چرا احتمال حمله‌ی امریکا و اسرائیل به ایران نزدیک به صفر است؟

میم متین

[یادداشت اطلاعات روز: اطلاعات روز دیدگاه‌های مختلف در مورد مسائل گوناگون جامعه‌ی افغانستان را بازتاب می‌دهد. این دیدگاه‌ها لزوما منعکس‌کننده‌ی نظر و موضع اطلاعات روز و گردانندگان آن نیستند. اطلاعات روز فقط مجالی برای بیان دیدگاه‌ها فراهم می‌کند و درباره‌ی دیدگاه‌های وارده نفیا و اثباتا موضع‌گیری نمی‌کند. تمام دیدگاه‌های بیان‌شده در مقالات و یادداشت‌ها و صحت‌وسقم ادعاهای مطرح‌شده به خود نویسندگان مربوط است. اطلاعات روز از نقد دیدگاه‌های منتشرشده در بخش مقالات وارده نیز استقبال می‌کند]

این‌روزها رسانه‌ها مملو از اخباری هستند که ادعا می‌کنند در صورت عدم پذیرش شرایط نامه‌ی دونالد ترامپ توسط ایران، این کشور مورد حمله‌ی نظامی امریکا و اسرائیل قرار خواهد گرفت. هدف از پمپاژ اطلاعاتی از این نوع، ایجاد ترس در میان مردم عادی است. کارشناسان نظامی و سیاسی هر دو طرف اما به خوبی از پی‌آمدهای فاجعه‌بار آغاز جنگ با ایران آگاه هستند. در این نوشته، با استناد به دلایل منطقی و شواهد موجود، نشان خواهیم داد که چرا احتمال چنین حمله‌ای نزدیک به صفر است و چرا این تهدیدات بیشتر به‌عنوان ابزار فشار و جنگ روانی به کار می‌روند تا یک برنامه‌ی عملی.

مقدمه

تهدید به حمله‌ی نظامی علیه ایران موضوع جدیدی نیست. در طول سال‌ها بارها حمله به ایران از سوی مقام‌های امریکایی و اسرائیلی مطرح شده است. بااین‌حال، این تهدیدات هیچ‌گاه به مرحله‌ی اجرا نرسیده‌ است. دلیل اصلی این امر پی‌آمدهای سنگین و غیرقابل پیش‌بینی چنین اقدامی است که نه‌تنها منطقه‌ی خاور میانه، بلکه کل جهان را تحت تأثیر قرار خوا‌هد داد. حمله به ایران می‌تواند به یک بحران زنجیره‌ای غیرقابل کنترل منجر شده و پی‌آمد هزینه‌های هنگفتی برای کشورهای مهاجم داشته باشد. در این نوشته به بررسی هفت دلیل احتمالی که نشان‌دهنده‌ی بعید بودن این حمله است، پرداخته می‌شود.

۱. پی‌آمدهای اقتصادی؛ بسته‌شدن تنگه هرمز و بحران انرژی

یکی از اولین و فوری‌ترین نتایج حمله به ایران، بسته‌شدن تنگه هرمز خواهد بود. این تنگه، مسیر حیاتی برای انتقال حدود ۳۰ درصد از انرژی جهان است. توقف ناگهانی این حجم عظیم انرژی، بازار جهانی انرژی را به‌شدت متلاطم خواهد کرد. کارشناسان پیش‌بینی می‌کنند که در چنین شرایطی، قیمت هر بشکه نفت ممکن است به بیش از ۳۰۰ دالر برسد. این افزایش بی‌سابقه‌ی قیمت انرژی اقتصاد کشورهایی که نیاز به انرژی وارداتی دارند، خصوصا کشورهای غربی را که همین حالا هم با بی‌ثباتی و نگرانی‌هایی مواجه‌اند، به ورطه‌ی فروپاشی خواهد کشاند. همچنان «انصارالله» یمن می‌تواند تنگه باب المندب را مسدود کند. وینزوئلا، که رابطه‌ی خوب با ایران دارد، می‌تواند در آب‌های امریکای مرکزی کشتی‌رانی را مختل کند. بسیاری از تحلیل‌گران اقتصادی، حتا بدون درنظرگرفتن چنین بحرانی، معتقد هستند که جهان در آستانه‌ی رکودی بزرگ‌تر از سال ۲۰۰۸ قرار دارد. جهش قیمت انرژی می‌تواند این رکود را تسریع کرده و به یک فاجعه‌ی اقتصادی جهانی منجر شود. هیچ کشوری، به‌ویژه امریکا و متحدانش حاضر نیست چنین ریسکی را بپذیرد.

۲. رقابت امریکا با چین

در حال حاضر، مهم‌ترین مسأله برای امریکا، رقابت با چین است. تمام مقام‌های امریکایی در این زمینه اتفاق نظر دارند. امریکا باید از تمام توان خود برای رقابت با چین استفاده کند. اگر امریکا زمان و منابع خود را صرف جنگ با ایران کند، ممکن است برای دهه‌ها از چین عقب بماند. این امر به این دلیل است که جنگ با ایران یک درگیری فرسایشی خواهد بود و نه یک حمله‌ی نظامی کوتاه‌مدت، درحالی‌که رشد چین به شکل فوق‌العاده‌ای سریع پیش می‌رود.

۳. توانایی‌های نظامی ایران؛ موشک‌ و پهپادهای قدرتمند و تهدید مستقیم

ایران در سال‌های اخیر به پیشرفت‌های قابل توجهی در زمینه‌ی فناوری موشکی دست یافته است. موشک‌های بالستیک این کشور قادر اند با دقت بالا اهدافی در فواصل دور را مورد اصابت قرار دهند. سیستم‌های پدافندی امریکا و اسرائیل با وجود پیشرفته بودن، نمی‌توانند به‌طور کامل در برابر این موشک‌ها مقاومت کنند. در صورت حمله به تأسیسات هسته‌ای ایران، این کشور می‌تواند تأسیسات هسته‌ای اسرائیل را به‌عنوان هدف مشروع مورد حمله قرار دهد. با توجه به وسعت کوچک اسرائیل، انفجار تأسیسات هسته‌ای آن می‌تواند این کشور را به منطقه‌ی غیرقابل سکونت تبدیل کند. از سوی دیگر، پایگاه‌های نظامی امریکا در منطقه، از جمله در عربستان، قطر و بحرین در تیررس موشک‌ها و پهپادهای ایرانی قرار دارند. این موضوع می‌تواند تلفات سنگینی به نیروهای امریکایی وارد کند. این تهدید مستقیم، همچنان امنیت کشورهای هم‌پیمان با امریکا را به خطر می‌اندازد و هزینه‌ی نظامی چنین جنگی را برای مهاجمان به‌شدت افزایش می‌دهد.

۴. تبدیل ایران به قدرت هسته‌ای و کابوس رقابت تسلیحاتی

ایران هنوز به سلاح هسته‌ای دست نیافته است. حمله‌ی نظامی اما می‌تواند این کشور را به سمت تسریع در ساخت بمب هسته‌ای سوق دهد. تأسیسات هسته‌ای ایران حتا اگر بمباران شوند، دانش هسته‌ای این کشور از بین نخواهد رفت. ایران می‌تواند در مدت کوتاهی برنامه هسته‌ای خود را بازسازی کرده و به قدرت هسته‌ای تبدیل شود. این تحول پی‌آمدهای گسترده‌ای خواهد داشت؛ عربستان و ترکیه نیز ممکن است برای حفظ توازن قدرت در منطقه به‌دنبال ساخت سلاح هسته‌ای بروند. چنین رقابت تسلیحاتی در خاور میانه برای اسرائیل و امریکا یک کابوس استراتژیک است و می‌تواند ثبات منطقه را برای دهه‌ها به خطر بیندازد. این ریسک بزرگ یکی دیگر از دلایلی است که حمله‌ی نظامی را غیرمحتمل می‌کند.

