پیچیدگی مناسبات بین پاکستان، افغانستان و طالبان

نویسنده: حکمت الله اعظمی

برگردان: جواد زاولستانی

منبع: فارن پالیسی

طالبان افغانستان در جریان 13 سال گذشته قوی‌تر و خون‌خوارتر از پیش شده اند. مردم افغانستان و بعضی در میان جامعه‌ی بین المللی، پاکستان را به خاطر آن مقصر می‌دانند. به این دلیل،‌ در آوردن طالبان بر سر میز مذاکره، پاکستان بازی‌گر کلیدی دانسته می‌شود. با این حال، طالبان ادعا می‌کنند که پیکارجویی آنان در افغانستان وابستگی به پاکستان ندارد. در این زمینه،‌ در رابطه به واقعیت یافتن گفت‌وگوهای صلح بین افغانستان با طالبان سه نگرانی وجود دارند. نخست،‌ تا هنوز روشن نیست که آیا پاکستان در روند صلح افغانستان همکاری خواهد کرد و از طالبان خواهد خواست که جنگ را متوقف کنند؟ دوم، نکته‌ی جالب‌تر از همه این است که آیا طالبان به حرف پاکستان گوش خواهد داد؟ سوم، نقش افغانستان در روند یک مصالحه‌ی پایدار و عملی باید معین گردد.

پاکستان به طور فزاینده‌ای با تهدید پیکارجویان در خاک خود روبروست و از پیامدهای زیر فشار قرار دادن طالبان برای آغاز گفت‌وگو با حکومت افغانستان هراس دارد. این نگرانی در اظهار نظرهای مشاور امنیت ملی پاکستان، سرتاج عزیز، آشکار است. او در ماه نومبر 2014 گفت که پاکستان گروه‌هایی را که هیچ تهدیدی متوجه پاکستان نمی‌سازند، نباید دشمن خود بسازد. در رابطه به طالبان افغانستان او گفت:«چرا دشمنان امریکا و ]افغانستان[ به طور غیر ضروری تبدیل به دشمنان پاکستان شوند و پاکستان نباید همه‌ی آنان را دشمن خود بسازد.»

به خاطر دلایل متعدد، احتمال دارد طالبان در رابطه به روند صلح به حرف پاکستان گوش ندهند: تهدیدها به ثبات داخلی و سیاسی این گروه، انگیزه‌های ایدیولوژیکی و اعتماد به حکومت افغانستان و پاکستان. به نظر می‌رسد که طالبان به خاطر منافع پاکستان سر خم نمی‌کنند و با ادامه‌ی حضور سربازان خارجی در افغانستان،‌ حاضر به خلع سلاح نمی‌گردند. این کار به مثابه خودکشی سیاسی این گروه خواهد بود. وکیل احمد متوکل،‌ وزیر خارجه‌ی طالبان،‌ در جریان یک بحث با این نویسنده استدلال کرد که اگر رهبر طالبان،‌ ملا عمر، در شرایط کنونی با صلح موافقت کند،‌ تمام اعتبارش را از دست خواهد داد.

از دست دادن اعتبار سبب ایجاد شگاف بین طالبان خواهد شد و گروه‌های انشعابی از میان طالبان سر بر خواهند آورد. بعضی استدلال می‌کنند که با بالا رفتن فشارها بر طالبان برای گفت‌وگو، گروه‌های جداشده از طالبان تشکیل خواهند شد؛ درست مانند ابوبکر البغدادی که القاعده را ترک کرد و گروه دولت اسلامی عراق و شام (داعش) را تشکیل داد یا مانند فرماندهان طالبان پاکستان که از تحریک طالبان پاکستان جدا شدند و گروه‌های خود را تشکیل دادند. حتا پیش از این شایعه است که عبدالقیوم ذاکر،‌ فرمانده نظامی شماره دوم و رییس پیشین کمیته‌ی نظامی شورای رهبری طالبان،‌ وقتی از رهبری این گروه اخراج گردید در واکنش به آن، به ایران رو کرد و می‌خواهد در آنجا یک پایگاه ایجاد کند.

مسایل ایدیولوژیکی نیز مناسبات طالبان با قدرت‌های منطقه‌ای را تاریک می‌سازند و می‌تواند بر سر راه روند صلح مانع ایجاد کند. عبدالحکیم مجاهد که سفیر طالبان در ملل متحد بود و اکنون به حیث معاون اول شورای عالی صلح کار می‌کند، در جریان یک مصاحبه در ماه دسمبر 2014 گفت که طالبان و حکومت پاکستان، نزدیکی ایدیولوژیکی ندارند فقط در منازعه منافع مشترک دارند. حتا تفاوت‌های ایدیولوژیکی در داخل طالبان می‌تواند باعث شود که این گروه حرف پاکستان را نشنود. با آن‌که بسیاری از پیکارجویان تحت تأثیر آموزه‌های بنیادگرایانه‌ی اسلامی به این جنبش می‌پیوندند،‌ شمار زیاد دیگر به خاطر انگیزه‌های اقتصادی و جبران نارضایتی‌ها و مظالمی که در حق شان رفته، در صفوف این گروه می‌جنگند.

تجارت‌های غیرقانونی به شمول تجارت مواد مخدر،‌ چوب چهارتراش،‌ معدن‌کاری غیرقانونی،‌ باج‌گیری و مالیه‌گیری از پروژه‌های توسعه‌ای، نه تنها منابع درآمد طالبان هستند بلکه بسیاری را به پیوستن به این گروه تشویق می‌کند.  نیروهای امنیتی افغانستان و بین‌المللی که سبب تلفات غیرنظامیان می‌گردند و مرتکب بی‌احترامی به ارزش‌های فرهنگی و اسلامی می‌شوند،‌ پیوستن پیکارجویان غیر ایدیولوژیک را به طالبان سرعت می‌بخشند. جنگجویانی که به خاطر منافع اقتصادی یا انتقام گرفتن از حکومت افغانستان می‌جنگند، بدون در نظرداشتن مصالحه‌ی سیاسی به جنگ شان ادامه خواهند داد. رهبری طالبان اهمیت این‌گونه سربازگیری را در پر ساختن صفوف نیروهای‌شان به خوبی درک می‌کند و به این دلیل تن به مذاکره‌‌ای نخواهد داد که منجر به ترک و روگرداندن جنگجویان غیرایدیولوژیک از آنان شود.

رهبری طالبان نیز به این باور است که توافق به مذاکره‌ی صلح با حکومت در این برهه، به قیمت نفوذ کنونی آنان ختم خواهد شد.

در آخر این‌که، صلح در این دور مذاکرات به خاطر نو بودن حکومت افغانستان به دست نخواهد آمد. نخست از همه، اشرف غنی، توافقتنامه‌ی دوجانبه‌ی امنیتی با ایالات متحده و توافقنامه‌ی حضور سربازان ناتو در افغانستان را امضا نموده و این یکی علت‌های می تواند محسوب شود که جنگ طالبان را تازه کرده است. بر علاوه، بین حکومت افغانستان و طالبان بی‌اعتمادی حادی وجود دارد. اعتماد ضرورتِ نخستین برای هر گونه مصالحه بین دو طرف است.

دوم، حکومت افغانستان در رابطه به مصالحه با طالبان یک موضع واحد ندارد. در درون حکومت افغانستان عناصر داخلی‌یی وجود دارند که مخالف گفت‌وگوها با طالبان هستند و  رقابت‌های ته‌نشین شده‌ی قبیله‌ای بین مقام‌های ارشد حکومت افغانستان باعث می‌شود که تعدادی عمدا تلاش‌های حکومت برای رسیدن به مصالحه‌ی سیاسی را تخریب کنند.

روستانشینان عادی افغانستان نیز بر گفت‌وگوها تأثیرگذار خواهند بود. روستاییانی خسته از فساد و حکومت‌داری ضعیف، طالبان را بر حکومت کابل ترجیح دادند اما پیوستن به شورشیان را به مثابه آخرین گزینه انتخاب کردند. حکومت موازی طالبان،‌ قادر به برگزاری دادگاه‌های سریع‌تر و صدور حکم‌های عملی‌تر بوده‌اند، در حالی‌که حکومت افغانستان غیرنظامیان را بازداشت و با آنان برخورد غیرانسانی می‌کند و این باعث می‌شود که مردم ازخود بپرسند که چرا به طالبان نپیوندند.

به خاطر دادن پناه‌گاه‌های امن، یقینا پاکستان توانایی کلیدزدن روند گفت‌وگو را دارد،‌ اما نشانه‌ای وجود ندارد که طالبان افغانستان به حرف پاکستان گوش دهند. به جای آن، نشانه‌های پرتنش شدن روابط پاکستان و طالبان وجود دارد. بر اساس گفته‌های متوکل، فرستادن هیئت از سوی طالبان به قطر به خاطر قطع کردن نفوذ پاکستان بر این روند و بیرون شدن فرمانده‌ برجسته‌ی طالبان، منصور دادالله، از پاکستان و جلوگیری از وارد شدن تعدادی دیگر از فرماندهان طالبان به این کشور به خاطر سپری کردن وقفه‌ی زمستانی شان، نشانه‌های بدتر شدن روابط پاکستان و طالبان اند. در کنار آن، نفرت طالبان از پاکستان به خاطر متحد بودن آن کشور با امریکا بعد از 11 سپتامبر سبب شده که این گروه نظر مثبتی درباره‌ی پاکستان نداشته باشد. ثبات داخلی و سیاسی طالبان مشروط به مذاکره نکردن است. و با آن‌که رهبری طالبان اکنون از پناه‌گاه امن در پاکستان برخوردار است، با توجه به ماهیت انگیزه‌های ایدیولوژیکی بین فرماندهان طالبان در میدان نبرد و سربازان پیاده‌ی این گروه، به نظر می‌رسد که جنگ افغانستان از کنترل پاکستان بیرون است. برعلاوه، افزایش نفوذ دولت اسلامی (داعش) در منطقه سبب استحکام روابط طالبان با تحریک طالبان پاکستان و دولت اسلامی خواهد شد تا هر سه بتوانند در دو جبهه بجنگند.

در عین زمان، دولت افغانستان با مشروط کردن گفت‌وگوها به تعهد پاکستان تمام تخم‌مرغ‌هایش را در یک سبد می‌ریزد. به جای آن، افغانستان باید در داخل نیز کار کند و برای به دست آوردن اعتماد مردم خود، گام‌های جدی بردارد، نارضایتی‌های مردم را بر طرف سازد و برای پایان بخشیدن به جنبش طالبان، شرایط بهتر زندگی و حکومت‌داری خوب را برای مردم فراهم سازد.

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *