Support Etilaatroz to Help Afghanistan’s Free Press Remain Alive

آدم با امید زنده است

یک نهاد بین‌المللی پس از یک نظر‌سنجی در میان مردم افغانستان، اعلام کرده که این مردم نسبت به آینده‌ی کشور خود خوش‌بین اند. ما اول باور نمی‌کردیم چنین باشد. اما خودِ ما که نظر‌سنجی کردیم، نه فقط مردم را امیدوار یافتیم‌ که خودمان هم نزدیک بود از خوش‌حالی سکته کنیم. از یکی پرسیدیم که چرا در این فضای غم‌انگیز بی‌برقی در پایتخت این‌قدر خوش خوش می‌پرد. یک کاغذ نیم متر در نیم متر را از زیر جاکت خود بیرون آورد که رویش نوشته بود:

«خرم آن روز کزین منزل ویران بروم».

تعجب کردیم. این مصرع اندوه‌آلود کجا و آن هوی‌هوی پریدن کجا؟

گفت:

«نه، شما غلط می‌خوانید. منظور این است که مگر من خر باشم که از این مملکت خراب‌شده جای دیگری بروم».

تعجب‌مان بیش‌تر شد. اول به این خاطر که در زبان فارسی چه‌قدر امکان سوء‌تفاهم زیاد است. ثانیا، به این دلیل که در این ویران‌شده مگر چه هست که کسی بگوید خر باشم اگر از این‌جا بروم؟ دیدیم قضیه واقعا جالب می‌شود، از این آقا خواهش کردیم که خود را معرفی کند و دلیل عشق و امید خود در این میهن را بگوید.

گفت:

«بسم‌الله الرحمان الرحیم. با سلام و درود بر بینند‌گان همه‌ی تلویزیون‌های کشور، من حجیم‌الحق هستم و هنوز نشده که ازدواج نمایم. به نظر من، رفتن از این وطن برای من نمی‌فارد. چرا که من در این‌جا از چیزهایی برخوردار هستم که در کشورهای دیگر آن‌ها را در خواب هم نمی‌بینم. مثال بدهم: در این‌جا من هر وقت دلم بخواهد می‌توانم رو به دیوار بنشینم و کف کنم. مردم وقتی مرا می‌بینند، نفرین می‌کنند، اما کار ندارند. چرا که در عنعنه‌ی ما گفته شده که چو استاده‌ای دست افتاده گیر. مردم وقتی مرا رو به دیوار می‌بینند، با خود می‌گویند که دست این ملعون را که نمی‌شود گرفت. اما به او لگد زدن هم دور از جوان‌مردی است. یا همین واسکتی که در جان من است، واسکت دزدی است. در یک دکان پوشیدمش و برآمدم. در خارج باشد، وقت کمپیوتر بی‌آبت می‌کند و تا بگویی «غلوش قیغ قیغ»، در پل‌چرخی‌شان بندی شده‌ای. حتا من شنیده‌ام که وزیر مالیه‌ی ما شوق کرده بود که با طالبان مذاکره کند، رییس جمهور گفته که برو مذاکره کن. در هیچ جای دنیا این‌قدر آزادی نیست. حالا شما بگویید که آدم خر نباشد، از این ملک می‌رود؟»

چنان‌که گفتم، ما تا همین امروز از این زاویه به مزایای وطن فکر نکرده بودیم. امروز که این برادر چشم ما را باز کرد، متوجه شدیم که ما چه‌قدر شست‌و‌شوی مغزی شده‌ایم که حتا فراموش کرده‌ایم رو به دیوار نشستن حقی است که تنها در افغانستان جرُجُر می‌کند.