منبع: واشنگتن پست
نویسندگان: دیوید پتریوس و میکایل اوهالن
برگردان: حمید مهدوی
دیوید پتریوس، جنرال بازنشسته ارتش امریکا، که از سال 2010 تا 2011 فرماندهی نیروهای ائتلاف در افغانستان را برعهده داشت، رییس انستیتوت جهانی KKR است و میکایل اوهالن عضو ارشد انستیتوت بروکینگ است.
رییس جمهور اوباما، به عنوان رهبری که بخاطر عجله در پایان دادن به جنگها برای برآورده کردن وعدههای انتخاباتیاش مورد انتقاد قرار گرفته است، در افغانستان تا اندازهای مصمم بوده است. مطمئنا او تعداد نیروهای امریکایی را در آنجا سریعتر از آنچه که برخیها (به شمول ما) آغاز بهینه [خروج] در ماه جولای 2011 فکر میکردیم، کاهش داد؛ اما صرف زمانی این کار را انجام داد که تعداد نیروها در این کشور را در جریان دو سال اول ریاست جمهوریاش سه برابر کرده بود.
خروج [نیروها از افغانستان] تا زمانی آغاز نشد که او با شریکان ائتلاف در نشست ناتو، در لیسبون، برای تمدید ماموریت از 2011 تا 2014 کار نکرد؛ چیزی که سال گذشته دوباره تمدید شد. فراتر از آن، باوجودی که او در اواخر سال گذشته پایان ماموریت جنگی ناتو در افغانستان را اعلان کرد، به آمریکاییها نیز اجازه داد تا در عملیاتهای مشکل و خطرناک بیشمار، از جمله فعالیتهای مبارزه با تروریزم در حمایت از نیروهای افغانستان در هنگام نیاز، هم چنان شرکت کنند. حدود 10 هزار نیرو هم چنان به جنگ شان در حمایت از آنچه که اصولا اکنون یک ماموریت به رهبری افغانها و مربوط به افغانها است، ادامه میدهند.
متاسفانه، رییس جمهور که از خودش چنان شکیبایی نشان داده است، اکنون فرض میکند که نه رییس جمهور بعد از او و نه مردم آمریکا اشتیاق یا تمایل ادامهی حتا یک تلاش ناچیز ایالات متحده در افغانستان پس از 2016 را دارد. برنامه فعلی اوباما این است که تا اواخر دوره ریاست جمهوریاش تمام نیروهای جنگی عملیاتی را از این کشور خارج کند. تنها یک ماموریت کوچک آموزشی و عملیات محافظت از سفارت ادامه خواهد یافت. این برنامه پرسشهای قابل توجهی را مطرح میکند.
رویکرد درست برای اوباما این است که از سرمایه گذاری ما (آمریکا) در افغانستان محافظت کند و نیروهای ارتش و تجهیزاتی را به رییس جمهور بعد از خودش واگذار کند که در سال 2017 و فراتر از آن به شدت مورد نیاز خواهند بود. ما میتوانیم برای پایان دادن به نقش ما در جنگ این کشور برنامه ریزی کنیم؛ اما نمیتوانیم برای پایان دادن به جنگ در آنجا یا پایان دادن به تهدید از سوی القاعده، داعش یا دیگر عناصر تروریستی جهاد جهانی برنامه ریزی کنیم. علاوه برآن، رهبری سیاسی و مردم افغانستان به شدت از ما میخواهند در افغانستان بمانیم.
ما بخاطر یک دلیل الزام آوری به افغانستان رفتیم: تا اطمینان حاصل کنیم که افغانستان دیگر هرگز پناهگاهی برای القاعده نخواهد بود؛ مانند سال 2001 که حملات یازدهم سپتامبر در زمان حکومت طالبان برنامه ریزی شدند. اهمیت این ماموریت همچنان پابرجاست.
هرچند رهبری ارشد القاعده در جریان سالهای گذشته به شدت خوار و ذلیل شده است؛ اما رهبران باقیمانده و سازمانهای همانند آن در کمربند مناطق قبایلی پشتون نشین پاکستان و در میان برخی از گروههای مردم افغانستان مخفی شده اند. ما بدون داشتن پایگاهها در شرق افغانستان، هیچ چاره واقع بینانهای برای برخورد با تهدیدات در این منطقه نداریم. اقیانوس هند بسیار دور است و ما هیچ گزینهی خوبی برای پایگاههای زمینی جاگزین نداریم. تکرار اقدامات ایالات متحده علیه بنیادگراها در این منطقه شاید تاحدودی کاهش یابد؛ در واقع، همین اکنون کاهش یافته است. اما از ضرورت نظارت نزدیک و ماموریتهای پویای گاه و بیگاه نمیتوان چشم پوشی کرد. در واقع، اگر بنیادگراها میدانستند ما خود را از چنین قابلیتها محروم کردهایم، آنها حتا به احتمال بیشتر به دنبال پناهگاه در این منطقه استراتیژیک میبودند.
خارج از حالات اضطرار ما در مبارزه جهانی علیه تروریزم، افغانستان هنوز به کمک ما نیاز دارد. اوضاع در آنجا درمانده نیست؛ اما جدی است. ولایت هلمند در جنوب در معرض خطر قرار دارد؛ همانگونه که قندوز و دیگر مناطق در شمال کشور در معرض خطر قرار دارند. شرق کشور، که همیشه آشوب زده بوده است و مدام توسط شبکه حقانی مستقر در مناطق قبایلی پاکستان تهدید شده است، هنوز وضع آشفته دارد. کابل هنوز حملات دورانی، از قبیل حمله اخیر بر پارلمان، را متحمل میشود.
اما تمام دستاورها از دست نرفته اند. کابل در مقایسه با اکثریت شهرها در مناطق جنگی به مراتب امنتر است. در واقع، نیروهای امنیتی افغانستان موفقانه حمله بر پارلمان را دفع کردند و تمام حمله کنندگان را کشتند. قندهار، پناهگاه اولیه طالبان در کنترول حکومت است. مزار شریف در شمال و هرات در غرب وضع قابل قبولی دارند. جادههای حلقوی کشور و دیگر شاهراههای کلان به صورت عمومی امن هستند. «گزارشی در مورد تقویت امنیت و ثبات افغانستان» که در ماه جون توسط پنتاگون نشر شد، گفت که «شورشگری ارتجاعی به رهبری طالبان هم چنان یک تهدید دوامدار باقیمانده است»، اما «هرچند طالبان فعالیتهایش را در سرتاسر افغانستان گسترش میدهد، این گروه در حالی تلفات قابل توجهی را متحمل شد که به هیچ یک از اهداف کلان استراتیژیکی و عملیاتی شان در سال 2014 دست نیافت». سربازان و پولیس افغانستان، حتا پس از این که حدود 90 درصد نیروهای ناتو این کشور را ترک کرده اند، همچنان بسیاری از دستاوردهای سالهای اخیر شان را حفظ میکنند.
اما نیروهای افغانستان با از دست دادن چندین هزار پرسونل در یک سال، هزینهای سنگینی را پرداخته اند. نظر به گفته مقامهای امریکایی در افغانستان، تلفات سال جاری حد اقل 50 درصد از تلفات سال گذشته بیشتر است. طالبان شریکان افغان ما را آزمایش میکنند. آنها تاکنون دوام آورده اند؛ اما وضع پریشان کننده است.
در چنین شرایطی، ما باید در زمینه برداشتن قابلیتهای کلیدی – به شکل قوای هوایی، استخبارات، مشاوران جنگی و نیروهای عملیاتهای ویژه ایالات متحده، که افغانستان هنوز به آنها ضرورت دارد – محتاط باشیم. در واقع، گزارش پنتاگون توانایی نیروهای افغانستان در مهار کردن طالبان، بدون حمایت نیروهای ائتلاف را زیر سوال برد. ما باور داریم این نگرانیها موجه اند. رفتن به «گزینه صفری» در سال آینده، بازی با آیندهی افغانستان خواهد بود.
رویکرد درست برای ایالات متحده، خروج [از افغانستان] در سال آینده نخواهد بود؛ بلکه این خواهد بود که چندین پایگاه و چند هزار سرباز ایالات متحده و ائتلاف به رهبری ناتو را برای یک آینده قابل پیش بینی در افغانستان نگهدارد و نشست ناتو در پولند، در تابستان آینده، میتواند وسیله بدست آوردن موافقت ائتلاف در مورد تمدید بیشتر این ماموریت باشد. در واقع، نشست ناتو میتواند به رونق مفکورهای کمک کند که بهجای اندیشیدن به چنین تعهدی به عنوان یک اقدام ملالتآور و طولانی در راستای ملت سازی، راه درست اندیشیدن به آن همکاری دوامدار با افغانستان به عنوان دولتی خواهد بود که در خط مقدم مبارزه علیه بنیادگرایان اسلامی قرار دارد.
بلی، چنین عملیاتی برای امریکاییان هزینههای واقعی خواهد داشت – شاید علاوه بر 2 تا 3 میلیارد دالر به منظور کمک به حفظ تعداد کنونی نیروهای امنیتی افغانستان، 5 تا 10 میلیارد دالر در سال هزینهی نظامی ایالات متحده و بدون شک، تلفات نیروهای امریکایی را بالا ببرد. اما در مقایسه با هزینهای که تاکنون شده است – بیش از 2000 امریکاییان جان باخته اند و نزدیک به یک تریلیون دالر مصرف شده است – و در مقایسه با شبح حمله تروریستی کلان دیگر بر خاک ایالات متحده که در یک پناهگاه تروریستی در آسیای جنوبی طرح شده و از آنجا راه اندازی شود؛ چنین هزینههایی قابل تحمل است و برای کشور نیز تصمیم درست است.