کاوون خموش
بیبیسی
من قبلا برای تهیه گزارش به بامیان سفر کردهام، اما اینجا چشمدیدهایم از دید یک گردشگر را مینویسم:
• لباس سنتی محلی یا پیراهن و تنبان بپوشید
• شمارههای تلفن مقامهای دولتی و موسسات بینالمللی را از گوشی همراهتان پاک کنید
• در مورد زمان سفرتان و راهی که از آن به بامیان میروید به هیچ کسی چیزی نگویید
• با اتوبوسهای خط بیایید چون خطر کمتری دارد
• صبح هنگام و یا وقتی حرکت کنید که قبل از عصر به بامیان برسید
• کارتهای ویزیت، شناسایی و اعتباری خود را در کابل بگذارید
اینها نکات اولیه امنیتی است که هنگام سفر زمینی به بامیان از هر کسی که اطلاعات بگیرید، میشنوید. با هر دوست و آشنایی که بخواهید مشورت کنید فهرستی از هشدارهای امنیتی را با شما شریک میکند تا خطر سفر به حداقل برسد. تاکید اکثریت به سفر هوایی است و به هیچ وجه هم سفر زمینی را توصیه نمیکنند.
اما آیا واقعا راه زمینی از کابل به بامیان خطرناک است؟
با توجه به اتفاقاتی که در گذشته افتاده، هر دو راه کابل-بامیان، خطراتی دارد. افراد گروه طالبان و سایر مخالفان مسلح دولت در روستاهایی که از آن جاده عمومی میگذرد پناهگاه دارند و هر چند وقت یک بار جلو عابران سبز میشوند، در هر فصلی.
راه رفت ما راه غوربند که از ولسوالی غوربند ولایت پروان در شمال کابل میگذرد، بود. در منطقه سیاه گرد ولسوالی ناامن غوربند و تا فاصله ۲۵ کیلومتری بعد از آن گروه طالبان نفوذ دارد و این ولسوالی را ناامن نگه داشته است.
سفر با دعا و صلوات شروع شد، ساعت ۵ صبح به وقت محلی با حدود ۳۰ مسافر حرکت کردیم. خیلی از مسافران به هم نگاههای سوال برانگیزی داشتند. در چنین راهی که اتفاق افتاده شورشیان افرادی شناخته شده را از موتر (خودرو) پایین کردهاند، کسی به کسی اعتمادی ندارد.
من هم بعد از حدود ده سال برای اولین بار لباس سنتی افغانی پوشیده بودم و با تعدادی دوستانم به راه افتادیم. حتا کیفی با خود نبردم که کسی به ما شک نکند و لباس و وسایل خود را در یک پاکت پلاستیکی جابهجا کردم.
برخلاف تصور، پسران و مردانی با شلوار و پیرهن و بلوز همسفر ما بود. تصور خیلی از مسافران این است که شورشیان زمانی موترها را متوقف میکنند که از پیش گزارش دریافت کرده باشند و یا هم فرد مورد نظر شان از راه بگذرد. اما در شرایطی که استراتژی جنگ شورشیان چندان روشن نیست، هر کسی میتواند به خود شک کند که شاید فرد مورد نظر باشد.
راه غوربند، پر از باغهای پربار است و خانههای مردمان محل در دو سوی جاده آسفالت شده عمومی و جویباری که از کنار آن میگذرد ترس را از یاد میبرد. اما مسافران میترسند که نکند شورشیان در میان همین باغها و خانههای غیرنظامیان مخفی شده باشند و ناگهان به جاده بریزند.
شهری دیدنی و امن با آسمانی آبی
با همه ترس و هیجان و سرگرمی و گرمای راه، سرانجام پس از حدود پنج ساعت و نیم به بامیان رسیدیم، من وقتی وارد بامیان شدم، حس کردم در امنترین جای افغانستان هستم، جایی خارج از افغانستان که امنیت دارد، هوای خوب دارد، ارزانی است، هتلهای شیک دارد و بازار و زندگی که هیچ چیزی تهدیدش نمیکند.
این دومین اما نخستین سفر زمینیام به بامیان بود، شهری که بتهای زخمی حک شده در دل تپههایش از هر سویی خودنمایی میکند، شهری با آسمان آبی آبی و مردمانی فقیر اما مشغول به کار و زندگی.
میدان هوایی بامیان که دو سال پیش میان خانههای مسکونی بود و خط پروازش آسفالت نشده بود و در مواقع غیر پرواز میدان فوتبال و والیبال بچهها بود، حالا ساخته شده اما همچنان تعداد پروازها کم است.
تنها یک شرکت هواپیمایی، آنهم با پروازهای نامنظم در فضای کابل-بامیان پرواز میکند که بلیط رفت و برگشتش حدود ۱۱ هزار افغانی (۱۸۰ دلار) است. این برای خیلی از خانوادههای افغان مناسب نیست و ترجیح میدهند هر نوع خطری را قبول کنند و با پرداخت چیزی حدود ۴۰۰ تا ۱۰۰۰ افغانی به بامیان بروند. پروازهای ادارههای سازمان ملل و موسسات بینالمللی هم از طریق همین میدان هوایی صورت میگیرد.
ما به محض ورود به بامیان با تعدادی از جوانان بامیان با چند موتر شیک با شادی و مستی رفتیم بند امیر که نخستین پارک ملی افغانستان است.
بند امیر در روزهای عید محل تجمع بامیانیها، توریستهای افغان و خارجی بود. بند امیر هفت بند دارد که از دیدنیترین جاهای افغانستان به شمار میرود. رستورآنها و مهمانخانههای زیادی در اطراف آن ساخته شده که برای اقامت گردشگران با هم رقابت میکنند. هزینه یک شب اقامت در بند امیر بین ۵۰۰ تا ۲۰۰۰ افغانی است. در بند امیر تنوع غذایی کم اما تنوع گردشگری و سیاحت زیاد است.
بامیان چندین جای دیدنی دارد. شهر ضحاک، دره اژدر (اژدها)، شهر غلغله، دره فولادی، چهل دختران، غار یخی، بتهای بزرگ بودا، مغارهها، کوه بابا، … از دیدنیترین جاهای این شهر مرکزی افغانستان است که اخیرا نامزد شهرهای خلاق جهان شده است.
هتلهای لوکس و ساختمآنهای سمنتی و شیشهای
برخلاف تبلیغات گستردهای که برای بامیان شده، امکانات گردشگری و تسهیلات کافی برای معرفی محلات دیدنی آن از سوی دولت و نهادهای بین المللی فراهم نشده است.
بتهای بزرگ بودا که جزء میراثهای فرهنگی جهان است و از سوی یونسکو به رسمیت شناخته شده، حتا راهنماهایی ندارد که به گردشگران در مورد قدمت و تاریخ آن معلومات بدهد.
این بتها دست کم در ظاهر درست حفاظت نمیشوند و در مغارههای آن کسی نیست که بر رفت و آمد بازدیدکنندگان نظارت کند. جعبههای خوراکی و پلاستیک و بقایای اشیا و خوراکیها در سوراخهای صلصال و شمامه دیده میشود و تمام مغارهها که هر کدام بیش از ۱۲ سده قدمت دارند، پر از نوشتههای یادگاری افراد است. حتا همان روزی که ما رفتیم تعدادی از بازدیدکنندگان بر جدارهای شمامه با خط سرخ یادگاری نوشته بودند و تاریخ روز قبل زیر آن درج شده بود.
حصاری نیست که بوداها را از شهر جدا کند و افراد میتوانند بدون خرید بلیط هم پای بتها برسند.
همین طور شهر غلغله که از جاذبههای تاریخی دیگر این شهر است، درست مراقبت و حفاظت نمیشود و تعدادی سرباز پلیس پای آن در ساختمانی سمنتی (بتونی) و رنگی که از زیبایی این تپه کاسته است، از آن پاسپانی میکنند اما جاهای آسیبپذیر و حساس شهر غلغله که برفراز تپه قرار گرفته است فاقد هر نوع نکات رهنمودی، راهنما، هشدار، خطکشی و علامتگذاری است.
بامیان پایتخت فرهنگی کشورهای عضو سازمان همکاریهای جنوب آسیا (سارک) شده و همهساله میزبان جشنوارههای زیادی مثل راه ابریشم و مسابقات اسکی و شبی با بودا است.
چند هتل لوکس در مرکز بامیان است که بسیاری از آنها هم در برابر بتهای بامیان قرار گرفتهاند، با ظاهر امروزی و شیشه و سمنت و رنگ روغن که در میان خانههای خاکی و بتهای قدیمی خودنمایی میکنند، به سیمای قدیمی شهری با تاریخی کهن صدمه زدهاند.
حتا اداره شهرداری بامیان که روبروی بت صلصال است از سمنت و سنگ ساخته شده و شبیه قارچ سفیدی در وسط جنگلی سبز بیرون زده است.
در جای دیگر اما دولت اجازه ساخت خانههای شیک و سمنتی نمیدهد. در اطراف بند امیر که هنگام بازدید ما دهها نفر به آنجا آمده بودند، یک رستوران مجهز هم نیست و برخی از اهالی محل میگویند افرادی هم که خواستند ابتکاری بکنند جلوشان گرفته شده است.