Retreat meekly Ghani

عقب نشینی فقیرانه‌ی اشرف غنی

اشرف غنی یکی از نامزدان جدی انتخابات ریاست جمهوری بود. نامزد شدن با امکانات مالی بسیار، رفت و آمدهای ریش‌سفیدان، سیاسیون و قشرهای مختلف اجتماعی را به دور تان زیاد می‌کند. خانه اشرف غنی و دفاتر کمپاین او پر بود از آدم‌هایی که دنبال قدرت و ثروت بودند. رفت و آمد انسان‌ها از قشرهای مختلف جامعه و سخن‌رانی کردن برای آن‌ها که بسیاری‌های شان به سخنرانی شنیدن عادت کرده‌اند و حتا بسیاری‌ها از زیر منبر سخن نشستن و به سخن رهبران سیاسی گوش دادن نان می‌خورند؛ این اعتماد کاذب را در شما ایجاد می‌کند که خود را داناتر و کاراتر از هر انسانی در این سرزمین بپندارید.
اشرف غنی مبارزات انتخاباتی و حدوداً یک سال ریاست جمهوری را با این اعتماد دروغین سپری کرد. او هیچ وقت از این‌که برنامه‌هایش در راستای صلح و امنیت، ثبات سیاسی، استخدام‌های دولتی، اصلاحات در حکومت داری، مبارزه با فساد، کاهش بیکاری و سیاست خارجی؛ دقیق‌ترین و موثرترین برنامه‌هاست، کوتاه نیامد. از این‌رو اشرف غنی همواره با وجود نقدهای فراوان رسانه‌ها و کارشناسان داخلی، نگاه و عملکرد خودش را درست پنداشت و به مشوره و نظر مردم و نخبگان سیاسی بهایی نداد. رفتارهای یک جانبه او در تغییرات نهادی و بازی قوم‌گرایانه او در استخدام مقامات دولتی نشان دهنده‌ی این خودشیفتگی و خود ستایی است. اشرف غنی تا پایان یک سال حکومت وحدت ملی همواره خودش را در منزلت رهبر بی‌بدیل و در قامت رییس جمهور متفکر دیده است.
شکست حکومت وحدت ملی در قندوز و حکومت سه شبانه روزی طالبان در این ولایت، رییس جمهور غنی را برای اولین‌بار با این واقعیت روبه‌رو کرد که او خودش را در آیینه بیشتر از آن‌چه هست، می‌بیند. قندوز سقوط کرد. طالبان با جنگ و حکومت سه روزه ویرانی‌های فراوانی بر شهر قندوز تحمیل کرد. شکاف‌هایی که از سقوط قندوز در این ولایت و در میان مردم آن باقی مانده است، مدت‌ها زمان را در بر می‌گیرد تا این شکاف‌ها ترمیم شوند. سقوط قندوز درس بزرگی برای اشرف غنی داد. او حاکم بلامنازع و رییس جمهور پر کمال و درست کاری برای مردم افغانستان نیست. نارضایتی‌های گسترده از حکومت وحدت ملی و وحشت از برگشت طالبان به دلیل ناکارآمدی این حکومت، اعتراضات گسترده‌ی مردمی را در رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی در پی داشت. از همه مهم‌تر، سقوط قندوز جبهه‌ی مخالفان سیاسی حکومت وحدت ملی را تکان داد و شماری از سران مجاهدین اسبق جلسات منظمی را برای سنجیدن راه حلی برای مبارزه با چالش ناامنی و ناکارآمدی حکومت وحدت ملی برگزار کردند.
نارضایتی مردم، پیروزی چشم‌گیر طالبان در قندوز و در شماری از ولایات شمالی، برگزاری جلسات پی در پی سیاسی در خانه فرماندهان معروف جهادی مانند عبدالرب رسول سیاف، برای اولین‌بار غنی را مجبور به پذیریش یک شکست کرد. این شکست در بازی عملی سیاست بود. غنی در قندوز آرزوهایش را باخت و از خودخواهی‌هایش کاست. سقوط قندوز در برابر چشمان رییس جمهور و پخش تصاویری از پرچم سفید طالبان در چهارراهی مرکزی شهر، برداشت‌ها و باورهای اشرف غنی را نسبت به ماهیت قدرت تغییر داد و هیبت و صلابت ریاست جمهوری و ادعاهای شخصی او را بر زمین زد.
اولین نشانه‌هایی از یک شکست عملی در تغییرات پس از سقوط قندوز رونما شد. غنی تن داد که به استخدام‌های دولتی سرعت ببخشد و به افراد قابل اعتماد و وابسته به سایر مقامات حکومت وحدت ملی نیز اجازه ورود به دولت بدهد. تعین والی‌های شماری از ولایات شمالی، تغییرات در سطوح مختلف مسئولین امنیتی در وزارت داخله از نشانه‌های این تن دادن به یک شکست و روی آوردن به یک تغییر است. غنی پس از انتخابات عطامحمد نور را برکنار نتوانست هر چند که عبدالله عبدالله نیز او را دوباره والی بلخ اعلام نتوانست. غنی نمی‌خواست و اراده‌ی برای تغییرات و جابه‌جایی شماری از فرماندهان اسبق دوران جهاد و مقاومت در مناصب کلیدی مانند والی و فرمانده امنیت و پولیس نداشت. اما همه‌ی این کارها را انجام داد.
