Photo: Social Media

سرشماری

طرحی برای خودبرترشماری

طالبان اعلام کرده‌اند که طرحی برای سرشماری شهروندان افغانستان آماده می‌کنند. در نظام جمهوریت نیز بارها مساله سرشماری مطرح شد و به جایی نرسید. حال، این پرسش شاید بی‌جا به نظر برسد که چه نیازی به سرشماری در افغانستان هست. اما از آنجا که حکومت طالبان یک حکومت متعارف و مشروع نیست و از سوی هیچ دولتی در سطح بین المللی به رسمیت شناخته نشده است، این پرسش کاملا بجاست که در چنین وضعی طالبان چه‌طور به ضرورت سرشماری رسیده‌اند و برای انجام آن طرحی آماده کرده‌اند. به بیانی دیگر، چرا طالبان (که این همه مشکل مالی و سیاسی کلان دارند) تصمیم گرفته‌اند شهروندان را سرشماری کنند و چنین چیزی را در میان اولویت‌های حکومت خود قرار بدهند. از روی رفتارهای طالبان در عرصه‌ی توزیع قدرت و انحصار منابع می‌توان به این نتیجه رسید که طرح سرشماری نیز قدمی برای رسمیت بخشیدن به سیاست‌های تبعیض‌آمیز قومی این گروه است. به این معنا که طالبان می‌کوشند در وضعیتی که هیچ نهاد درستی‌سنج یا متعهد به معیارهای علمی در افغانستان حضور ندارد تا بر صحت این سرشماری نظارت کند، همان روایت دلخواه قومی خود را در قالب یک پروژه‌ی ملی و غیرسیاسی تحکیم و تثبیت کنند؛ روایت اکثریت‌سازی و اقلیت‌سازی‌ای که از حکومت‌های قبلی افغانستان به ارث مانده است.

چرا سرشماری؟

دولت‌ها معمولا از سرشماری برای برنامه‌ریزی‌های خود در زمینه‌ی عرضه‌ی خدمات (در حوزه‌ی آموزش، صحت، حمل‌ونقل و نظایر آن) استفاده می‌کنند و از روی نتایج حاصل‌شده در سروی‌ها به تصمیم‌های دقیق‌تری برای تخصیص بودجه و امکانات کشوری می‌رسند. همین طور، سرشماری به دولت‌ها این امکان را می‌دهد که به تحلیل‌های اقتصادی و اجتماعی بهتری دست یابند و از این تحلیل‌ها برای ارزیابی سیاست‌ها و روندهای ملی در حوزه‌ی اشتغال، رشد جمعیت، سواد عمومی و توسعه‌ی اقتصادی و نمایندگی سیاسی کار بگیرند. اما در تمام این موارد، مبنا این است که در یک کشور ابتدا حکومتی وجود دارد که اولا از حداقلی از مشروعیت در میان شهروندان خود کشور و نیز در سطح جهان برخوردار است؛ ثانیا، این حکومت از نظر کفایت نیز عملا می‌تواند خدمات اساسی لازم برای شهروندان را عرضه کند.

حکومت طالبان نه مشروعیت لازم را دارد و نه کفایت لازم را. مشروعیتی که برای انجام این کار لازم است به شهروندان این اعتماد را می‌دهد که حاکمان سرشماری را تنها به قصد بهبود زندگی شهروندان به کار می‌برند و نه به عنوان ابزاری برای تبعیض و سرکوب. مقصود از کفایت عملی در این مورد همان توانایی لازم برای انجام این کار است. در حکومت طالبان که ساده‌ترین پیش‌نیازهای تحقیق علمی و روشمند کنار گذاشته شده‌اند، چه‌گونه می‌توان به قابلیت اعضای این حکومت در انجام سرشماری اعتماد کرد؟

با این حساب، پرسشی که در ابتدا مطرح شد، اکنون به این صورت در می‌آید: وقتی یک حکومت هیچ یک از خصوصیات یک حکومت نرمال را ندارد و حتا از عهده‌ی حل ابتدایی‌ترین مشکلات مالی خود بر نمی‌آید و در همین حال ظرفیت فنی تمام ساختارهای به‌جامانده از حکومت قبلی را فلج کرده است، چرا به این فکر افتاده که این سرشماری را انجام بدهد؟ پاسخ تقریبا آشکار است: طالبان امیدواراند که سال‌ها، بل دهه‌ها، با یک حکومت تک‌قومی انحصاری بر مردم افغانستان حکم برانند. نیز امیدوار هستند که دولت‌های دیگر دنیا به تدریج با این گروه کنار بیایند و حکومت این گروه را یا به رسمیت بشناسند یا حد تعامل خود را با طالبان به حدی برسانند که دیگر بحث تشکیل حکومت فراگیر اساسا منتفی شود. در چارچوب همین سنجش، طالبان تصمیم گرفته‌اند که “شمارش” دلخواه خود از ترکیب جمعیتی افغانستان را به روایتی رسمی و غالب در این کشور تبدیل کنند. در این روایت، قومی که طالبان به آن تعلق دارند اکثریت چون‌وچراناپذیر معرفی خواهند شد و دیگران با درصدی‌های بسیار کوچک در حاشیه‌ی این روایت موقعیتی درجه‌دو درجه‌سه خواهند یافت. این کار به طالبان مجال خواهد داد که در ادامه‌ی سنت سیاسی اکثریت‌ساز-اقلیت‌ساز قومی تبعیض ساختاری و سیستماتیک خود علیه دیگران را با توجیه فنی نیز همراه کنند.

مضحک است اگر کسی تصور کند که طالبان به عنوان یک حکومت نرمال تصمیم گرفته‌اند که یکی از مسایل جنجالی کشور را به صورت اساسی حل کنند. در حکومتی که نیمی از افراد کشور حتا حق ندارند درس بخوانند، حکومت طالبان تصمیم دارد پس از سرشماری مثلا چه خدمتی به مردم افغانستان بکند؟ حالا که این حکومت آموزش، یعنی پایه‌ی اول توسعه، را به مضحکه‌ی عمومی تبدیل کرده است، پس از سرشماری مردم چه خدمات و حسناتی از این حکومت خواهند دید؟