حمید جوزجانی
مهلت ثبت نام نامزدان برای انتخابات ریاست جمهوری افغانستان در سال 93 به روزهای آخرش نزدیک شده است و در طی این آخرین روزها ممکن است تعداد نامزدان ثبت نام کننده در نهایت به تعداد انگشتان یک دست (!) برسد تا دموکراسی مضحک افغانستانی به نمایش درآید. تعیین حدود سه هفته فرصت برای ثبت نام در قانونی که براساس آن فقط زورمندان حق ثبت نام دارند، نمایش مضحکی است که به نام دموکراسی بر مردم افغانستان تحمیل شده است و کمی دقت به چهره، گفتار و رفتار نامزدان نهایی این نمایش نشان میدهد که آنان هم نه خود را باور دارند، نه این نمایش مضحک را و نه مردم افغانستان را، بلکه آنچه که برای این افراد خیلی ارزش و اهمیت دارد، «مقبولیت» خارجی است که براساس آن «منافع» زیادی برای این افراد به دست میآید.
گرچه شرایط ثبت نام در قانون انتخابات افغانستان ظالمانه و غیردموکراتیک است و کسی بهراحتی نمیتواند با ثبت نام وارد روند انتخابات شود؛ اما جامعه انتظار دارد یک عنصر مردمی با ورود به روند انتخابات، فضای تکقطبی فعلی را شکسته و «زنگها» را برای رسیدن به منافع جمعی مردم افغانستان «به صدا در آورد!» تا «مقبولیت» داخلی و ملی هم مفهومی داشته باشد و سیاستمداران مجبور شوند بعد از این به جای استفاده از کارت مردم برای رسیدن به منافع خود، از کارت خود برای رسیدن به منافع مردم استفاده کنند.
درست است که زورمندان با تصویب قانون مضحک انتخابات، یک ملت را از حق اساسیاش محروم کرده و استفاده از آن را به عنوان یک اهرم به دست خود گرفتهاند تا با حضور همیشگی خود، سیاست و قدرت را فقط برای خود بیمه کنند؛ اما روند جامعه کاملا برخلاف این جریان شکل گرفته و ادامه مییابد. مبارزه با فساد، تبعیض و بیعدالتی، تلاش برای روشنگری و آزادیخواهی فقط نمونهای است از این جریان که در میان جوانان- زن و مرد- کشور ریشه دوانده و جدا از حاکمیت موجود، منافعشان را در میان تودههای سادهی مردمی میجویند.
تردیدی نیست که شرایط رقابت سخت و دشوار است؛ زیرا حاکمیت و حلقههای جانبی آن هم دارای قدرت مالی فراواناند و هم از «مقبولیت» خارجی بهره میبرند و در این میدان، پیروزی با کسی است که «بازیگر» است؛ هم کارت فراوان در «جیب» دارد و هم در عرصهی «مقبولیت» خارجی از توان رویارویی و کارآمدی با قدرتهای متضاد خارجی برخوردار است. در واقع در این شرایط این کارت رایدهی و رای مردم افغانستان نیست که «رییس جمهور» انتخاب میکند، بلکه این توان و مهارت «بازیگری» یک فرد است که در نهایت باعث میشود او وارد قصر ریاست جمهوری شود.
علامت این «بازی» زیرکانه، بیاعتنایی کامل مسئولان و مقامها به عدم استقبال مردم و خصوصا زنان برای ثبت نام و مشارکت در انتخابات است. کسی نیست در این وضعیت از دولت سوال کند که چرا نگران عدم مشارکت مردم نیست؟ و چرا برای رفع این مشکل چارهاندیشی نمیشود؟ دولتمردان حوصله ندارند وقت گرانبهایشان را صرف این لاطائلات کنند و این رفتار آنها دو مفهوم دارد که هردو همان مفاهیم بالا را انعکاس میدهند:
1- نامزدان قدرتمند و «بازیگران» اصلی نه از مردماند و نه خود را از مردم میدانند و میدانند که مردم هم به آنها باور ندارند. این افراد اگر در شرایطی ادای رهبران مردمی را در میآورند، بازهم در حال «بازیگری»اند! این افراد فقط با «کارت» مردم بازی میکنند!
2- رای کاندید پیروز ممکن است با کارت مردم باشد؛ اما «بازیگران» میدانند که لزوما نباید این کارتها از صندوق رای خارج شود. روشهای دیگری هم برای پیروزی وجود دارند!
اینک در این شرایط سخت و البته یکجانبه، این مردم هستند و فقر، ظلم، تبعیض، فساد، کشتار، جنایت، ناامنی، آدمکشی و… که بسیاری از آنها ناشی از بیتدبیری حکومت و اطرافیان آن است. در این شرایط سخت کسی از این مشکلات نمیگوید و راهحلی برای آنها ندارد، فکری یا برنامهای که حداقل امنیت را برای مردم به ارمغان آورد، دیده نمیشود. این شرایط هنگامهی «بازی» است، همان «قماری» که آغاز شده و باید کامل شود؛ اما بد نیست «بازیگران» بدانند که استفاده از کارت مردم «منفعت» دارد؛ اما «مصئونیت» ندارد. زیرا این «بازی» دوام نداشته و روزی با صدای «زنگ» مردم برای همیشه پایان خواهد یافت!