چه کسی مسئول نجات کودکان افغانستان از بردگی جنسی است؟

فارین پالیسی/ نبی سحاک

ترجمه: معصومه عرفانی

در تاریخ 20 سپتامبر، نیویورک تایمز گزارشی منتشر کرد مبنی بر این‌که سربازان آمریکایی، سوءاستفاده‌ی جنسی از پسران جوان در افغانستان را نادیده می‌گیرند. این گزارش باعث شد تا مسئله‌ی تجاوز و به‌بردگی گرفتن پسران جوان در افغانستان، که کم‌تر به آن پرداخته شده است، در مرکز توجه قرار گیرد.

در سراسر این کشور، تقریبا 20 درصد کودکان در محیط‌هایی وادار به کار و کسب درآمد می‌شوند که در آن‌ها، سوءتغذیه، ازدواج اجباری و سوءاستفاده‌ی جنسی، به‌تکرار رخ می‌دهند. تنها در کابل، 5000 کودک در حال کار در خیابان‌ها هستند: در مغازه‌ها، درحال گدایی یا واکس‌زدن کفش‌ها. اجتناب‌ناپذیر است که تعداد زیادی از این کودکان که بیشتر پسران هستند، درنهایت ناچار به کار برای افراد ثروت‌مند و قدرت‌مندی می‌شوند که اغلب آن‌ها را مورد سوءاستفاده‌های جنسی و روانی قرار می‌دهند.

سوءاستفاده‌های جنسی از پسربچه‌ها در پایگاه‌های نظامی آمریکایی، انعکاسی از شکستی بزرگ برای دولت ایالات متحده –که ادعا دارد نمادی از حقوق بشر در افغانستان است- و دولت افغانستان به‌شمار می‌رود. هر دو کشور، از امضاکنندگان اعلامیه‌ی حقوق بشر هستند که در ماده‌ی 25 به‌صراحت بیان کرده‌است که کودکان، حق دست‌رسی به کمک و مراقبت‌های ویژه دارند. چرا باوجود این وظایف قانونی و سیاسی، سربازان ایالات متحده، درست زمانی که کودکان افغان نیاز به این کمک و مراقبت ویژه داشتند، از آن‌ها رو برگردانده‌اند؟

به غیر از سومالی، ایالات متحده تنها کشوری در جهان است که هنوز کنوانسیون حقوق کودک را تصویب نکرده است. ممکن است دولت آمریکا نخواهد در حمایت قانونی از حقوق کودکان به جامعه‌ی جهانی بپیوندد، اما افغانستان از اعضای این کنوانسیون است و مسئولیت‌های بی‌قیدوشرطی برای پایبندی به آن دارد.

داستان سوءاستفاده‌ی جنسی از پسران جوان در پایگاه‌های نظامی آمریکا، یک سوالی اساسی را مطرح می‌کند: چه کسی وظیفه‌ی حمایت از کودکان افغانستان را برعهده دارد؟ در پاسخ به این سوال باید از سه گروه نام برد: (1) دولت افغانستان؛ (2) جامعه بین المللی؛ و (3) مردم افغانستان.

گروه اول، دولت افغانستان، بارها نشان داده که برای ایجاد امنیت کافی برای کودکان این کشور شکست خورده است. این دولت ضعیف و سرگرم با مسایلی دیگر است و بنابراین، به‌ندرت بر ایمنی و حفاظت از کودکان تمرکز می‌کند. سربازان آمریکایی گزارش دادند که سوءاستفاده‌ی جنسی بر کودکان، توسط اعضای دستگاه امنیتی افغانستان انجام شده است؛ همان کسانی که باید قانون را بر متخلفان اجرا کنند، خودشان در این‌جا گناه‌کار هستند. فرماندهان قدرت‌مند در پلیس و ارتش افغانستان، اغلب همان کسانی هستند که پسران جوان را مورد سوءاستفاده‌ی جنسی قرار می‌دهند. این امر، امیدی برای سازمان‌های امنیتی و نهادهای اجرایی قانون در دولت افغانستان باقی نمی‌گذارد که متجاوزان را پاسخ‌گو دانسته و عدالت را برای قربانیان تامین کنند.

طرف دوم، جامعه‌ی بین‌المللی، تنها می‌توانند بر اثراتی که این مشکل برجا می‌گذارد سرمایه‌گذاری کند و نه بر ریشه‌های این مشکل. تلاش‌های سازمان‌های بین‌المللی مانند «Save the Children» و «UNICEF»، تنها طرح مباحث نمادین و سطحی هستند و به‌ندرت منجر به حل مشکلی می‌شوند که کودکان افغان با آن مواجه هستند. علی‌رغم صرف بیلیون‌ها دالر کمک‌های جامعه‌ی جهانی، تعداد زیادی از کودکان افغان، هنوز تحت شرایط وحشتناکی وادار به کار و حتا بردگی جنسی می‌شوند.