۵. خطر جنگ جهانی سوم؛ درگیری فراتر از منطقه

حمله به ایران صرفا یک درگیری محلی نخواهد بود؛ این اقدام می‌تواند به یک جنگ بزرگ و حتا جنگ جهانی سوم تبدیل شود. ایران متحدان قدرتمندی مانند روسیه و چین دارد که ممکن است در صورت تشدید درگیری‌ها به حمایت از این کشور بپردازند. همچنین گروه‌های «مقاومت» در منطقه، از جمله حزب‌الله لبنان، انصارالله یمن و نیروهای شیعی در عراق می‌توانند وارد میدان شوند و دامنه‌ی جنگ را گسترش دهند. چنین جنگی با توجه به پیچیدگی‌های ژئوپلیتیکی، می‌تواند کل جهان را درگیر کند و پی‌آمدهای فاجعه‌باری داشته باشد. هیچ سیاست‌مداری نمی‌خواهد مسئول شروع چنین جنگی باشد.

۶. آلوده‌شدن آب خلیج فارس با مواد رادیو اکتیو

حمله به نیروگاه هسته‌ای ایران می‌تواند یک فاجعه‌ی زیست‌محیطی بزرگ را در خلیج فارس رقم بزند. وزیر امور خارجه‌ی قطر، محمد بن عبدالرحمان آل ثانی هشدار داده است که اگر به نیروگاه‌های هسته‌ای ایران حمله شود، ممکن است آب خلیج فارس با مواد رادیو اکتیو آلوده شود. او تأکید کرده است که چنین حمله‌ای می‌تواند به یک فاجعه‌ی بزرگ زیست‌محیطی منجر شود و پی‌آمدهای وخیمی برای قطر و دیگر کشورهای همسایه به‌دنبال داشته باشد، به‌طوری که آب منطقه غیرقابل استفاده شده و زندگی در این ناحیه به خطر بیفتد.

۷. اتحاد ملی در برابر تهدید خارجی

تجربه تاریخی ایران، مانند جنگ ایران و عراق، نشان می‌دهد که تهدید خارجی مردم را متحد می‌کند. حمله‌ی خارجی می‌تواند حمایت داخلی از حکومت را افزایش دهد و احساسات ضدامریکایی را تشدید کند، که به طولانی‌تر شدن درگیری منجر خواهد شد.

تاریخچه‌ی تهدیدات و عدم اجرا

تهدید حمله‌ی نظامی به ایران در اکثر دوره‌های ریاست‌جمهوری امریکا مطرح بوده است، اما این تهدیدات همواره در حد حرف و ابزار فشار باقی مانده‌ است. تجربه جنگ‌های گذشته مانند عراق و افغانستان نشان داده که شروع جنگ آسان، اما پایان دادن به آن بسیار دشوار و پرهزینه است. رسانه‌ها اغلب از پرداختن به پی‌آمدهای واقعی یک جنگ خودداری می‌کنند و این امر ممکن است موضوع را در نظر مردم ساده جلوه دهد. بااین‌حال، سیاست‌مداران و نظامیان به خوبی می‌دانند که حمله به ایران چه هزینه‌هایی در پی خواهد داشت و به همین دلیل از اجرای آن اجتناب می‌کنند.

نتیجه‌گیری

با توجه به دلایل مطرح‌شده، احتمال حمله‌ی نظامی امریکا و اسرائیل به ایران نزدیک به صفر است. بسته‌شدن تنگه هرمز و بحران جهانی انرژی، رقابت امریکا با چین، توانایی‌های موشکی-پهپادی ایران و تهدید مستقیم برای اسرائیل و پایگاه‌های امریکا، خطر تبدیل ایران به قدرت هسته‌ای و رقابت تسلیحاتی در منطقه، احتمال شروع جنگ جهانی، خطر آلوده‌شدن آب خلیج فارس با مواد رادیو اکتیو و اتحاد ملی ایرانیان در مقابل حمله‌ی خارجی از جمله عواملی هستند که کشورهای مهاجم را از چنین اقدامی بازمی‌دارند. تهدیدات نظامی علیه ایران همان‌طور که تاریخ نشان داده، بیشتر ابزاری برای اعمال فشار و جنگ روانی است تا یک برنامه‌ی عملی. در نهایت هزینه‌های سنگین و پی‌آمدهای غیرقابل پیش‌بینی این جنگ آن را به گزینه‌ای غیرمنطقی و بعید تبدیل کرده است.