ظهورِ داعش – بخش شانزدهم

پاتریک کاکبرن

ترجمه‌ی حکمت مانا

بخش شانزدهم

تصمیم کلیدی که باعث شد القاعده نجات یافته و بعدها گسترش پیدا کند، تنها چند ساعت پس از یازده سپتامبر گرفته شد. رد پای تمامی عناصر مهم پروژه‌ی کوبیدن هواپیماها به برج‌های دوگانه‌ی تجارت جهانی، و دیگر ساختمان‌های نمادین آمریکا، به عربستان سعودی می‌رسد. بن لادن، یک عضو حلقه‌ی حاکمان عربستان، و پدرش یکی از نزدیکان پادشاهی سعودی بود. با استناد به یک گزارش سازمان استخباراتی آمریکا در 2002، گزارش رسمی یازده سپتامبر می‌گوید که القاعده برای تمویل برنامه‌هایش، به «دونرها و منابع متعدد، عمدتا در کشورهای خلیج فارس و به‌ویژه عربستان سعودی وابسته بوده است». تقاضای محققین این گزارش برای جست‌وجوی اطلاعات، بارها توسط عربستان سعودی رد شده بود. اما رییس‌جمهور جرج بوش، ظاهرا هیچ‌گاه سعودی‌ها را به‌خاطر آن‌چه اتفاق افتاد، مسئول ندانست. تنها چند روز پس از یازده سپتامبر، دولت آمریکا زمینه‌ی خروج یکی از مقامات ارشد سعودی که از بستگان بن لادن بود را، از خاک آمریکا فراهم کرد. جالب‌تر این‌که باوجود تعهدات رییس‌جمهور اوباما، 28 صفحه از گزارش کمیسیون یازده سپتامبر که به رابطه‌ی حمله‌کنندگان با عربستان سعودی اختصاص داشت، به بهانه‌ی امنیت ملی، از گزارش حذف شده و هرگز منتشر نگردید.

در سال 2009، هشت سال پس از یازده سپتامبر، یک سند از هیلاری کلینتون، وزیر خارجه‌ی ایالات متحده که توسط ویکی‌لیکس افشا شده بود، نشان داد که دونرهای عربستان سعودی، مهم‌ترین منابع مالی را دراختیار گروه‌های تروریستی سنی در سراسر جهان قرار می‌دهند. اما با این‌وجود، آمریکا و کشورهای اروپای غربی، هم‌چنان نسبت به واعظان سعودی که همه‌روزه ازطریق تلویزیون‌های ماهواره‌ای، یوتیوب و تویتر، میلیون‌ها تن را به کشتن شیعه‌ها دعوت می‌کنند، بی‌تفاوت مانده‌اند. این دعوت‌ها و پیام‌ها، در حالی پخش می‌شدند که القاعده، شیعه‌ها را در عراق –همسایه‌ی عربستان-، به قتل می‌رساند. عنوان یک سند دیگر وزارت امور خارجه‌ی آمریکا که در همان سال افشا شد، این‌گونه است: «عربستان سعودی: شیعه‌ستیزی به‌عنوان سیاست خارجی؟»

اکنون، پنج سال پس از این اتفاقات، گروه‌هایی که از سوی عربستان سعودی حمایت می‌شوند، سابقه‌ای از فرقه‌گرایی بسیار افراطی علیه مسلمانان غیرسنی را در کارنامه‌ی خود دارند. پاکستان، یا بهتر است بگویم سازمان اطلاعاتی ارتش پاکستان یا آی‌اس‌آی، والد دیگر القاعده، طالبان و درکل تمام جنبش‌های جهادی بود. زمانی که طالبان زیر فشار بمباران آمریکا در 2001، درحال فروپاشی بود، نیروهای پاکستانی در شمال افغانستان، توسط نیروهای ضدطالبان به دام افتاده بودند. صدها عضو آی‌اس‌آی، آموزگاران و مشاورین نظامی پاکستان، پیش از تسلیم‌شدن، با عجله توسط هواپیما از افغانستان خارج شدند. باوجود شواهد واضح از حمایت و پشتیبانی آی‌اس‌آی از طالبان و جهادی‌ها به‌صورت کل، واشنگتن از رویارویی با پاکستان اجتناب کرد و به‌این‌ترتیب، راه را برای تجدید حیات طالبان پس از 2003 باز نمود؛ امری که نه آمریکا و نه ناتو هرگز نتوانستند جبران کنند.

«جنگ با تروریسم» شکست خورده است. زیرا این جنگ، جنبش‌های جهادی را به‌صورت کل هدف قرار نداد و مهم‌تر از همه، پاکستان و عربستان سعودی، دو کشوری که جهادگرایی را به‌عنوان یک عقیده و نهضت پرورش می‌دادند، به حال خود رها کرد. آمریکا، بر این دو کشور تمرکز نکرد زیرا آن‌ها از متحدین مهم آمریکا بودند و ایالات متحده هرگز نمی‌خواهد آن‌ها را از خود برنجاند. عربستان سعودی، بازار بزرگی برای تسلیحات آمریکایی است و سعودی‌ها، اعضای بانفوذ نهادهای سیاسی مختلف آمریکا را مطیع کرده و درمواردی خریده‌اند. پاکستان، یک قدرت اتمی است با 180 میلیون جمعیت و ارتشی با روابطی نزدیک با پنتاگون.

تجدیدِحیات حیرت‌انگیز القاعده و شاخه‌های آن، باوجود گسترش فزاینده‌ی فعالیت‌های اطلاعاتی آمریکا و افزایش بودجه‌ی جنگ این کشور بعد از یازده سپتامبر اتفاق افتاده است. از یازده سپتامبر به بعد، نخست آمریکا و به تعقیب آن بریتانیا، رویه‌ای را در عراق و افغانستان اتخاذ کرده‌اند که عموما به دولت‌های نظامی نسبت داده می‌شود؛ مانند حبس بدون محاکمه، روان‌گردانی، شکنجه و جاسوسی در داخل کشور. دولت‌ها، «جنگ با تروریسم» به‌راه می‌اندازند و ادعا می‌کنند که حقوق فردی شهروندان برای حفظ امنیت و سلامت همگانی باید قربانی شود.

درمقابل این اقدامات امنیتی جنجال‌برانگیز، جنبش‌هایی که این اقدامات علیه آن‌ها به‌راه افتادند، نه تنها شکست نخورده، بلکه قوی تر هم شده‌اند. در زمان یازده سپتامبر 2001، القاعده یک سازمان کوچک و ناموثر بود، اما در 2014، گروه‌های شبه‌القاعده گسترش یافته و قدرت‌مند شدند. به عبارت دیگر، «جنگ با تروریسم» که راه‌اندازی‌اش قلمروهای سیاسی زیادی را از 2001 تاکنون شکل داده، آشکارا شکست خورده است. تا سقوط موصل، کسی به این مسئله توجهی نشان نمی‌داد.

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *