اوضاع تحت کنترول است!

خوب نیست آدم اسرار نظامی و امنیتی مملکت را فاش کند، چون این کار خیانت است. اما گاهی اوضاع طوری می‌شود که خودش فاش هست و دیگر جایی برای فاش شدن ندارد. به همین خاطر ما تصمیم گرفتیم متن گفت‌وگوی کوتاهی میان یک مقام امنیتی و یک مقام بلندپایه در ارگ ریاست جمهوری را منتشر کنیم. از آن‌جا که گفت‌وگو امنیتی بوده، هر دو طرف از نام‌های شفر آلود استفاده کرده‌اند. در این گفت‌وگو «کهکشان»اسم مقام امنیتی و «قهقهه» نام مقام بلندپایه‌ی کاخ است:

کهکشان: سلام. ببخشید، باید مستقیماً سر اصل مطلب بروم. وضع خیلی خراب است…

قهقهه: ههههه، صبر، صبر. خیریت است؟ چرا وارخطا هستی؟ قیامت شده؟

کهکشان: از قیامت بدتر است…

قهقهه: ههههه، خون‌سرد باش. چه طور شد دخترک سه ساله‌ات خوب شد؟

کهکشان:  تشکر صاحب، یک زکام ساده بود. خوب شد. ولی وضع بسیار خراب است. هر لحظه امکان دارد…

قهقهه: تو زیاد پریشان نباش. اوضاع کاملا تحت کنترول است. در باره‌ی سمنگان حرف می‌زنی، نه؟

کهکشان: بلی، بلی. شما خبر دارید که طالبان همین حالا وارد مرکز ولایت شده‌اند و به سرعت…

قهقهه: بلی، خبر دارم.

کهکشان: خوب، شهر درحال سقوط است و سربازانی که از شهر دفاع می‌کنند، کاملا تحت محاصره‌ی طالبان قرار گرفته اند. قوماندان‌شان می‌گوید که مرمی‌های‌شان تمام شده و اگر تا چند ساعت دیگر کمک نرسد، همه‌ی چهار صد و هشتاد سرباز به دست طالبان تکه تکه خواهند شد.

قهقهه: می‌دانم، به ما هم زنگ زده بودند…

کهکشان: خوب، چه کار کنیم؟ اطلاعات ما نشان می‌دهند که  دو هزار طالب مرکز شهر را محاصره کرده اند.

قهقهه: تعداد دقیق‌شان دو هزار و دو صد و شانزده نفر اند…

کهکشان: خوب، پس چه وقت نیروی کمکی می‌فرستید؟

قهقهه: هیچ وقت.

کهکشان: ببخشید، متوجه نشدم.

قهقهه: گفتم هیچ وقت. ببین، برنامه همین است. چرا زیاد جوش کرده‌ای؟ اگر چند نفر در شمال هم کشته شوند، چه می‌شود؟

کهکشان: صاحب، من نمی‌دانم. من وظیفه داشتم که اطلاعات خود را با شما در میان بگذارم.

قهقهه: تشکر. شما قهرمانان واقعی این وطن هستید. نگران نباش. ما می‌فهمیم چه کار کنیم. به طالبان گفته‌ایم که یکی-دو روز بعد به ما اجازه بدهند که شهر را پس بگیریم و اجساد آن چند صد سرباز را به خانواده‌های‌شان بفرستیم.

کهکشان: آها، حالا متوجه شدم.

قهقهه: ههههههه، هفته پوره شد تا بفهمی!

کهکشان: شب خوش صاحب.

قهقهه:  آب سرد بنوش. شب بخیر!