نویسنده: سی راجا موهان
برگردان: جواد زاولستانی
منبع: The Indian Express
حضور رییس جمهور افغانستان، اشرف غنی، در دهلی جدید در این هفته، فرصتیست برای نخستوزیر نارندرا مودی تا سیاستگذاری هند در قبال افغانستان را به سوی اهداف معتدل و واقعبینانهتر جهت دهد. ضرورت تجدید نظر در این باره، از سال 2009 که رییس جمهور اوباما بیرونشدن ایالات متحده از این کشور را در زودترین فرصت ممکن اعلان کرد، آشکار بود.
اگر هند به دلیل نداشتن عزم و اراده برای مدت زیادی نتوانسته به رویکرد خود در قبال افغانستان تغییر آورد، رییس جمهور شدن اشرف غنی در سال گذشته و سیاستهای جدید او، بهویژه نزدیکی با پاکستان و چین، هند را مجبور به تغییر سیاست و سازگاری با الزامات شرایط جدید کرده است.
واردشدن اتفاقی هند در افغانستان پس از سرنگونی طالبان، محدودیتهای سیاسی و جغرافیایی نقش هند در افغانستان را پنهان نگهداشت. اکنون هند باید یاد بگیرد که اهدافش در افغانستان را با در نظرداشت محدودیتها عیار سازد.
عواملی که سبب گستردگی نقش هند در افغانستان شدند، دیگر وجود ندارند؛ برای نمونه، حضور ایالات متحده در افغانستان. با آنکه در هند تمایلی وجود داشت که میتواند در افغانستان نقش مستقلی بازی کند، اما دستآوردهای هند در جریان یک دههی گذشته، عمیقا وابسته به ثبات نسبیای بود که در سایهی حضور نیروهای ایالات متحده به وجود آمده بود.
پس از خروج سریع نظامیان امریکایی، احتمال بیثباتی سیاسی و اقتصادی در افغانستان به طور چشمگیری افزایش یافته است. این به نوبهی خودش، این پرسش را پیش میکشد که آیا هند میتواند نقش اقتصادی را در یک دههی گذشته بازی میکرد، حفظ کند یا نه. در عین زمان، با افزایش نگرانی امنیتی افغانستان، واضح است که هند شریک برتر برای حکومت غنی در کابل نیست. هند خطرگریزتر از آن بود که به درخواستهای مصرانهی حامد کرزی در اوایل این دهه برای همکاریهای گستردهی نظامی پاسخ مثبت دهد. با مخالفت شدید ارتش پاکستان، در هر صورت، هیچراهی برای اینکه هند بتواند در آنسوی خط دیورند نقش نظامی قوی حفظ کند وجود ندارد.
در سال 2009، اوباما امیدوار بود که پیش از خروج سربازان ایالات متحده به سه هدف در افغانستان دست یابد: ساختن یک نیروی مسلح قوی برای افغانستان؛ تضمین حمایت اقتصادی و نظامی بینالمللی برای افغانستان؛ و تقویهی مصالحهی سیاسی با طالبان. هیچ یک از این اهداف به دست نیامده است. اما با وجود از دست دادن بهترین فرصتها، اکنون اوباما مصمم به کاهش حضور ایالات متحده در افغانستان است.
با وجود تعهد و شجاعت، نیروهای مسلح افغانستان شکست دادن طالبان را دشوار خواهند یافت، چون آنان هنوز هم از پناهگاهها و پشتیبانی قوی پاکستان برخوردار اند. به هیچوجه تا کنون روشن نیست که آیا جامعهی بینالمللی به تعهداتش برای حمایت از افغانستان پابند میمانند یا نه. همزمان با خروج روزافزون امریکاییها، کمکهای مالی به افغانستان به سرعت کاهش یافته است. بدون در نظرداشت واقعیتهای منطقه، حال و هوای غالب در واشنگتن و پایتختهای غربی این است که حضور و دخالت شان را در افغانستان کاهش دهند. تلاشهای متعدد توسط ایالات متحده و متحدان آن برای تقویهی گفتوگو میان حکومت افغانستان و طالبان ناکام شده اند. دلیل عمدهی ناکامی این تلاشها بیمیلی پاکستان برای پشتیبانی از این روند بوده است.
با توجه به شرایط دشوار، غنی برای بازی گزینههای کمی داشت. وقتی حمایت بینالمللی رو به کاهش و ظرفیت برای پیشبرد جنگ علیه طالبان به تنهایی محدود است، ظاهرا غنی راه منطقی را در پیش گرفته است: تلاش برای ایجاد مناسبات حسنه با پاکستان. غنی منطق خشن جغرافیایی-سیاسی منطقه را درک کرده است و آن این است که صلح پایدار در افغانستان بدون حمایت واقعی ارتش پاکستان امکان ندارد.
مرز 2500 کیلومتری باز بین دو کشور، گستردهبودن جمعیت پشتون در دوسوی خط دیورند، نامتوازنبودن ظرفیتها و تواناییهای قدرت در دو کشور و پشتیبانی راولپندی از طالبان، پاکستان را مهمترین بازیگر خارجی در افغانستان میسازد. پس هیچ شگفتیای ندارد که غنی، رییس جمهور یک حکومت ضعیف در کابل، در صدد معامله با پاکستان است. او در تلاش جلب حمایت چین نیز برآمده است که تا حدودی بر پاکستان نفوذ دارد با استفاده از این نفوذ، راولپندی را به یک سازش و توافق منطقی تشویق کند.
اگر غنی گزینهای جز تمرکز بر استراتژی «نخست پاکستان» نداشته باشد، هند نیز گزینهای جز انتظار کشیدن صبورانه برای دیدن نتیجهی تعامل کابل با راولپندی ندارد. سرانجام اینکه کرزی نیز در تلاش ایجاد روابط خوب با پاکستان بود. مشکل این نبود که کابل علاقهای به مصالحه با طالبان و حامی اصلی آن، ارتش پاکستان، نداشت. مسئله همواره نوعیت شرایطی بوده که راولپندی مطرح کرده است. نظامیان پاکستان از کابل میخواهند که منافع و خواستهای پاکستان در بیرون از قلمرو داخلیاش، در آنسوی خط دیورند، را بپذیرد و برای دوستانش (مانند طالبان) نقش برجستهای در نظم سیاسی تجدیدنظرشده بدهد تا افغانستان به ثبات برسد.
اگر غنی عملا در تلاش مصالحه و سازش با راولپندیست و در آن آیندهای میبیند، یقینا میداند که قمار کابل با پاکستان خیلی خطرناک است. با وجود پیامهای ظاهرا مثبت از سوی پاکستان برای مصالحه، دستکم، تا کنون راولپندی کاری برای کابل انجام نداده است. با توجه به اهرمهای که در دست دارد، راولپندی احتمالا برای به دست آوردن حد اکثر امتیازات سیاسی غنی را تکان خواهد داد. مشکل غنی در این است که او در موقعیتی قرار ندارد که صلح را به هر قیمتی از پاکستان بخرد. پذیرفتن شرایط پاکستان توازن شکنندهی داخلی در افغانستان را خیلی ضعیف خواهد کرد و زمینه را برای یک دور جدید خونریزی مساعد خواهد ساخت.
اما این وظیفهی دهلی نیست که به غنی بگوید با پاکستان چگونه رفتار کند. آنچه دهلی باید انجام دهد این است که واقعا نشان دهد که معماهای استراتژیک کنونی کابل را درک میکند. هند باید از دخالت در تلاشهای صلح بین افغانستان و پاکستان بپرهیزد. مودی باید به غنی اطمینان دهد که دهلی در حالت کشیک (standby) میماند و در چوکات محدودیتها، برای گسترش روابط و هر گونه حمایتی که کابل میخواهد و با آن راحت است، آماده خواهد بود.