منبع: نیویارک تایمز
نویسنده: ALISSA J. RUBIN
برگردان: حمید مهدوی
بخش دوم
عزیزه، مانند تمام زنانی که با او در حوزهی دهم پولیس شهر کابل کار میکنند، از پوشیدن یونیفورم، بیرون از دفتر، بسیار وحشت دارد. او نمیخواهد همسایگانش بدانند که او یک پولیس است.
عزیزه برخلاف اکثریت همکارانش که در داخل یک تریلر لق و کهنه میمانند و زنانی را که میخواهند در محوطهی پولیس داخل شوند، تلاشی میکنند، در واحد رسیدگی به شکایتهای خانوادهها کار میکند و گاهی اوقات در رسیدگی به پروندههای جرمی کمک میکند. او خودش را خوششانس میشمارد که کمتر در معرض آزار و اذیت افسران جوان مرد قرار دارد؛ افسرانی که تقریبا به طور مداوم برای زنان تلاشیکننده مزاحمت میکنند.
در یک روز بهاری، پنجرههای تریلر کوچک زنان تلاشی کننده باز بود و یک مرد پولیس سرش را در داخل فرو کرد و به یک همکار عزیزه که یک زن جوان بود، گفت: «مرا ببوس». زن جوان گفت «من به او گفتم «نه»». او با لحنی که گویا شوخی کرده باشد؛ اما در واقع حرفش برندگی داشت، گفت: «تا زمانی که رویت را دندان نگرفته ام، نمیروم».
زن [از روی شرمندگی و ناچاری] به زمین نگاه کرد. هیچ سیستم محرمانه برای شکایت زنان پولیسی که مورد آزار و اذیت قرار میگیرند، وجود ندارد. مقامهای ارشد پولیس هیچ شکایتی از زنان را به خاطر نه آوردند که رسما دنبال شده باشد و مشکلات دست کم گرفتند.
برخی از زنان تحت فشار قرار گرفتهاند تا تسلیم شوند. مدینه، پولیسی در شرق افغانستان که بیست و یک سال دارد و به خاطر حفظ امنیتش اجازه میدهد صرف نامش گرفته شود [تخلصش ذکر نشود]، گفت: «زنان خوب به انجام کارهای بد وادار میشوند».
نوریه صدیقی، رییس عزیزه، که حدود پنجاه سال دارد، اطلاعات قابل ملاحظهای را در مورد ترتیبات فحشا در داخل پولیس به اشتراک گذاشت. او در مورد معاش پولیس گفت: «معاش خیلی پایین است». وی گفت که یک زن میتواند در بدل یک بار سکس 100 دالر تا 200 دالر به دست آورد. این مبلغ، نیم معاش یک ماهه یک افسر پایین رتبه پولیس زن است. نظر به گفتهی دو تن از زنان پولیسی که برای نوشتن این مقاله با آنها مصاحبه شده است و مقامهای غربی که با پولیس همکارند، گاهی زنان پولیس سالخورده، نقش رییس فاحشه خانه را بازی کردهاند و جوان ترها را برای مردان در داخل نیروهای پولیس یا خارج از این نیروها تدارک دیدهاند.
مصاحبهها نشان میدهند که بسیاری از زنان پولیسی که میدانند مهارتهای مفید کمتری دارند و در مورد این که چگونه حرفهای رفتار کنند آموزش ندیدهاند، در برابر فشارهای سکس آسیب پذیر اند. آنها برای مردان ارشد اهداف آسانی اند؛ مردانی که میتوانند معاش آنها را نپردازند یا آنها را در وظایف دور از خانههایشان بگمارند و بنا براین، زنان پولیس از شکایت میترسند.
ده سال قبل، عزیزه دو برادرش را که به نیروهای امنیتی پیوستند، دنبال کرد و به امید این که برای کمک به خانوادهاش پول کافی به دست آورد، در پولیس ثبت نام کرد. در نخستین سالهای حکومت رییس جمهور کرزی، افغانستان سرشار از امید بود. زنان در شهرها دیگر برقع نمیپوشیدند و حس گستردهای از یک آغاز جدید وجود داشت. عزیزه گفت: «در آن زمان، [پولیس بودن] برایم یک وظیفهی بسیار خوب و پاک مینمود».
سپس، شوهرش در اثر سرطان درگذشت و او باید زن و کودکان برادرش را که معتاد مواد مخدر است، درک میکرد. هرچند او دو برابر تمیزکاران وزارت معارف کمایی میکند؛ اما معاش ماهانه 240 دالری او اصلا کافی نیست. پس از پرداخت 100 دالر به عنوان اجاره و 80 دالر مصرف برق، به ندرت بیش از 60 دالر برای غذا، دوا و لباس باقی میماند.
عزیزه با اشاره به کلبهی تاریک دو اتاقه، جایی که او در یک محل ساختوساز نیمهکاره زندگی میکند، گفت: «این خانه یک زن بیوه است». خارج از خانه، فنر یک تخت خواب شکسته وجود دارد که میان بوریهای پاره شدهی سمنت انداخته شده است، نویدی برای ساختوسازی که هرگز تحقق نیافته بود. بوی زنندهی شاش و شیر ترش در خانه پخش شده است.
روز جمعه بود، روزی که او مرخص بود و او دروازهی تنها کمدش را باز کرد تا داراییهای با ارزشش را نشان دهد. یونیفورم پولیسش را در یک پلاستیک پیجانده بود تا از گرد و خاک بی امان محفوظ بماند. گواهی نامههای حضورش در سیمینارهای پولیس را نشان داد و توصیف کرد که کدام مقام ریاست کدام مراسم را برعهده داشت. به جستجویش ادامه داد تا این که عکسی از یک دختر هشتسالهی زیبا را یافت که لبخند میزد. عزیزه گفت: «دخترم است».
وی گفت: «اینجا، وقتی یک زن بیوه میشود باید با برادرش شوهرش ازدواج کند و من نپذیرفتم». این یک لحظهی استقلال بود؛ اما بهزودی به لحظهی غمانگیز تبدیل شد.
مادر شوهرش که به این نتیجه رسیده بود عزیزه اخلاق ندارد، وقتی او فرصت محترم بودن را نپذیرفت، کودک را از او گرفت. در حالی که قانون افغانستان به بیوه اجازه میدهد قیمومیت کودکان خود را داشته باشد، در عمل پولی اغلب باعث میشود کودکان با اقاربشان بمانند. اکنون، عزیزه دخترش را صرف یک بار در سال، در روز تولدش، میبیند.
عزیزه، در حالی که به عکس دخترش خیره شده است، به گونهای که گویا از عکس بیرون شده و در آغوشش خواهد آمد، گفت: «دخترم را به زور از من گرفت». اشک در چشمانش جاری شد.
خجالت زده شد، نگاهش را گرداند. به زودی زمان آماده کردن ناهار فرا رسید و چیزی بیش از کمی نان خشک مانده از صبح و مقداری بامیه وجود نداشت.
ناگزیری خانوادهی عزیزه در میان زنان پولیس معمول است و اغلب توانایی آنها در پیش برد کارشان را محدود میکند. علی اکبر محمودی، آمر پیشین حوزه پولیسی که عزیزه در آن ایفای وظیفه میکند، که یک حامی زنان پولیس است، گفت: «آنها باید مراقب کودکانشان باشند، بپزند، نان چاشت درست کنند، پاککاری کنند، باید زودتر وظیفه را ترک کنند تا مراقب امور خانواده باشند». «هیچ یک از زنان پولیس شبانه نمیآیند- مگر در موارد استثنایی که برایشان موتر پولیس میفرستیم تا آنها برای انجام مأموریت بیاورند». وی گفت که برعکس، مردان «انعطاف پذیر اند، آنها هرکاری را میکنند، بیست و چهار ساعت، آنها شبانه نگهبانی میکنند».
در واقع، بسیاری از زنان گفتند که پس از مأموریتها، به حال خودشان واگذاشته میشوند تا به خانه برگردند و صرف اخیرا به آنها دستشویی و رختکن جداگانه داده شده است.
روز عزیزه در ساعتهای تاریک قبل از طلوع آفتاب آغاز میشود، زمانی که او برمیخیزد تا قبل از رفتن به کار که ساعت هشت آغاز میشود، چای تهیه کند. او اغلب با بس به محل کار میرود و خودش را به زور در آنها جای میدهد؛ بسهایی که مردم در آن چنان فشردهاند که خطر واژگونی آنها وجود دارد.
آناستازیا هوزیانووا که به عنوان مشاور سازمان ملل متحد و اتحادیهی اروپا کار کرده است، گفت که نیاز به حملونقل برای زنان در جامعهای که در آن زنان محترم به تنهایی از خانههایشان بیرون نمیروند، یکی از موارد جزیی متعددی است که نهادهای غربی، که برای توانمندسازی زنان پول دادند، از آن فرار کردند. وی گفت: «به طور مثال، زنان پولیس برای حملونقل کمک دریافت نمیکنند، پس چگونه یک زن میتواند حتا به کار برود؟»
مقامهای پولیس که از طرف تمویل کنندگان غربی تحت فشار بودند تا به اهداف تعیین شده برای رعایت جنسیت دست یابند، هر زنی را که ثبت نام کرده است، استخدام کردهاند. اما استخدام در روستاها اندک بوده است.
صبور خان، که تا سال 2014 برای یک مدت طولانی معیین جندر، حقوق اطفال و حقوق بشر در وزارت داخله بود، گفت که در فرهنگ سنتی افغانستان، «کار برای یک زن شرم بود و در خانوادهها نیز چنین است».
عزیزه در واحد رسیدگی به شکایتهای خانواده در حوزه دهم کار میکند، بخشی که حد اقل به طور اسمی در هر ادارهی پولیس در افغانستان وجود دارد تا با خشونتهای خانوادگی مبارزه کند. اما بسیاری از زنان اجازه ندارند بدون همراهی یک تن از خویشاوند مرد بیرون بروند، و اغلب این خویشاوند یا کسی است که او را لت و کوب میکرد یا در خانواده با او متحد است. حتا اگر زنی که لت و کوب شده است بتواند فرار کند، صحبت کردن در مورد این گونه مسایل با کسی خارج از خانواده، حتا زن دیگر، عمیقا شرمآور پنداشته میشود. نتیجه این است که پس از دوازده سال، هنوز پروندههای نسبتا کمی برای این واحدها وجود دارد.
از جملهی 13 پولیس زن در حوزهی دهم، وظیفهی اکثریت آنها تلاشی کردن است. یکی از آنها فریبا است که در ورودی تریلر کوچک ایستاده است و به بوتههای استخوانی موجود در حیاط نگاه میکند. او با معاشش شوهر معیوب و شش کودکش را حمایت میکند. وی پرسید: «شما فکر میکنید ما میخواهیم این کار را انجام بدهیم؟». و در پاسخ به پرسش خودش گفت: «حاضرم هرکار دیگری را انجام بدهم».
با این حال، عزیزه باور دارد که حوزه دهم بهتر از اکثریت حوزههای دیگر است. عمر داوودزی، وزیر پیشین داخله و نورالحق علومی، وزیر جدید، هردو، تلاش کردهاند بر فرماندهان فشار بیاورند وظایف جدید و مناسب تری برای زنان بیابند. عزیزه گفت: «آنها اینجا به حرف زنان بیشتر گوش میدهند». وی در اوایل سال 2014، زمانی که هنوز تعداد قابل ملاحظهای از نیروهای ناتو و امریکایی در افغانستان حضور داشتند، گفت: «سال گذشته، حداقل آنها به ما یک دستشویی جداگانه دادند. احتمالا جامعهی جهانی آنها را زیاد تحت فشار قرار داده است و این فشار باعث شده است که آنها بیشتر مراقب زنان باشند». وی گفت: «اما من نگرانم. پس از سال 2014، چه کار کنیم؟»