تاکتیک‌های انحرافی

منبع: فارن پالیسی

نویسنده: کریس میسن

برگردان: حمید مهدوی

حمله‌های طالبان در ولایت قندوز، عملی است برای منحرف‌کردن ارتش از هدف اصلی

از هفته‌ی گذشته بدین‌سو، طالبان حمله‌‌های هماهنگی را در ولایت قندوز انجام داده‌اند، کنترول‌شان را بر دو ولسوالی دشت ارچی و چهاردره تقویت کرده‌اند، مناطق تحت کنترول‌شان را در دو ولسوالی دیگر خان‌آباد و امام صاحب بسط داده‌اند و کنترول منطقه‌ی پرآب و حاصل‌خیز زراعتی گور‌تپه در شمال مرکز این ولایت را شدیداً به دست گرفته‌اند. حملات هماهنگ طالبان بر مرکز این ولایت فشار وارد کرده و ساکنان این شهر احساس خطر می‌کنند.

حملات در قندوز اندکی پس از آن آغاز شدند که طالبان «حملات بهاری» سالانه‌ی شان را اعلان کردند. فعالیت طالبان در این ولایت امر تازه‌ای نیست. پیش از این حملات، طالبان تقریبا نیمی از مناطق دور افتاده‌ی این ولایت را کنترول می‌کردند و جنگ میان نیروهای طرفدار حکومت و شورشیان سال‌ها در آن‌جا ادامه داشته است. در ماه اکتبر سال 2014، نشانه‌های هشداردهنده‌ای از کنترول شدید طالبان بر ولسوالی‌های چهاردره، دشت ارچی و امام صاحب گزارش شدند. (صرف اکثر باشندگان یکی از این ولسوالی‌ها، چهاردره، پشتون هستند– گروه قومی‌ای که تقریبا تمام اعضای طالبان را تشکیل می‌دهد). از آن زمان تا کنون طالبان از ماه‌های زمستانی برای جابجاسازی حدود 2000 تن چریک‌های اضافی در مناطق تحت کنترول شان و انباری از اسلحه و مهمات در روستاهایی که عمدتا پشتونند و در سراسر این ولایت پراکنده‌اند، استفاده کردند.

با این‌حال، بعید است شهر قندوز و ولایت قندوز کانون اصلی طالبان در سال جاری باشند. این ولایت شمالی از پناهگاه‌های اصلی طالبان و منابع تامین آن در پاکستان بسیار دور واقع شده است و از لحاظ استراتژیکی برای تبدیل شدن به نقطه‌ی برگشتن حکومت طالبانی مناسب نیست. پایگاه حمایت محلی طالبان در قندوز قوی است؛ اما از لحاظ استراتژیکی به نظر نمی‌رسد قندوز مکانی باشد که طالبان آن را به عنوان لنگرگاهش برای یک موضع دایمی در افغانستان تعیین کند. صرف حدود یک سوم 800 هزار باشنده‌ی قندوز پشتونند و دیگر اقوام  به‌ندرت از طالبان حمایت می‌کنند. این‌که به صورت کلی پشتون‌ها بزرگ‌ترین گروه قومی در قندوز است، درست است؛ اما جمعیت این ولایت ترکیب واقعی از اقوام است. این در حالی است که قندوز تنها ولایت در شمال است که در آن پشتون‌ها این‌گونه درصد بالایی از جمعیت را تشکیل می‌دهند. بنابر‌این، قندوز زمین حاصل‌خیز آنچنانی‌ای ندارد که امارات اسلامی افغانستان در آن رشد کند.

بنابراین، چرا منابع زیاد را به آن جا اعزام کند؟ طالبان در سطح عملیاتی جنگ نادان نیستند. آن‌ها این محدودیت‌های عملیاتی را درک می‌کنند. بنابر‌این از لحاظ منطقی، حملات در قندوز یک عملی منحرف‌کننده‌ی کلاسیک نظامی است. هدف این حملات دقیقا همان اثراتی است که همین حالا دارد از خودش برجای می‌گذارد: تغییر جهت و تمرکز نیروهای ملی امنیتی افغانستان به شمال و وادار کردن وزارت دفاعی که تقریبا یک سال پس از انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته هنوز وزیر ندارد به فرستادن نیروهای بیش‌تر به منظور برگرداندن نظم در قندوز.

