توهم یک پاکستان جدید در افغانستان

منبع: Eurasia Review

نویسنده: تمیم عاصی

برگردان: حمید مهدوی

حکومت وحدت ملی جدید در افغانستان به رهبری رییس جمهور اشرف غنی، با دادن امتیازات فوق العاده، رویکرد کاملا جدید را در قبال پاکستان برگزیده است؛ هرچند این رویکرد جدید تاکنون نتیجه‌ی مشخصی نداشته است.

این رویکرد، امضای تاریخی یک موافقت نامه میان نهادهای استخباراتی هر دو کشور برای همکاری‌های استخباراتی و عملیات مشترک علیه گروه‌های تروریستی در مناطق مرزی هردو کشور را شامل است. از آنجایی که هیچ موافقت‌نامه رسمی در گذشته وجود نداشته، امضای این موافقت نامه تقریبا یک امر تاریخی تلقی شده است. این یک جاده‌ی دو طرفه است که در آن نهادهای استخباراتی هردو کشور تحت یک قرار رسمی می‌توانند هم توانایی‌ها و هم ضعف‌های یک دیگر را بکاوند و از آن بهره برداری کنند و در مقایسه با ریاست امنیت‌ملی تازه تاسیس و نسبتا کم‌تجربه، به آی.اس.آی به عنوان یک سازمان استخباراتی با تجربه مزیت می‌دهد.

از زمان احراز قدرت، حکومت کابل در قبال پاکستان یک رویکرد خوش بینانه داشته است و تلاش‌های صلح را به پاکستان گسترش داده است و با متحدان این کشور، از جمله چین، عربستان سعودی و ایالات متحده به شکل بی پیشینه‌ای نزدیک شده است تا برای تغییر سیاست پاکستان در قبال افغانستان، به این کشور اطمینان امنیتی و اقتصادی لازم را بدهد.  در ماه اخیر، رییس جمهور غنی به طور گسترده‌ای به پایتخت‌های متحدان پاکستان سفر کرده است تا برای کشاندن طالبان به میز گفتگوها و سرانجام رسیدن به یک توافق سیاسی مسالمت آمیز، بر پاکستان اعمال فشار کند.

هرچند باید کابل بخاطر این تغییر در سیاست‌اش در قبال پاکستان امتیاز داده شود؛ اما باتوجه به جریان‌های سیاسی در مسایل اساسی از زمان تاسیس پاکستان به عنوان یک کشور مستقل، بهترین راه توصیف این حالت دیپلماتیک جدید ساده لوحانه است که افغانستان و پاکستان به پرسش‌ها و مسایل اساسی تاریخی از طریق گفتگوهای راهبردی رسیدگی کنند. بسیاری از حرکات اخیر میان رهبران سیاسی و نظامی دو کشور صرف ماهیت تاکتیکی دارد و عمق استراتیژیک ندارد. این امر بیشتر شبیه یک مسابقه پینگ پانگ  است که هردو طرف نمره کسب می‌کند و در درازمدت پاکستان به صورت واضح پاکستان برنده است.

حکومت وحدت‌ملی جدید در افغانستان اخیرا یک رویکرد سه پهلو را در قبال پاکستان دنبال کرده است: 1. تعامل با ارتش و سازمان استخبارات پاکستان در بالاترین سطح؛ 2. کمزور نگهداشتن رهبران سیاسی غیر نظامی به شمول احزاب سیاسی اصلی در پاکستان؛ و سرانجام 3. تعامل با متحدان پاکستان برای اعمال فشار یا متقاعد کردن پاکستان که سیاست کنونی عمق استراتیژیک و منتظر خروج ناتو ماندن، بازی زمان نتیجه معکوس خواهد داد و این بار هزینه‌ی آن  برای پاکستان بیشتر خواهد بود.

در حالی که پاکستان یک بخش جدایی ناپذیر هرگونه توافق سیاسی در آینده در افغانستان باقی مانده است؛ اما نقش پاکستان در آوردن طالبان به میز گفتگوهای صلح و سرانجام کمک به دستیابی به توافق سیاسی نهایی، به شدت مبالغه شده است. پاکستان بر طالبان و متحدان آن‌ها کنترول کامل ندارد – این کشور با طالبان تماس‌های استخباراتی گسترده دارد؛ اما بر آن‌ها کنترول کامل ندارد.

امروزه، از علت صلح افغانستان عمدتا به عنوان یک ابزار سیاسی برای بدست آوردن قلمرو و مشروعیت بیشتر و به عنوان یک بازی استخباراتی تلافی‌جویانه استفاده می‌شود. به نظر نمی‌رسد که روند واقعی صلح و نقشه راهی وجود داشته باشد و از این روند به طور فزاینده‌ای به عنوان یک بازی سیاسی-نظامی استفاده شده است و هردو طرف نمره کسب کرده است. در حرکات تاکتیکی اخیر کابل و اسلام آباد،  ما بجای یک روند واقعی صلح برای دستیابی به صلح، با مشارکت سیاسی تمام گوشه‌ها و لایه‌های جامعه در افغانستان و پاکستان، بیشتر شاهد بازی‌های نظامی-استخباراتی هستیم. به طور فزاینده‌ای به نظر می‌رسد که این‌گونه نام‌گذاری کردن این بازی و ایجاد یک دشمن متعصب‌تر خیالی برای نیروهای‌ ملی امنیتی افغانستان و طالبان در قالب داعش، به معنای دادن مشروعیت ارضی به طالبان و گروه‌های تروریستی متحد آن‌ها در داخل افغانستان است. این امر روند مصالحه را تسریع می‌کند یا حد اقل انتظار می‌رود که روند مصالحه را تسریع کند و سپس، از طریق پیشنهاد پست‌های دولتی، بخشی از جنبش طالبان در روند سیاسی در افغانستان شامل ساخته شوند.

در حال حاضر، باید به حکومت افغانستان اعتبار تعامل با پاکستان داده شود؛ اما با توجه به امتیازات اخیر آن‌ها، به چه قیمت و بازدهی؟ صلح با کار نظامی – استخباراتی به دست نمی‌آید. تامین آن مستلزم اراده سیاسی واقعی، تعهد هردو طرف و توازن قدرت است که در آن هردو طرف درک کنند که تنها راه رسیدن به یک صلح شرافتمندانه از طریق گفتگوهای سیاسی است.

حکومت‌های پاکستان نمی‌توانند برای همیشه پرسش‌های اساسی و تاریخی را نادیده بگیرند و به مسایل تاکتیکی و سیاست‌های روزمره مصروف شوند. هردو کشور باید دیر یا زود گفتگوهای استراتیژیک را آغاز کنند و تمام مسایل تاریخی و اساسی را به روی میز گفتگوها بیاورند و از طریق گفتگوهای دوجانبه‌ی طولانی، سخت و گاهی اوقات آزار دهنده به توافق دست یابند. در غیر این صورت، همین مسایل موضوع بحث سال‌های آینده نیز خواهد بود.

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *