منبع: الجزیره
نویسنده: Olof Blomqvist
برگردان: حمید مهدوی
چند هفته پیش، یک سلسله بمبگذاریها شهر جلالآباد در شرق افغانستان را درید و حداقل 33 تن را کشت و بیش از 100 تن دیگر را زخمی کرد. هدف این حملات را یک زیارتگاه صوفیان و بانکی تشکیل میدادند که در آن کارمندان دولتی معاشهایشان را میگرفتند.
براساس معیارهای ناخوشایند در افغانستان، این حملهها تمایز مشخصی با دیگر حملات نداشت، به استثنای کسانی که قرار ادعاها، پشت این حملهها قرار داشتند. طالبان بهسرعت مسئولیت این حملات را رد کردند و حتا این بمبگذاریها را «عمل زشت» خواندند. در عوض، گروه کوچکی که ادعا میکند شاخهای از داعش است، گفت که آنها پشت این قتل و کشتار قرار دارند. رییس جمهور اشرف غنی اندکی پس از این حملهها در یک تلویزیون ملی ظاهر شد و به داعش اشاره کرد؛ اما جزئیات ارائه نکرد.
پرچم سیاه
بهزودی، رسانههای بینالمللی و داخلی افغانستان در سرخط اخبارشان اعلام کردند که داعش یکی از بزرگترین حملههایش را در خارج از شرق میانه انجام داد. این حمله ماهها پس از آن واقع شد که حدس و گمانها در مورد رسیدن داعش به افغانستان مطرح شدند و گروههای شورشی پرچم سیاه ترسبرانگیز آن را برافراشتند؛ پرچمهایی که از قندهار در جنوب گرفته تا قندوز در شمال مشاهده شدند.
با اینحال، مشکل این است که شواهد مستحکم اندکی برای ثابتکردن هرگونه دخالت داعش در رویداد جلالآباد وجود دارند. ردپای کسی که مسئولیت این حمله را برعهده گرفته بود، به یک صفحهی فیسبوکی رسید؛ صفحهای که عکس یکی از به اصطلاح حملهکنندگان را نشان میداد که کلاه پوشیده و با یک پرچم داعش که درست رسامی نشده بود، ژست گرفته بود.
دیلی بیست حتا گزارشی را نشر کرد که در آن یک سخنگوی نامنهاد داعش در افغانستان و پاکستان رسماً دستداشتن داعش در این حملات را رد کرد. در حقیقت، این حمله تمام نشانههای طالبان را با خود داشت. این بانک قبلا نیز در جلالآباد توسط این گروه هدف قرار داده شده بود و اینکه طالبان دستداشتن در اینگونه حملهها را رد کند، بهویژه زمانی که تلفات ملکی بالاست، بیسابقه نیست. تمام اینها حدس و گمانند و ما هنوز نمیدانیم واقعاً پشت این بمبگذاریها چه کسی قرار داشت.
این ابهام به مشکل کلانتری اشاره دارد. در حالی که مقامها در داخل و خارج کابل ناآرام به دنبال نشانههایی گشتهاند که داعش بخواهد افغانستان را به میدان جنگ بعدی تبدیل کند؛ شواهدی اندکی از حضور قابل توجه این گروه در کشور وجود دارد.
در حالی که گزارشها در مورد فعالیت گروههای مختلف شورشی تحت پرچم داعش در سراسر افغانستان در ماههای اخیر بیشتر شده است، هیچ نشانهای وجود ندارد که نشان بدهد آنها با «فرماندهی مرکزی» داعش در سوریه و عراق ارتباط رسمی دارند.
در حقیقت، افغانستان سنت دیرینهی تغییر وابستگی گروههای شورشی مختلف را باخود دارد و به نظر میرسد که اکثریت گروههای مظنون به داعش، طالبان پیشین یا ملیشههای محلی اند که خودجوش تصمیم گرفتهاند برای جلب حمایت و جلب توجه از پرچم سیاه استفاده کنند. شواهد اندکی وجود دارند که تامین مالی گسترده یا سفر جنگجویان داعش از شرق میانه به افغانستان را نشان بدهند.
گزارشهای اغراقآمیز
همچنان بسیاری از گزارشهای حملات داعش، مانند بمبگذاری در جلالآباد، اغراقآمیز و نادرست ثابت شدهاند. به طور مثال، در ماه سپتامبر سال گذشته، ادعاهای قتل و سربریدن تعدادی از افراد توسط «ستیزهجویان داعش» در ولایت غزنی به سرخط خبرهای جهان تبدیل شد.
اما یک گزارش شبکهی تحلیلگران افغانستان نشان داد که مقامهای محلی در مورد این حمله «بهشدت مبالغه» کردهاند تا پیام عاجلی برای جلب حمایت حکومت بفرستند. در حقیقت، روستانشینان این منطقه گفتند که سر هیچکسی بریده نشده است و آمار تلفات هرگز به آنچه که در گزارشها آمده بود، نزدیک نبود.
غنی پیوسته بر نیروی بالقوهی داعش در افغانستان تاکید کرده است و در جریان سخنرانیاش در کانگرس امریکا در ماه مارچ، این گروه را «تهدید وحشتناک» خواند. اینها بیشتر گزافهگویی و تلاش قابل درکی اند تا از تداوم علاقهی بینالمللی و سروکار با افغانستان اطمینان حاصل شود.
در ماه جنوری سال جاری، داعش در افغنستان «رسمی شد» و تشکیل شاخهی «خراسانش» را اعلام کرد. اما چند هفته بعد، عبدالرووف خادم، رهبر این شاخهی جدید، در نتیجهی یک حملهی هواپیماهای بدون سرنشین ایالات متحده کشته شد و گزارشهای تازه میگویند که رهبران ارشد دیگر نیز به سرنوشت مشابه گرفتار شدهاند.
اگر داعش در مورد پیشرویاش در افغانستان جدی است؛ این گروه در این زمینه با چالشهای کلانی رو برو است. بزرگترین مانع این است که داعش به سختی شریک طبیعی طالبانی است که تا کنون بزرگترین تهدید امنیتی حکومت است. ایدویولوژیهای این گروهها از نظر سطحی مشابه است؛ اما ریشه درسنتهای اسلامی جداگانه دارند که از بسیاری جهاد با هم اختلاف دارند. رهبران هردو گروه، ابوبکرالبغدادی و ملاعمر، خودشان را امیرالمومنین اعلان کردهاند. همچنان طالبان همیشه یک جنبش ملیگرا بوده است که آرمانهایش هرگز از مرزهای افغانستان فراتر نرفته است؛ برخلاف داعش که آرزوی ایجاد یک خلافت جهانی را دارد.
بسیار بیرحم
علاوه بر موارد فوق، دلیلی وجود دارد که باور کنیم روشهای بیرحمانهی داعش حتا برای طالبان بسیار افراطی است. از سال 2001، طالبان افغانستان تا حدزیادی از حملات فرقهای به دور مانده است و حتا همتای پاکستانیاش (تحریک طالبان پاکستان) را محکوم کرده است؛ همتایی که بمبگذاریهای انتحاری بیرویهاش صدها تن از ملکیها را کشته است و بسیار وحشیانه بوده است.
با اینحال، متأسفانه نمیتوانیم گزارشهای اخیر در مورد این که برخی تاکتیکهای شنیعتر داعش دیگر گروههای شورشی در افغانستان را الهام بخشیده است، رد کنیم. به طور مثال، در جریان چند ماه گذشته، جنبش اسلامی ازبکستان مسئولیت آدمرباییهایی که هدف آن اقلیت هزارههای شیعه هستند و همچنان سربریدن سربازان افغانستان را برعهده گرفته است.
این بدان معنا نیست که تهدید داعش در افغانستان نباید جدی گرفته است و مسلما شرایطی وجود دارد که این گروه میتواند از آن بهره برداری کند. طالبان افغانستان متفرق اند و اختلافات در میان مقامهای این گروه بر سر غیبت طولانی ملا عمر، رهبر این گروه فزاینده است و در برابر گفتگوهای صلح پیشنهادی با حکومت افغانستان مقاومت شدید وجود دارد.
فرماندهان ناراضی گروه طالبان و دیگر گروههای مسلح میتوانند تحت پرچم سیاه داعش «دوباره گردهم آیند»؛ چیزی که ظاهرا قبلا اتفاق افتاده است، هرچند در حد گزارشها نبوده است. رقابت با القاعده، که سال گذشته شاخهی جدید آسیای جنوبیاش را اعلان کرد، نیز میتواند باعث شود که داعش تلاشهایش را در راستای پیشروی فراتر از شرق میانه تشدید کند و افغانستان و پاکستان اهداف اولیه خواهند بود.
اما در حال حاضر، چشم انداز تسلط داعش یا حتا حضور قابل توجه آن در افغانسان، دور از واقعیت است. سازمان ملل متحد، قبل از نتیجهگیری، خواستار تحقیق کامل بمبگذاری جلالآباد شده است.
در حالی که تلفات ملکیها در حال افزایش است، پرسشهای جدیای در مورد مؤثریت حکومت جدید و نیروهای امنیتی و بحران اقتصادی فزاینده مطرح است افغانستان با چالشهای واقعی و بیمناک مواجه است. سیاست گذاران در کابل و خارج باید روی این موضوع تمرکز کنند.