وزارت دفاع افغانستان، که در بهترین حالت زیرک نیست، هم اکنون هزاران سرباز و سه کندک کماندو را از ذخیره‌های ناکافی نیروهایش [به قندوز] اعزام کرده است و اکنون توانایی‌های محدود لوجیستیکی اش را برای تقویت دفاعی این ولایت، به ویژه شهر قندوز، متمرکز می‌سازد. خطر اندک سقوط شهر قندوز به دست طالبان وجود دارد. بعید است مدیریت و اداره کردن پنجمین شهر بزرگ افغانستان در انزوای شمال هدف کوتاه مدت طالبان باشد. با این حال، نیروهای امنیتی افغانستان تلاش می‌کنند با تهاجم طالبان در مناطق اطرف این شهر مقابله کنند. پنجشنبه هفته‌ی گذشته، محمد علی، یکی از فرماندهان ملیشه‌های محلی پس از آن‌که از دو ولسوالی‌ای که صرف سه مایل از اقامت والی فاصله داشتند، دیدار کرد به گزارشگران گفت: «حکومت حتا یک قدم هم پیشرفت نکرده است».

اندک موفقیت‌های موردی وجود داشته اند: قرار گزارش‌ها، ملا مصطفی، ولسوال نام نهاد طالبان در ولسوالی امام صاحب روز چهارشنبه کشته شد. ولسوالی امام صاحب، تا سال 2010، باوجودی که یک مسیر کلیدی قاچاق مواد مخدر بود، یکی از امن‌ترین ولسوالی‌ها محسوب می‌شد و به‌شدت در کنترول ملیشه‌های ازبک قرار داشت. باوجود کنترول شدید ازبک‌ها، هرگونه موفقیت طالبان در آن‌جا نگران کننده است. اما در یک معنای گسترده تر، حکومت افغانستان و آیساف از  همان آغاز بازخیز طالبان تلاش‌های مبارزه با شورشیان را در قندوز راه اندازی کرد، پولیس محلی افغانستان را که منفور است و درست مدیریت نمی‌شود، ایجاد کرد و در تحت پیگرد قرار‌دادن آن‌عده از آن‌ها که به شکل گسترده حقوق بشر را نقض کردند، ناکام ماند. ملیشه‌های پولیس محلی افغانستان با معافیت دزدیدند و تجاوز کردند و آنقدر منفوراند که روستانشینان در ولسوالی چهاردره برای حذف حد اقل بیست پسته‌ی پولیس محلی افغانستان از طالبان حمایت کردند. علاوه بر آن، تیراندازی‌های بی رویه‌ی اردوی ملی افغانستان بر مناطق تحت کنترول طالبان تلفات ملکی در پی داشت و مردم را [با حکومت] بیش‌تر بیگانه کرد. پس از سقوط طالبان در سال 2001، پشتون‌ها در قندوز یک دهه تبعیض و سوء استفاده به دست همسایه‌های اتحاد شمال را تحمل کردند و چریک‌ها اکنون از ناحیه‌ی استخدام پشتون‌هایی به دنبال انتقامند، هیچ کمبودی ندارند.

با این‌حال، تلاش اصلی طالبان در فصل جنگ، در قندوز نه بلکه یک باردیگر در ولایت هلمند خواهد بود. در این ولایت، آن‌ها در جوار خطوط تأمینی منابع از سازمان استخبارات پاکستان قرار خواهند داشت و احتمالاً حمایت ‌یک‌صدایی را از ولایتی که تقریبا تمام جمعیت آن را پشتون‌ها تشکیل می‌دهند، به دست خواهند آورد.  پس از آن‌که وزارت دفاع محورش را در شمال تکمیل کند، زمانی که هر سرباز به جنگ متعهد شود و این وزارت در بند حمایت لوجیستیکی در قندوز گیر بماند، طالبان جبهه‌ی دومی و اصلی را در ولایت هلمند آغاز خواهند کرد. در سال جاری در هلمند، بدون حمایت هوایی نزدیک ایالات متحده، همان‌طور که مدافعان جزیره‌ی ویک معروف در رادیو مخابره کردند، «مسئله در شک و تردید قرار دارد».

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *