Photo: PA Media

کریم آقاخان‌ و انتخاب صلح

یادداشت روز

در تاریخ اسلام، اکثر گروه‌های مذهبی به مسیر هویت‌جویی ستیزه‌گر گام گذاشتند. امروز این ستیزه‌گری در قالب گروه‌های تروریستی ضد مدارا و ضد مدنیت فعال است. شاید بتوان گفت که بخش بزرگی از گروه‌های تروریستی امروز جهان در کشورهای اسلامی خاستگاه و پایگاه دارند. یکی از نحله‌های مذهبی در میان مسلمانان -که در حدود هزار سال پیش در خشونت‌ورزی و تاکتیک‌های ترور شهرت فراوان یافت- یکی از شاخه‌های مذهب اسماعیلیه بود. گروه حسن صباح و قلعه‌ی الموت‌اش نماد رعب‌افکنی در منطقه شد. شعبه‌ی دیگر اسماعیلیان، یعنی فاطمیان در مصر، نیز قدرت را از طریق نبرد به دست آورده بودند.

اما در دوران مدرن، اسماعیلیان (برخلاف بسیاری از فرقه‌های اسلامی دیگر) از هویت ستیزه‌گر و بی‌مدارای رایج در میان مسلمانان فاصله گرفتند. اکثر پیروان فرقه‌های گوناگون مسلمانان وقتی با تمدن غربی و غلبه‌ی نظامی و اقتصادی و فرهنگی غربیان روبه‌رو شدند، به درون قلعه‌ی دگم‌های اعتقادی خود عقب خزیدند و یکسره از آنچه «نیروهای استعماری» می‌خواندند اعلام بیزاری کردند. این رویارویی آن هویت ستیزه‌گر اسلامی را بیشتر تقویت کرد- چندان که مخالفت با غرب و استعمار و بعدا تهاجم فرهنگی تبدیل شد به مهم‌ترین ابزار در دست احیاگران عزت مسلمین. این احیاگران همان‌هایی بودند که می‌گفتند ما در فرهنگ دینی خود تمام مقدمات و مقومات پیشرفت علمی و تکنولوژیک را داریم؛ فقط باید استخراج‌شان کنیم، گرد از چهره‌ی تعلیمات اصیل دینی خود بزداییم و به «خویشتن» بازگردیم. آن وقت، جهانی به پیشرفت ما خیره خواهد شد. در درجه‌ای نازل‌تر، گروه دیگری از احیاگران بودند که می‌خواستند به رسم اسلاف برگردند و به سرچشمه و «بنیاد» برسند و از آن طریق دوباره عزت ازدست‌رفته‌ی مسلمین را احیا کنند. این بنیادگرایان وقتی دیدند که در میدان رقابت علمی و تکنولوژیک با رقیب برابر نمی‌آیند، شروع کردند به تبلیغ این اندیشه که زندگی هرچه به عصر پیامبر نزدیک‌تر باشد، مومنانه‌تر و خداپسندتر است. این‌گونه خود را از رقابت با پیشتازان علم و تکنولوژی بی‌نیاز کردند.

رهبران فرقه‌ی اسماعیلیه ولی از این راه‌ها نرفتند. آنان به جای چسپیدن به میراث گذشتگان و الگو برداشتن از اسماعیلیان نزاری و فاطمی در هزار سال پیش، راه آشتی با جهان متمدن را در پیش گرفتند. به بیانی دیگر، آنان نه مرعوب مرده‌ریگ فرقه‌ای خود در چندین قرن پیش شدند و نه مرعوب هیبت و جلال تمدن غربی. در نتیجه، با اعتماد به نفسی که هیچ یک از بنیادگرایان خشونت‌گرا و غرب‌ستیز از آن بهره‌ای ندارند، سینه و چشم و گوش و ذهن و زبان خود را در برابر تمدن پیشتاز غربی باز کردند. این رهبران توسعه‌ی اقتصادی، رشد آموزشی و بهبود صحی شهروندان کشورهای مختلف (از اسماعیلی و غیراسماعیلی) را در مرکز توجه خود قرار دادند  نه تقابل هویتی با غرب و شرق را.

کریم آقاخان در دوران طولانی امامت خود نه از پول فرار کرد و نه پول را برای گستراندن ایدئولوژی جنگ و نفرت به کار گرفت. خودش مرفه و محترم زندگی کرد و به بسیاری دیگر نیز کمک کرد که زندگی را در فراسوی نزاع‌های فرقه‌ای و هویتی تجربه کنند. آقاخان میان هویت ستیزه‌گر/رعب‌افکن و هویت توسعه‌پرور/صلح‌گستر این دومی را انتخاب کرد. او به خاطر همین انتخاب بهترش با نیکنامی از این جهان رفت. همین جمله را در باره‌ی بسیاری دیگر از رهبران مذهبی دنیای اسلام نمی‌توان گفت.