از نظر آیزایا برلین
مترجم : غفارصفا
منبع : ستانفورد انسایکلوپیدیا
نوع فهم تاریخیای که برلین به دنبال شرح آن بود، مربوط میگردد به مسئلهی «تجزیه و تحلیل اخلاقی و زیبایی شناختی». فهمی که انسانها را صرفاٌّ اندامهایی درفضا تصور نمیکند، بل که موجوداتی میداند «فعال، در جستوجوی سرنوشت، شکل دهندهی زندگی خود و دیگران، حساس، واکنشی، متفکر، خلاق، پیوسته درحال تعامل و گفتوگو با سایر انسانها؛ خلاصه، دخیل در کلیه اشکال تجاربی که برای ما آشکاراست. زیرا ما این تجارب را باهم شریک میسازیم و به آنها به عنوان صرفاً ناظران بیگانه نگاه نمیکنیم». از نظر برلین فلسفهی تاریخ تنها محدود به معرفت شناسی نبوده، بل که با اخلاق نیز رابطه دارد. مشهورترین و بحث برانگیزترین مسئلهای که در نوشتههای او در پیوند به رابطهی تاریخ و علوم طبیعی مطرح گردیده، عبارت ازمسئلهی آزادی اراده و جبریت -«فری ویل» و«دترمنیسم»- است، که مشخصاً آنرا در یک چوکات اخلاقی مطرح میکند. در مسئلهی حتمیت یا اجتناب ناپذیری در تاریخ – هیستوریکل انوایتبلیتی-، برلین برجبرگرایی حمله میکند- نظریهای که براساس آن انسانها دارای ارادهی آزاد نیستند، اینکه رفتار و بنیان افکارشان پیشاپیش توسط نیرویی که خارج از کنترل آنهاست معین گردیده -وحتمیت تاریخی یا جبرگرایی تاریخی- نظریهای که برطبق آن هرآنچه در دوران تاریخی رخ میدهد، چیزیست که باید رخ بدهد، اینکه تاریخ دوران خاصی را طی میکند که تغییر ناپذیر است، و تنها میتوانند در پرتو قوانین تکامل تاریخی کشف، درک و توضیح گردد. او مخصوصاً به باوری حمله میکند که برطبق آن تاریخ توسط نیروهای نامریی -امپرسونل- کنترل میگردد.
برلین بهگونهی قطعی نمیگوید که حتمیت یا جبر در تاریخ نادرست بوده است. بلکه ترجیح میدهد تا به جای آن مسئلهی دگرگونی بنیادی در زبان و مفاهیمی که بهکمک آن ما درباره زندگی انسان فکر میکنیم- مخصوصاً تردید نظریهی رفع مسئولیت اخلاقی افراد – را مطرح کند. مجازات یا مکافات افراد و مسئول دانستن شان، به معنای پذیرش این امراست که آنان بر برخی از اعمال خود کنترل دارند و بهگونهی متفاوتی میتوانند انتخاب کنند. اگر رفتارهای افراد مطلقا توسط نیروهای تغییرناپذیر تعیین شده باشند، دیگر معنا ندارد که آنان را بهخاطر این نوع رفتارهای شان مورد مکافات یا مجازات قرار دهیم، یا معنایی جز این ندارد که افرادی را بهخاطر مریض بودن شان مجازات کنیم یا هم کسانی را بهخاطر اینکه از قوانین گرانش اطاعت میکنند مکافات دهیم. بنابراین برلین ادعا میکند که پذیرش حتمیت -تردید کامل ارادهی آزاد یا اختیار انسانی- منتهی به ورشکست شدن همهی فعالیتهای شناخته شدهی عقلانی خواهد شد.
برلین همچنان تاکید میورزد که باور به حتمیت در تاریخ از نیازهای روانی الهام گرفته، نه از واقعیتهای آشکار؛ و اینکه پیآیندهای خطرناک اخلاقی و سیاسی و توجیه درد و رنج و اهانت به «بازندههای» تاریخ را در قبال داشته است. باور به حتمیت تاریخی به عنوان «بهانه»ای برای طفره رفتن از مسئولیت، مجازات و ارتکاب جنایاتی زیر نام ضرورت و یا ایجاب عقل، خدمت کرده و توجیهی برای رفتارهای زشت و یا هم اصلاً بی کارگی فراهم کرده است.
تاکید برلین بر اهمیت نظریهی ارادهی آزاد، و ناسازگاریاش با حتمیت یا جبرگرایی پایدار و تمام و کمال، همچنان تاکید بر اهمیت و ضرورت انتخاب فردی، با فهم اساسی از خود ما و تجارب ما به مثابهی انسان، با دیدگاه لیبرال و تکثرگرایی او پیوند بسیار نزدیک دارد. این تاکید، او را درگیر بحثهای شدیدی با سایر فلاسفه و مؤرخین در سالهای 1950 و پایان 1960 ساخت و پیدایش موجی از آثار را درجهان انگلیسی زبان درباره فلسفهی تاریخ برانگیخت که در نبود آن شاید این بحث، رو به خاموشی میرفت.
همچنان این نظریهی برلین که نوشتن و اندیشیدن دربارهی تاریخ، لزوماً ارزیابی اخلاقی را مطرح میکند، جدال برانگیز شد. هدف برلین از این بحث، آنگونه که منتقدیناش –از جمله ای. اچ. کار، سال 1961- مطرح نمودند، فراخواندن بخشی از مؤرخین برای توجه اغراق آمیز به اخلاقی ساختن مسایل نبود. استدلال برلین این بود که نخست، روش معمول ما در رابطه به انسان به مثابهی عامل انتخاب کننده، شامل ارزیابی اخلاقی میگردد؛ حذف ارزیابی اخلاقی از عرصهی تفکر، روش نگاه ما به جهان را بهطور بنیادی دگرگون خواهد ساخت. نه هم یک چنین دگرگونی واقعاً از ارزیابی اخلاقی فراترخواهد رفت؛ این تلاشهای مشتاقانه در بیطرف ماندن همراه با یک تعهد اخلاقی خود انگیخته فقط یک آرمان بیطرفانه است. افزون برآن، جایگاه یک ارزیابی اخلاقی در تفکر و سخن عادی انسانی، گزارشی ارایه شده از نظراخلاقی بیطرف، به مثابهی بیطرفی اخلاقی دانسته نمیشود و نه دقیقاً بازتاب دهندهی تجربه و یا فهم خودی مورخین خواهد بود. این استدلال آخری برای برلین که باور داشت، تالیفات تاریخی بایستی بازتاب و انتقال دهندهی فهم مورخین گذشته از وضعیت شان باشد، تا توضیح دهند که چرا فکر میکنند آنگونه که عمل کردند یا آنگونه عمل کردند که فکر میکردند، دارای اهمیت خاصی است. بنابراین اصرار داشت که مورخ بایستی به مسایل اخلاقی و فهم اساسی رویدادهای تاریخی بپردازد.