ظهورِ داعش – بخش چهاردهم

پاتریک کاکبرن

ترجمه‌ی حکمت مانا

بخش چهاردهم

البغدادی، با استفاده از جنگ داخلی سوریه، پول و جنگ‌جویانی باتجربه را به سوریه فرستاد تا جبهه‌ی النصره را به‌عنوان گروهی وابسته به القاعده در آن‌جا ایجاد کنند. او در 2013 از جبهه‌ی النصره جدا شد اما منطقه‌ی بزرگی در شمال سوریه و عراق، تحت کنترول‌اش باقی ماند.

او در برابر اپوزیسیون تکه‌تکه و ناکارآمد، خود را به عنوان یک رهبر بانفوذ و تاثیرگذار -البته دست‌نیافتی- تثبیت کرد. ظهور سریع داعش از زمانی که او رهبری آن را به دست گرفت، عموما به کمک قیام سنی‌ها در سوریه در 2011 رخ داد. آن‌چه که شش میلیون سنی را در عراق تشویق کرد تا علیه به‌حاشیه‌رانده‌شدن -که از زمان سقوط صدام حسین تجربه کرده بودند-، به پا خیزند.

داعش، یک رشته عملیات جنگی برنامه‌ریزی‌شده را در سال 2013 به‌راه انداخت. ازجمله حمله‌ای موفقیت‌آمیز بر زندان ابوغریب در تابستان همان سال، که توانست تعداد زیادی از رهبران و جنگ‌جویان باتجربه‌ی این گروه را آزاد کند. مهارت نظامی داعش، بسیار بیشتر از القاعده است که داعش دراصل از آن پدید آمد؛ حتا بیشتر از زمانی که القاعده در اوج موفقیت خود قرار داشت، یعنی میان سال‌های ۲۰۰۶ و 2007، پیش از آن‌که آمریکایی‌ها تعداد زیادی از قبایل سنی را علیه آن برانگیزند.

داعش امتیاز بزرگی دارد، و آن توانایی این گروه برای عملیات در هر دو سوی مرز سوریه و عراق است. هرچند در داخل سوریه، درگیر یک جنگِ درون-جهادی با جبهه‌ی النصره و احرارالشام و دیگر گروه‌هاست، اما هنوز رقعه و بخش زیادی از شرق سوریه، بیرون از مناطق تحت کنترل کردها و نزدیک به مرکز ترکیه را در کنترل خود دارد. جسیکا لویس از انیستیتوت مطالعات جنگ، در تحقیقی درمورد جنبش جهادی در پایان سال 2013، این گروه را «یک سازمان به‌شدت نیرومند، سرسخت و توانا که توانایی عملیات از بصره تا مرز ساحلی سوریه دارد» خواند. هرچند رشد سریع قدرت داعش، برای کسانی که سرگذشت آن را دنبال می‌کردند روشن بود، اما اهمیت آن‌چه درحال وقوع بود، توسط تعداد کمی از دولت‌های خارجی درک شد. به‌همین رو، سقوط موصل بسیاری را شوکه کرد.

داعش در گسترش نفوذ خود، توانسته است بر روی دو عامل سرمایه‌گذاری کند: قیام سنی‌ها در سوریه و بیزاری سنی‌های عراق از دولت فاسد و ناکارآمد بغداد. تظاهرات سنی‌ها که در دسامبر 2012 شروع شد، در ابتدا صلح‌آمیز بود؛ اما سازش‌ناپذیری نخست‌وزیر نوری المالکی، همراه با قتل عامی در یک کمپ صلح در الحویجه در اپریل 2013 توسط ارتش دولت، که منجر به مرگ بیش از پنجاه تظاهرکننده شد، تظاهرات صلح‌آمیز را به قیام مسلحانه تبدیل کرد. در انتخابات پارلمانی اپریل 2014، نوری المالکی در چهره‌ی یک رهبر شیعه که قادر است خیزش سنی‌ها در انبار را سرکوب کند، ظاهر شد. بعد از موصل، مالکی محکوم شد به این‌که از آوردن اصلاحاتی که می‌توانست اعتبار داعش را تضعیف کند، خودداری کرده است. اما او تنها رهبر شیعه نبود که گمان می‌کرد سنی‌ها هرگز ازدست‌دادن حاکمیت قبلی خود را نخواهند پذیرفت.

خصومت عمومی سنی‌ها نسبت به المالکی به‌عنوان یکی از طرفداران فرقه‌گرایی، داعش را قادر ساخته‌است خود را با هفت تا هشت گروه جنگ‌جوی سنی که پیش‌تر با آن‌ها می‌جنگید، متحد سازد. مالکی را نمی‌توان مقصر تمام مصیبت‌های عراق دانست، اما بی‌تردید، او نقش اصلی را در راندن جماعت سنی عراق به دامن داعش داشته است؛ مسئله‌ای که به‌یقین از آن پشیمان خواهد شد. تناقض در این‌جاست که باوجود این‌که او با ترساندن رای‌دهندگان شیعه با صحبت از یک شورش سنی، رای خوبی را در انتخابات پارلمانی اپریل 2014 به‌دست آورد، لیکن به‌گونه‌ای رفتار کرد که گویا فقط یک بازی انتخاباتی انجام داده است و ظاهرا متوجه این مسئله که سنی‌ها با کمک داعش نزدیک به برپایی یک شورش واقعی هستند، نشده بود.

به‌این‌ترتیب، او چندین اخطار واضح را نادیده گرفت. در آغاز سال 2014، داعش، فلوجه را در چهل مایلی غرب بغداد و هم‌چنین بخش قابل ملاحظه‌ای از انبار را، که قسمت وسیعی از غرب عراق را تشکیل می‌دهد، اشغال کرد. در ماه مارچ، جنگ‌جویان داعش در خیابان‌های فلوجه رژه رفتند و زره‌دارهای آمریکایی را که در جنگ‌های اخیر از ارتش عراق به‌دست آورده بودند، به نمایش گذاشتند. این‌که پرچم سیاه القاعده، بار دیگر در شهری که تفنگ‌داران دریایی آمریکایی، پس از یک جنگ شدید و با خودستایی‌های فراوان در سال 2004 تصرف کرده بودند به احتزاز درمی‌آمد، برای آمریکا نهایتِ تحقیر محسوب می شد. داعش، نه تنها شهر، بلکه سد فلوجه را نیز که در نزدیکی شهر قرار دارد و آب رودخانه‌ی فرات و شهرهای جنوبی را در خود جمع می‌کند، در کنترل خود دارد. دولت بغداد که نمی‌توانست آن‌ها را با زور براند، مجبور شد آب دریا را به یک کانال قدیمی خارج از کنترل جنگ‌جویان شورشی منحرف سازد؛ اقدامی که بحران فوری را برطرف ساخت. اما جنگ انبار نشان داد که چگونه موازنه‌ی قدرت نظامی به نفع داعش تغییر کرده است. ارتش عراق، با پنج قطعه‌ی مستقر در ایالت انبار، شکست سختی را متحمل شد که از قرار گزارش‌ها، حدود پنج هزار سرباز آن کشته و زخمی، و حدود دوازده هزار تن دیگر مجبور به فرار شدند.

در ماه جون 2014، داعش در شمال با پیوستن به سنی‌های محلی، موصل (دومین شهر بزرگ عراق با جمعیت بالای یک میلیون) را تصرف کرده و‌به سرعت ارتش عراق را از شهر بیرون راند. اما آن‌طور که یک عراقی اشاره کرد، از بعضی جهات، «موصل از مدت‌ها پیش دیگر تحت کنترل دولت نبود». پیش از تصرف موصل، داعش از تمام ساکنان شهر -از سبزی‌فروش‌ها گرفته تا مارکت‌های موبایل و شرکت‌های ساختمانی-، مالیات جمع می‌کرد. براساس یک برآورد، درآمد داعش تنها از همین راه حدود هشت میلیون دالر در ماه بود. همین مالیات‌بندی در تکریت هم اجرا می‌شد، جایی که یکی از دوستان من گزارش کرده بود تمام رستورانت‌ها مجبور به پرداخت مالیات به داعش بودند و درصورت تخطی، با بمب منفجر می‌شدند.

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *