چینیها علاقهمندی بیشتری به تأمین ثبات افغانستان دارند. یک دیپلمات ناتو میگوید: «تا زمانی که امریکاییها در افغانستان میرزمیدند، ناامنیها در کشور هیچگاه مورد اعتراض چینیها قرار نگرفتند؛ چون پکن نمیخواهد امریکاییها در افغانستان پایگاههای بزرگ و دایمی داشته باشند. در حال حاضر، امریکاییها به پایان تعهداتشان در افغانستان رسیدهاند؛ اما چین در صدد روپوش این ناامنیها در افغانستان برآمده است».
نشانههای نامطلوب
پایههای اقتصادی چین نیز به این جهت سوق داده شدهاند. عبدالحکیم مجاهد، یکی از کادرهای پیشین طالبان که با شورای عالی صلح کابل (HCP) در ارتباط بوده است، میگوید: «چینیها با به دست آوردن قرارداد بهرهبرداری از ذخایر معدنی مس عینک و هایدروکاربونیت، اکنون نگران ثبات آیندهی افغانستان میباشند».
با تمایل رییس جمهور غنی به کشور چین، امیدواری بر این است که چین از قدرت و نفوذ تاریخی خود که بر کشور پاکستان دارد، برای ثبات و پایداری به نفع افغانستان استفاده کند. حامد کرزی، رییس جمهور پیشین افغانستان بیهوده تلاش کرد اسلامآباد را قانع کند تا روی سران طالب- پناهنده در پاکستان- فشار آورد و آنها را وادار به اشتراک در گفتمان صلح کابل کند. اشرف غنی، رییس جمهور جدید، تمام این تلاشها را نادیده گرفت و کارت چینیها را برای بازی کردن برگزید. او بهطور واضح از پکن خواست که برای تقویت همکاری، به دولت پاکستان که همواره با دوگانگی سخن میگوید، فشار وارد کند.
اما کابل همچنان در این زمان انتقال [مسئولیت امنیتی]، به سوی چین به دیدهی شک مینگرد. ترس از این نیز وجود دارد که این تمایلات به فریفتگی و اغواگری محض نیانجامد. مردم افغانستان مطمئن نیستند که چین بتواند به تنهایی از این مسئله بهره ببرد. در مس عینک که از قرارداد آن هفت سال میگذرد، تا هنوز کار عملی شروع نشده است. شرکت چینی قرارداد کننده در پی گفتوگوی دوباره بر روی همان قرارداد است تا خود را از تعهدات امضا شده رها کند. عوایدی که دولت و مردم افغانستان رویایش را دیده بودند، اکنون به یک سراب دست نیافتنی تبدیل شده است.
اما در مورد روند صلح با رنگ چینایی، تا هنوز خیلی زود است که نقش پکن مورد ارزیابی قرار گیرد. با این حال، چین به خاطر برخی عوامل طبیعی، به کابل علاقهمند است. آیا این یکی از دلایلی نیست که چین قربانی جهادیان افراطی وزیرستان شمالی پاکستان شده است که اویغورها را پناه دادهاند؟
افزایش روابط با افغانستان در ساختار احترام روابط نیک استراتژیک با پاکستان بر پایداری افغانستان کمک خواهد کرد؟ بدون شک، اسلامآباد باید دوگانگی را در قبال جهادیان افراطی که کابل قربانی آن میباشد، کنار بگذارد.
همبستگی تاریخی میان چین و پاکستان بر مبنای منفعت مشترکشان برای تضعیف هند در افغانستان میباشد. یقینا، سایهی چین در افغانستان گستردهتر میشود. اما الزاما این به معنای برآورده شدن خواستههای کابل نیست و در حال حاضر محکوم به یک سادهانگاری شده است.