اگرچه عملکردهای سازمان‌های بین‌المللی فرصتی برای رساندن صدای قربانیان، به‌ویژه کودکان فراهم می‌کند، به‌هیچ عنوان برای انتقال این قربانیان از محیط‌هایی که آن‌ها مورد سوءاستفاده قرار می‌گیرند به محیطی با امنیت نسبی، که نیاز جدی این قربانی است، کافی نیست. باتوجه به سابقه‌ی این نوع تلاش‌ها و واقعیت‌های موجود، این امید و انتظار که سازمان‌های بین‌المللی ملزم به نجات کودکان افغان هستند، ناکارآمد و حساب‌نشده است.

دولت ایالات متحده، ناجی کودکان افغان نخواهد بود. تنها به این دلیل که دگروال گرگوری باکلی از آن‌چه در پایگاه نظامی آن‌ها برای پسران جوان افغان اتفاق می‌افتد با پدرش صحبت کرده بود، یا تنها به‌خاطر این‌که براساس گزارش نیویورک تایمز، دن کوین کاپیتان سابق نیروهای ویژه، یکی از فرماندهان شبه‌نظامی افغان تحت حمایت آمریکا را برای به زنجیربستن پسربچه‌ای به‌عنوان برده‌ی جنسی، مورد ضرب و شتم قرار داده‌بود، مشکلاتی که این پسران جوان و آسیب‌پذیر افغان با آن مواجه هستند، حل نخواهد شد. به‌ویژه باتوجه به این مسئله که ایالات متحده هرکسی مانند کاپیتان کوین را که دربرابر چنین تخلفاتی واکنش نشان داده، مجازات کرده است. اساسا، ارتش ایالات متحده، اعلام کرده است دربرابر این موارد تجاوز و خشونت موضع بی‌طرف دارد: «درکل، اتهام سوءاستفاده‌ی جنسی از کودکان توسط پرسنل نظامی یا پولیس افغانستان، مربوط به قانون جزای داخلی افغانستان می‌شود».

آخرین گروه، مردم افغانستان، احتمالا تنها گروهی هستند که قادر هستند تا وظیفه‌ی اخلاقی خود برای حمایت از کودکانشان را به انجام برسانند. برخی از ناظران، به‌خصوص در غرب، چنین نتیجه گرفته‌اند که توقف سوءاستفاده‌ی جنسی از پسران جوان در افغانستان براساس سنت «بچه بازی»، ناممکن است. این ناظران با وضعیت اجتماعی، تاریخی، اجتماعی، اقتصادی، و ژئوپولیتیک جامعه‌ی افغانستان درگیر و آشنا نیستند. مردم افغانستان نیاز به هیچ کسی ندارند تا به آن‌ها بگوید که «بچه بازی»، عملی جنسی بدون رضایت بین دو مرد که اغلب یکی از آن‌ها کودک و دیگری مردی ثروت‌مند است، نه تنها علیه ارزش‌های مذهبی و فرهنگی افغانستان است، بلکه نشان‌دهنده‌ی سنتی است که تنها توسط اعضای یک نظام اجتماعی سرکوب‌گر و جامعه‌ای بدوی انجام می‌شود.

افغان‌ها می‌دانند که سوءاستفاده‌ی جنسی از پسران، بیشتر نتیجه‌ی غم‌انگیز جنگی طولانی است که چهار دهه در این کشور جریان داشته است –جنگی که شعله‌های آن، به کودکان نیز امان نداده است. به‌همین‌رو، تمام سکتورهای عمومی، ازجمله تعداد روبه‌رشد سازمان‌های جامعه‌ی مدنی، نهادهای دانشگاهی، سازمان‌های غیردولتی و اقتصادی، و به‌طورخاص تحصیل‌کردگان، باید این را مسئولیت خود بدانند تا از این کودکان بی‌گناه دفاع کنند، چه آن‌ها در خیابان‌ها باشند یا در پایگاه‌های نظامی. افغان‌ها می‌توانند در رابطه با این موضوع، در گوشه‌ای بی‌حرکت بایستند و بردگی جنسی کودکان خود را بپذیرند یا شمشیرهای خود را برای اجرای عدالت بالا برده و ناجی کودکان خود باشند.

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *