منبع: وال استریت ژورنال
برگردان: حمید مهدوی
دکتر اشرف غنی احمدزی که تحصیلاتش را در ایالات متحده به پایان رسانده و در اوایل سقوط رژیم طالبان به افغانستان برگشته است، اخیرا از مقامش به عنوان مشاور رییس جمهور در امر انتقال مسئولیتهای امنیتی استعفا داد تا بدین ترتیب تصمیم خود به منظور شرکت در انتخابات ریاست جمهوری را اعلان کند و به عنوان یکی از مهمترین نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری سال آینده در افغانستان عرض اندام کند.
اشرف غنی احمدزی در مصاحبهاش با روزنامهی وال استریت ژورنال از انگیزههایی که وی را به شرکت در انتخابات ریاست جمهوری سال آینده ترغیب کرده، سخن گفته است. اشرف غنی احمدزی یکی از محدود نامزدانی است که احتمالا جاگزین حامد کرزی خواهد شد (حامد کرزی به طور قانونی حق شرکت در انتخابات ریاست جمهوری سال آینده را ندارد). اگر انتخابات سال آینده موفقیتی به همراه داشته باشد، اولین انتقال سالم قدرت سیاسی در طول تاریخ افغانستان رقم خواهد خورد.
اشرف غنی احمدزی که سابقهی کار در بانک جهانی را دارد، در اوایل سقوط رژیم طالبان به افغانستان برگشت. وی که در دوران حکومت کرزی در سمتهای وزارت مالیه و ریاست دانشگاه کابل کار کرده است، با شرکت در انتخابات سال 2009 و اخذ 2.9 درصد آرای عمومی بعد از آقای کرزی، عبدالله عبدالله و رمضان بشردوست در مقام چهارم قرار گرفت.
آقای احمدزی در مصاحبهاش با روزنامهی وال استریت ژورنال تشریح کرده است که چرا در انتخابات سال آینده شرکت میکند؟ وی تحکیم پایههای دموکراسی در کشور و تلاش در راستای تأمین وحدت ملی را مهمترین انگیزههایی میداند که وی را به شرکت در انتخابات سال آینده ترغیب میکنند. اما واقعا چه دلایلی باعث شدهاند وی فکر کند که نظر به انتخابات سال 2009 رای بیشتری میآورد؟
گزیدهای از سخنان آقای احمدزی در جریان گفتوگویش با روزنامهی وال استریب ژورنال به شرح زیر است:
آنچه را که من به دنبال آن هستم، ایجاد یک توازن بین تغییر و دوام است. چیزی را که در طول 94 سال گذشته گم کردهایم. ما در سال 1919 با تأسیس یک دولت مدرن در افغانستان، گام بزرگی برداشتیم و کشوری بودیم که یک دولت مستقل، باثبات و دموکراتیک داشتیم.
این دولت در سال 1929 سقوط کرد و فصل داشتن این چنین دولتها در درازمدت ناتمام باقی ماند. اینک ما هر بیست سالی این فصل را از سر میگیریم و بدون این که آن را به انجام برسانیم، رهایش میکنیم. در تاریخ 5000 هزارسالهی افغانستان، ما سال آینده برای اولینبار انتقال صلاحیت و اختیار (نه زور و اقتدار) را تجربه خواهیم کرد؛ به خاطری که منبع صلاحیت و اختیار ارادهی مردم است، درحالی که در گذشته منبع اصلی استفاده از زور و اقتدار بود.
در مورد دوام و تغییر
ما در طول 13 سال گذشته باید با استفاده از نهادها و نیرهای موجود کارهای زیادی انجام میدادیم؛ یکی از مهمترین آنها قانون اساسی است. ما باید قانون اساسی را به واقعیت تبدیل کنیم (در عمل پیاده کنیم). انتقال سالم قدرت سیاسی در سال آینده خود آزمایش بزرگی است که تواناییهای ما در راستای عملی ساختن مادههای قانون اساسی را نشان خواهد داد. اما دوام به شکل فعلی و خالص آن ممکن نیست؛ به دلیل این که جهان در حال تغییر است. در سال 2009 جهان به دنبال افزایش ارتباطات، بهویژه در زمینههای نظامی و اقتصادی، با افغانستان بود و تعهدات به افغانستان هم رو به افزایش. اکنون، در نتیجهی انتقال مسئولیتها و تغییرات در اقتصاد جهانی، عصر دیگری فرارسیده است. پس ما با جهان بسیار متفاوتتری سروکار خواهیم داشت.
در سطح ملی با چالشهای جدیای در زمینههای اقتصاد، حکومتداری، امنیت و بهویژه مسئلهی صلح مواجهیم. حل این همه چالشها نیاز به مدیریت و رهبری دارد، مدیریت و رهبریای که به مسایل فنی محدود نماند. حل این چالشها نیازمند دستیابی به یک اجماع سیاسی است.
واضح است که بدون داخل شدن در عرصه و میدان سیاست نمیتوان به اجماع سیاسی دست یافت. با ابراز موجودیت و تأمین نیروها میتوان به عرصهی سیاست در یک افغانستان نوین داخل شد: افغانستان جوانان، افغانستان فقیر، افغانستان زنان، افغانستان شهری.
در مورد رییس جمهور و ریاست جمهوری
نظر به احکام قانون اساسی افغانستان، رییس جمهور (حامد کرزی) در انتخابات سال آینده شرکت نمیتواند. امروزه ریاست جمهوری به یک نهاد مرکزی تصمیمگیری تبدیل شده است. من در مورد این که چگونه میتوان ریاست جمهوری را از یک سازمان فردمحور به یک سازمان پالیسیمحور تبدیل کرد، با نخبههای سیاسی کشور گفتوگوهای مفصلی داشتهام. یعنی در مورد اقتداری که قانون اساسی به رییس جمهور قایل است، باید فکر شود. این مسئله توجه زیادی را به خود جلب کرده است و به ما این مفکوره را داده است که میتوانیم در ریاست جمهوری یک مرکزیت را ایجاد کنیم؛ اما در عین زمان، به بسیاری از مسایل اساسی و قانونی دیگر هم توجه شده و پاسخگویی هم وجود داشته باشد.
چرا نظر به انتخابات سال 2009 انتظار رای بیشتر داری؟
من در جریان سه سال گذشته بیش از 140 مرتبه به 134 ولایت افغانستان سفر کردهام. درک من نسبت به بخش امنیت، حکومتداری در ولایتها، چالشهای ملی و چالشهایی که به بخش خاصی از کشور مربوط میشوند، اساسا تغییر کردهاند.
جوانان عامل دیگریاند؛ آنها بر من فشار آوردند و مرا وادار کردند در انتخابات شرکت کنم. جوانان چگونه میتوانند نیروی بزرگی در راستای تغییر و دگرگونی کشور محسوب شوند؟
من فرصتی را میبینم که نسل کنونی ما میتواند بهترین و قویترین نسل تاریخ ما باشد. به خاطری که ایجاد توازن بین دوام و تغییر که نسلهای گذشتهی ما موفق به تحقق بخشیدن به آن نشدند، وظیفهی این نسل است. من خودم را پلی میبینم– پل نسلی– که این پول اکثریت قاطع کشور که جوانان زیر 30 سال هستند را قادر میسازد این کشور را تصاحب کرده و به پیش ببرند.
تفاوت نامزدی من با دیگران در انتخابات ریاست جمهوری آینده در ماهیت برنامهای بودن کمپاینی است که به اجرا در خواهد آمد. این کمپاین تنها در کابل منحصر نخواهد ماند، بلکه کمپاینی در سراسر کشور در حوزههای انتخاباتی راهاندازی کرده و سخت تلاش خواهیم کرد که مفکورهی پیمان ملی را تحقق ببخشیم.
ضرورت فراگیر بودن سیاست در افغانستان
پیشنهاد میکنم از فرمولی که همهچیز را به برندهی انتخابات واگذار میکند، استفاده نکنیم. ما باید آگاهانه مسیری را انتخاب کنیم که زمینه را برای تشکیل یک دولت ملی فراهم میکند. دولت ملی مهم است، به دلیل این که گذشته نشان میدهد که برندهی انتخابات از قدرت به منظور حذف سیاسی یا حتا حذف فزیکی رقیبان خود استفاده کردهاند.