این تقرری‌ها از یک طرف نشان می‌دهد که غنی در استفاده از قدرت ریاست جمهوری به روش خودش شکست خورده است و تن به مصلحت‌های سیاسی و ناگزیری‌های اجتماعی داده است و از جانب دیگر این تقرری‌ها تا حدودی با چند رویداد دیگر نظیر ماندن سربازان آمریکایی، دوام حکومت وحدت ملی به ریاست او را دوامدار کرده است.
ائتلافی که هر روز پس از سقوط قندوز در محور سیاف جدی‌تر می‌شد، تهدید سیاسی سرنوشت‌سازی برای حکومت وحدت ملی بود. هرچند که این تهدید کماکان به جای خود باقیست. اما تقرری‌های اخیر تا حدی توانسته است که ناراضیان از حکومت وحدت ملی و سیاست غنی را تا حدی در میان بخشی از مجاهدین مستقر و متنفذ در سمت شمال کاهش بدهد. این تغییرات باعث شد که بخش‌های از فشارهای سیاسی و اجتماعی که به دلیل بی‌تفاوتی رییس اجراییه و بی‌صلاحیتی او در تصامیم مهم حکومتی، بر او از جانب شرکای انتخاباتی و سیاسی‌اش وارد بود، بر داشته شود. در عین حال این تغییرات عملاً یکی از پیامدهای آشکارش واگذاری بخشی از قدرت به فرماندهان مجاهدین و شرکای انتخاباتی عبدالله عبدالله و سایر مقامات حکومت وحدت ملی بود.
سقوط قندوز برای اولین‌بار غنی را با این واقعیت روبه‌رو کرد که حکومت کردن و سخن راندن بر مردم افغانستان با روش و منش او اگر نه ناممکن حداقل با پیامدهای همراه است. یک سال دیکتاتوری و اعمال استبداد بر ادارات دولتی و تصامیم مهم ملی، نتیجه‌ی آشکارش نارضایتی گسترده‌ی مردمی از حکومت وحدت ملی، شکل گیری جریان‌ها و ائتلاف‌های سیاسی قدرتمند و سقوط قندوز به دست طالبان بود. غنی اینک پس از سقوط قندوز نمی‌تواند این واقعیت را نادیده بگیرد که حکومت کردن زمانی در افغانستان ممکن است که عملاً شما قدرت را کلیت تقسیم شده و سهامی شده قبول کنید و بر اساس این دستور و رویه سیاسی به تقسیم قدرت بر اساس قومیت و تعلقات سیاسی و گروهی اعتراف و تقسیم آن را عملی کنید.
سقوط قندوز غنی را وادار به این کار کرد و اینک او در برابر آیینه‌ خودش را ضعیف‌تر و ناتوان‌تر از آن چهره‌ی تازه به قدرت رسیده می‌بیند. او می‌داند که اگر به خواسته‌های مجاهدین تن ندهد، چالش‌های حکومت وحدت ملی را بیشتر می‌کند و سقوط حکومت با نادیده گرفتن دیگران و بی‌توجهی به آرا و نظریات و سهم آنان، ممکن و نزدیک می‌شود.
سقوط قندوز اشرف غنی را وادار به عقب نشینی از موضع خودخواهانه و سرسختانه‌اش کرد. غنی پس از سقوط قندوز عقب نشینی کرد. این عقب نشینی بسیار فقیرانه بود. واقعیت‌های اجتماعی افغانستان در برابر آرا و نظریات خودخواهانه غنی از قندوز و بغلان و بدخشان زبانه کشید و رییس جمهور را با تمام اقتدارش که خودش برایش تراشیده بود، بلعید. غنی اکنون در برابر آیینه نه آن مرد قدرتمند و پر هیبت یک سال قبل است، نه آن متفکر نام‌آور دوران مبارزات انتخاباتی. او یک مدیر شکست خورده در آوردن اصلاحات و حکومتداری خوب است، یک رییس جمهور پرحرف و نفهم در سیاست خارجی، یک سیاستمدار بی‌کس در مبارزات و بازی‌های داخلی و مرد متنفر و قبیله‌گرا در افکار عمومی. از همه مهم‌تر او بازمانده‌ی یک ادعای بزرگ از زمان انتخابات است که تنها خودش هنوز ادعای تحقق آرمان‌ها و وعده‌های دوران مبارزات انتخاباتی‌اش را دارد.

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *