منبع: الجزیره
نویسنده: نادر نعیم
برگردان: حمید مهدوی
مهم نیست که شورشیان پرچم سیاه داعش یا پرچم سفید طالبان را بالا میکنند
همزمان با راهاندازی دادگاه 49 متهم به قتل یک زن افغان که توسط اراذل و اوباشها در کابل کشته شد، این کشور دستخوش روانکاوی جمعی شده است. فرخندهی 27 ساله در نوزدهم ماه مارچ، دو روز قبل از نوروز، زجرکش شد. این رویداد غمانگیز نه تنها توجه رسانههای بینالمللی را جلب کرد، بلکه تأثیر عمیقی بر مردم افغانستان در داخل و خارج از کشور گذاشت.
هیلینا ملکیار، یک ژورنالیست افغان نوشت: «حملهکنندگان بر او، جنایتکاران معمولی نبودند، یک دستهی روستایی مذهبی متعصب هم نبودند. بسیاری از آنها شهرنشین به نظر میرسند و مردان خوشلباسی اند که دومین دههی زندگی را تجربه میکنند. آنها در عصر جنگ به دنیا آمده و بزرگ شدهاند. به احتمال بسیار قوی، پدران آنها بخش بزرگ زندگیشان را در جنگ سپری کردهاند. فرهنگ خشونت، که در جریان چندین دهه جنگ القا شده است، همچنان به نسل جوان انتقال داده میشود».
در واقع، در نخستین روز رسمی بهاری، با نشرشدن تصاویر و ویدیوهای وحشتناک لتوکوب فرخنده تا سرحد مرگ و با سوزاندهشدن جسد او توسط مردان جوان اوباش و خشمگین، افغانستان به خود آمد. این رویداد به صورت کامل در تمام ایستگاههای تلویزیونی ملی نشر شد و در رسانههای اجتماعی به صورت گسترده پوشش داده شد.
از آن روز نخست بهار، افغانها شاهد چندین حملهی خونین دیگری در سراسر کشور بودهاند و رویدادهای مرتبط با گروگانگیری یا کشتهشدن مسافران بیگناه توسط مردان نقابپوش در شاهراههای اصلی نیز به طور ناگهانی افزایش یافتهاند.
نخستین حملهی داعش
ماه گذشته، طالبان با پرتاب یک موشک بر یک پایگاه امریکایی در بیرون از شهر کابل، آنچه را که «حملات بهاری»شان میخوانند، آغاز کردند. اما مهمترین حملهای که تا کنون، در سال جدید، راهاندازی شده است، در 18 ماه اپریل در شهر جلالآباد رخ داد. این حمله نه تنها به خاطر تعداد زیادی از مردمی که در جریان آن کشته یا زخم برداشتند، مهم بود، بلکه نظر به ادعاها، این اولین حملهی داعش در افغانستان بود.
داعش در عراق ظهور کرد و سپس با بلندپروازیهای بیشتر برای پیشروی در سرتاسر شرق میانه به سوریه گسترش یافت. بنابراین، بحثهای کنجکاوانه در مورد ظهور ناگهانی آنها اینجا در افغانستان آغاز شده است.
بسیاری از افغانهایی که با تاریخ آنها آشنا اند، استدلال میکنند که این ایدیولوژی کاملا افراطی هرگز در کشور ما موفق نخواهد شد. حتا طالبان که تا حدودی «وطنی» هم بودند، هرگز موفق نشدند با رویکرد افراطیشان به صورت کل بر کشور حکومت کنند.
در حالی که این واقعیت ممکن است زیاد نگرانکننده نباشد و برخیها حتا از آن فراتر بروند و استدلال کنند که داعش در کشور ما وجود ندارد و بیشتر همان طالبان اند که پرچمهای سفیدشان را به پرچم سیاه داعش تغییر دادهاند؛ اما خطر واقعی زمانی ظاهر میشود که به تصویر کلانتری نگاه کنیم. افغانستان همواره نقطهی تقاطع آسیا بوده است. موقعیت جیوپلیتیک و استراتژیک کشور ما، آن را به یک مکان مطلوب و برهی قربانی قدرتهای سیاسی بلندپرواز در منطقه تبدیل میکند؛ قدرتهایی که خواهان حضور در اینجا اند.
بنابراین، اگر هدف داعش این است که از حوزهی فعلی سلطهی خود فراتر برود، افغانستان یک انتخاب طبیعی است؛ چون برای این گروه افغانستان نه تنها یک نقطهی دسترسی به آسیای مرکزی و جنوبی است؛ بلکه برای جاه طلبیهای توسعه گرایانهی داعش در این منطقه، حیثیت یک رسانا را دارد.
چالشهای امنیتی
از لحاظ داخلی، افغانستان، مانند عراق، شاهد خروج نیروهای امریکایی و ناتو است و هم چنین، به نظر میرسد که حکومت مرکزی جدید، مانند عراق، توانایی مقابله با چالشهای امنیتی متعددی که فعلا، بدون حمایت هوایی متحدان قبلی ناتویش، با آنها روبرو است، را ندارد. این چیزی است که با آغاز فصل جدید جنگ و حملات سنگین بر تعداد زیادی از قرارگاههای [نیروهای امنیتی] در ولسوالیهای ولایتهای مختلف افغانستان توسط گروههای بومی، آشکار است.
رکود اقتصادی کنونی، به دلیل قطع شدن کمکها و فرصتهای اقتصادی و شغلی اندک برای جوانان در ولایتهای ناآرام، سربازگیری را آسان و راحت میسازد. استخدام جنگجویان محلی برای داعش سخت نخواهد بود؛ چون آنها بودجه کافی برای تامین مالی جنگشان دارند. سرانجام، برخلاف عراق، زمین طبیعی افغانستان، کشور را به پایگاه خوبی برای راهاندازی فعالیتهای گروههای چریکی تبدیل میکند؛ همانطوری که تقریبا دو دهه قبل القاعده کشور را [به عنوان پایگاهی برای راهاندازی حملاتش] انتخاب کرد.
من باور دارم که انکار کلی این تهدید جدید، یا محدودکردن خودمان به پرسش دلیل حضور داعش در افغانستان، در حکومت جدید افغانستان، شریکان ما در سازمان ناتو و بازیگران منطقهای، کوتهبینی خواهد بود. آنچه که مهم است، این نیست که شورشیان پرچم سیاه داعش یا پرچم سفید طالبان را بالا میکنند، بلکه مهم ضرورت [موجودیت] استراتژی برد در زمینهی مبارزه با این تهدید در حال رشد است. نباید اجازه داد که افغانستان مانند دوران پس از خروج اتحاد جماهیر شوروی سابق در اواخر دههی 1980، بار دیگر در هرجومرج فرو رود یا مانند عراق پس از خروج نیروهای ایالات متحده، به کورهی مرگ تبدیل شود.