پاتریک کاکبرن
ترجمهی حکمت مانا
بخش نزدهم
یک تلگرام از سفارت آمریکا در سپتامبر 2007 میگوید: «بیشتر از نیمی از محلات بغداد، اکنون بهوضوح دارای اکثریت شیعه هستند. سنیها عموما به مناطق بیرونی فرار کردهاند و در محلههای کوچکی متمرکز هستند که توسط محلههای شیعهنشین احاطه شدهاند». این واقعیت تا حدود زیادی، امروز هم برجاست.
تغییر دینامیسم قدرت در طول خطوط فرقهای، که مشخصا در اوایل تحولات جون 2014 واضح شد، همچنین واکنشهای نگرانکنندهای را در جمعیتهای شیعهی عراق برانگیخته است. یکی از ناظران تحولات عراق در پایتخت، گفته است: «شیعههای عراق به این تحولات، به دیدهی یک تلاش برای بازسازی همان دولت قدیمی تحت تسلط سنیها مینگرند؛ نه صرفا بهعنوان واکنشی ناموجه دربرابر سرکوبهای دولت». در هر دو جانب شیعه و سنی، تنشها به حدی شدید شده بودند که جنگ خونین فرقهای قطعی بود. پیوستن مردان جوان شیعه به جنگجویان در تابستان 2014، به واسطهی یک درخواست از سوی آیتالله علی سیستانی، روحانی بلندپایهی شیعه، آغاز شده بود. بهگفتهی یک ناظر، «خیابانها به جوش آمده است». حدود دو هزار داوطلب، کربلا را بهقصد شهر سامرا، محل مسجد عسکری –یکی از مقدسترین مزارهای شیعهها در شهری که عموم مردم آن سنی بودند-، ترک کردند.
قطبیشدن دو گروه مذهبی توسط جنگ سرد و گرم میان آمریکا و روسیه شدت گرفت. در اینجا، چیزی مانند یک جنگ نیابتی در کار بود: عربستان سعودی و پادشاهیهای خلیج که توسط آمریکا حمایت میشدند، دربرابر ایران، سوریه و حزبالله لبنان که از حمایت روسیه برخوردار بودند قرار داشتند. حسن روحانی، رییسجمهور ایران، که حکومتش دولت شیعهی عراق را حمایت میکند، حمایت خود را از مالکی دربرابر قیام سنیها ابراز داشته و گفت: «ایران تمام قوای خود را در سطح بینالمللی و منطقهای، برای مبارزه با تروریسم به کار خواهد بست». عراق که مرزی طولانی با ایران دارد، یکی از مهمترین متحدین این کشور است، حتا مهمتر از سوریه. ایرانیها، از سقوط ناگهانی ارتش عراق وحشتزده شدند؛ اتفاقی که مشکلات زیادی برای ایران در سوریه ایجاد کرد. این کشور، با تلاشی که اندک موفقیتی همراه داشت، سعی میکرد ثبات را به حکومت اسد بازگرداند. گفته میشد یک کادر مشاورین سپاه پاسداران ایران، در واکنش به پیشرویهای داعش در عراق، درحال تشکیل یک نیروی نظامی جدید از ارتش و جنگجویان ملیشهای است.
ایران، مدتها میشد دریافته بود که دست پنهان وهابیسم، شاخهای از اسلام که توسط عربستان سعودی ترویج میشود، در بخش زیادی از مشکلاتش تاثیر دارد. در مارچ 2014، نخستوزیر مالکی، در مصاحبهای با تلویزیون 24، فرانسه، عربستان و قطر را مقصر اصلی خشونت سنیها در کشورش خواند و گفت «این دو کشور، مسببان اصلی بحران فرقهای، تروریستی و امنیتی در عراق هستند».
او علاوه کرده بود، «اتهاماتی مبنی بر اینکه او سنیها را به حاشیه میراند، توسط فرقهگرایانی که به برنامههای خارجی وابسته هستند و از سوی عربستان سعودی و قطر تحریک میگردند، پخش میشود». اتهامات او تند و مستقیم بودند و ریاض و دوحه را محکوم به حمایت از جنگجویان میکردند؛ ازجمله اینکه «برای این سازمانهای تروریستی، اسلحه خریداری میکنند».
در اتهامات مالکی، حقایق قابل توجهی وجود داشتند. بخشی از کمکهای خلیج به مقصد اپوزیسیون سوریه، بدون تردید به جنگجویان جهادی عراق میرسید. ترکیه اجازه میدهد اسلحه و داوطلبان جهادی که بیشتر آنها، بالقوه بمبگذاران انتحاری هستند، از مرز 510 مایلی آن به سوریه، عبور کنند. درنهایت، بخشی از تفنگها و جنگجویان و بمبها به عراق میروند. این دیگر جای تعجب ندارد، زیرا داعش بهگونهای در این کشورها فعالیت میکند که گویا هر دو، یک کشور هستند.
در دو سال اخیر، خشونتها بهشدت افزایش یافتهاند. طبق آمارِ منابع عراقی، در سال 2013، حدود ده هزار غیرنظامی، و در پنج ماه نخست 2014، حدود پنج هزار غیرنظامی دیگر، در این کشور کشته شدهاند. به نقل از جسیکا لویس از انیستیتوت مطالعات جنگ، یک مقام ارشد دولت آمریکا، در سخنرانی ماه اگست 2013 گفته است: «ما در هر ماه، بین پنج تا ده بمبگذاری داشتهایم… در 90 روز اخیر، شمار بمبگذاران انتحاری به 30 تن در یک ماه رسیده است و ما هنوز فکر میکنیم بیشتر آنها از سوریه میآیند».
یک نقطهی کور برای آمریکا و قدرتهای غربی، ناتوانی در درک این مسئله بوده است که با حمایت از قیام مسلحانه در سوریه، آنها درنهایت عراق را بیثبات کرده و دور جدیدی از جنگ داخلی فرقهای را در این کشور بهوجود آوردهاند. القاعدهی عراق –که داعش زمانی به این اسم شناخته میشد-، در 2010، به پایینترین سطح افول کرده بود. این گروه، بهشدت از سوی آمریکاییها تعقیب میشد و تحت حملهی گروه «صحوه» یا «بیداری»، که یک گروه از جنگجویان ضدالقاعده و عموما تشکیلشده از قبایل سنی بودند، قرار داشت. القاعدهی عراق، بیشترِ جنگجویان کهنهکار خود را از دست داده بود؛ آنها یا مرده بودند یا در زندانها بهسر میبردند. آنانی که نجات یافته بودند، در بین سنیهای دیگر، بهخاطر خونخواربودن و کشتن کارمندان پایینرتبهی دولتی، بدنام بودند. تا 2010، بیشتر سنیها امیدوار بودند که بتوانند بدون جنگ، امتیازاتی را از دولت بهدست بیاورند.
تجدیدحیات حیرتانگیز جهادیها در عراق، بهکمک عملیاتهای برنامهریزیشده صورت گرفت که یکی از عناصر مهم آن، حملات سیستماتیک بر زندانها بود. عملیاتی که به «شکستن دیوارها» شهرت دارد و شامل هشت حملهی جداگانه برای آزادی زندانیان بود که بهصورت موفقیتآمیزی در حملهای بر زندانهای ابوغریب و «تاجی» متمرکز شده بود. این حملات، در تابستان 2013 انجام شد که در اثر آن، دستکم 500 اسیر که بیشتر آنها جنگجویان خبرهای بودند، از زندان فرار کردند. حملهکنندگان، 100 هاوان به زندانها شلیک کرده و برای بازکردن راه، از بمبگذاران انتحاری استفاده نمودند. درحین درگیری، زندانیان سر به شورش زدند و برای سردرگمکردن محافظان، آتشسوزی بهراه انداختند.