منبع: فارین پالیسی
نویسنده: حکمت الله عظامی
برگردان: حمید مهدوی
با کاهش حمایتها از طالبان و توسعه دولت اسلامی، این گروه برای بقایش به یک گروه سیاسی شبه نظامی تغییر شکل خواهد داد.
به نظر میرسد که دو جبهه جدید در جنگ طالبان در افغانستان باز میشود. گسترش دولت افغانستان در افغانستان و پاکستان برای نفوذ طالبان یک تهدید استراتیژیک است. اما مهمتر از آن، به نظر میرسد پاکستان – متحد دیرینهی طالبان که از سال 2001 بدینسو از آنها حمایت کرده و به آنها پناه داده است – در پاسخ به فشار از سوی چین، عربستان سعودی و افغانستان حمایتش باز میگیرد. این دو چالش غیر منتظره رهبری طالبان را وادار میکند تا رویکرد شان در قبال جنگ و نقش سیاسی شان در آینده را به منظور بقای شان در درازمدت بازبینی کند. از زمانی که اشرف غنی به اریکه ریاست جمهوری افغانستان تکیه زده است، تلاشش این بوده است که به اسلام آباد نزدیک شود؛ در حالیکه با کشورهای دیگر، به ویژه چین، هماهنگی کرده است تا به منظور آوردن طالبان به گفتوگوها یا برای مقابله با هرگونه شورشیان در خاک خودش بر پاکستان اعمال فشار کند. ظاهرا رهبران نظامی و ملکی پاکستان که در برابر این فشارها تسلیم شده و در مورد ناامنی فزاینده در پاکستان نگرانند، بیانیههای بی پیشینهای را در مورد طالبان صادر کرده اند. نواز شریف، نخست وزیر پاکستان، در جریان دیدارش در ماه می2015 از کابل، حملات بهاری طالبان را محکوم کرد و گفت که «دشمنان افغانستان نمیتوانند دوستان پاکستان باشند.» دراوایل سال جاری، راحل شریف، رییس ستاد ارتش پاکستان نیز بیانیه مشابهی را صادر کرد. در اوایل ماه جاری، اویس احمدخان، رییس کمیته روابط خارجی مجلس ملی پاکستان، از اسلام آباد خواست که در پاسخ به نزدیکی غنی با پاکستان اعضای شبکه حقانی و طالبان افغانستان به کابل تسلیم کند.
از آنجایی که هیچ نشانهای از فروکش کردن جنگ طالبان وجود ندارد، کابل از پاکستان انتظار دارد که اقدامات نظامی را علیه پناهگاههای طالبان افغانستان در امتداد خط دیورند روی دست بگیرد. فشار پاکستان بر طالبان ظرفیت عملیاتی آن را محدود خواهد کرد؛ اما امکان ندارد این گروه را به طور کامل از بین ببرد. پاسخ طالبان به فشار پاکستان احتمالا حملات تلافی جویانه و افزایش فعالیت در جریان سال 2016 خواهد بود تا استقلال و قدرت شان را به نمایش بگذارند. در همین حال، رهبری این گروه به دنبال یافتن پناهگاههای امن جایگزین و توسعه مناطق تحت تصرفش در افغانستان خواهد بود.
در اوایل سال جاری طالبان در حالی که تحت فشار بودند تا یا با کابل وارد گفتوگو شود یا پاکستان را ترک کند، قرار گزارشها طالبان تصمیم به ترک پاکستان گرفتند. یک مقام بلند پایه رهبری طالبان که در مناطق جنوب و جنوب شرق افغانستان فعالیت دارد، در یک مصاحبه خصوصی توضیح داد که پاکستان نمیتواند طالبان را «کنترول کند» و طالبان تا زمانی که شرایط شان برآورده نشوند، هرگز وارد گفتوگوها نخواهند شد. این منبع گفت: «ما ترس از این نداریم که پاکستان ما را ترک میکند و مطئینم ما [طالبان] جایگزینی خوهیم یافت تا وضع را به خوبی کنترول کنیم.»
این منبع طالبان از بحث روی جایگزینهای حمایت پاکستان خودداری کرد؛ اما به نظر میرسد پیشرویهای اخیر طالبان در مناطق شمالی افغانستان یک استراتیژی جدید باشد. از زمان آغاز عملیات عزم – حملات بهاری طالبان که در ماه اپریل 2015 آغاز شد- این گروه امنیت را به مخاطره افگنده و در بخشهایی از شمال کشور مناطقی را تحت تصرف شان درآورده اند. به نظر میرسد که این پاسخی به نگرانیهایی است که جنگجویان خارجی به رهبری جنبش اسلامی ازبکستان که در ماه سپتامبر 2014 وفاداریاش را به دولت اسلامی اعلان کرد، در منطقه دست بالاتر خواهد یافت. علاوه بر آن، یک منبع دیگر طالبان در مصاحبهای توضیح داد که این درنظر دارند با نشان دادن توانایی اعمال نفوذ در سرتاسر کشور این تصور را تغییر دهد که طالبان به مناطق جنوب و شرق افغاانستان محدود اند. این منبع گفت که طالبان نگرانند که اگر آنها محدود به جنوب و شرق کشور دانسته شوند، این امر سرانجام در درازمدت به تجزیه کشور منجر خواهد شد. فراتر از گسترش مناطق تحت کنترول، بقای طالبان نیازمند توسعه دوامدار منابع انسانی و مالی است. نظر به گفتوگوها با مقامهای استخباراتی افغانستان و منابعی در درون طالبان، این گروه بر نیروهای انسانی و منابع مالی گسترده کنترول دارد؛ اما از دست دادن حمایت پاکستان و کاهش پول خارجی که در اقتصاد افغانستان تزریق میشد، به نظر میرسد که منابع طالبان درآینده قابل پیش بینی به چالش کشیده شده است.
به احتمال زیاد پنج منبع غیر قانونی اقتصادی طالبان، به ویژه تولید خشخاش، در شمال توسعه خواهد یافت. علاوه برآن، قاچاق به آسیای مرکزی، استخراج سنگهای قیمتی و اشیای نفیس نیز گسترش خواهد یافت. در همین حال، طالبان میتوانند از تاریخ فرار از زندان شان برای پر کردن خلای پرسونل شان استفاده کنند و احتمالا آدم ربایی به منظور باج گیری در مقابل گروگانها و تبادله آنها نیز افزایش خواهد یافت. علاوه بر آن، حمایت از گروههای شبه نظامی منطقهای، به طور بالقوه جنبش جدایی طلب بلوچ در پاکستان، میتواند برای طالبان منابع مالی و نیرو فراهم کند. گروههای جهادی بین المللی و طرفداران این گروه از سراسر منطقه یک منبع مالی و نیرو برای این گروه باقی خواهند ماند. احتمالا طالبان ضرورت خواهند داشت تا از بازارهای سیاه و مقامهای فاسد افغانستان اسلحه بخرند و در عین زمان از عملیاتها علیه نیروهای امنیتی افغانستان اسلحه مصادره کند.
اما با گذشت زمان، همزمان با این که منابع طالبان کوچکتر میشوند و سرخوردگی رشد میکند، یک شاخه سیاسی موازی با حملات نظامی طالبان احتمالا شکل خواهد گرفت. برخی از افراد طالبان به طور فعال اهداف سیاسی را دنبال خواهند کرد و با ارائه خدمات به دنبال متقاعد ساختن طرفداران شان به ادامه حمایت شان خواهند بود؛ در حالی که شاخه نظامی به خشونت به عنوان یک اهرم فشار سیاسی ادامه خواهد داد.
در این مرحله، طالبان تحول خواهند کرد و تاکتیکهای شان در راستای تقویت منافع سیاسی و تضمین بقایش در بدل کاهش خشونت تغییر خواهد یافت. حملات محدود اما پرآوازه شان، به عنوان روشی برای برآورده شدن خواستههای شان ادامه خواهند یافت در حالی که وضع موجود به آرامی شکل خواهد گرفت.