حکومت افغانستان بر اساس پیشنهاد لویه جرگه مشورتی صلح در سال 1389، شورای عالی صلح را برای تأمین زمینههای گفتوگو با طالبان و برگرداندن طالبان به زندگی عادی و دست کشیدن آنها از خشونت و جنگ ایجاد کرد. این شورا در سال 1389 با 68 عضو که هشت تن آنان را زنان تشکیل میداد، آغاز به فعالیت کرد و تا امروز فعال است.
5 سال از تشکیل این شورا میگذرد، اما این شورا در پنج سال کاری نتوانسته دستاورد چشمگیری برای قطع خشونت و تأمین صلح میان حکومت و گروه تروریستی طالبان داشته باشد. پس از تشکیل این شورا و گردهمآوری مجموعه بزرگی از علما، جهادیها، رهبران قومی، مقامات اسبق گروه طالبان و حتا آنانیکه علیه طالبان جنگیدهاند، انتظارات فراوانی شکل گرفت که شاید این شورا باعث ختم جنگ در افغانستان شود. اما پنج سال بعد از تشکیل این شورا، اکنون همه نسبت به عملکرد و موجودیت این شورا بدبین اند و وجود این شورا را اتلاف وقت و امکانات میپندارند. با وجود اینکه هزینههای هنگفت مالی توسط این شورا در ولایات مختلف کشور به مصرف رسیده است، دستاورد این شورا در تأمین صلح بسیار کمتر از مصارف و تبلیغات این شورا بوده است.
اکنون با وجود نارضایتی گستردهی مردم از موجودیت این شورا، ناکارآمدی آشکار شورای عالی صلح در پنج سال گذشته و افزایش حملات طالبان و قدرتمند شدن آنان، اشرف غنی در یک تصمیم تازه هیئت رهبری شورای عالی صلح را از نو گماشته و به این شورا جان تازه بخشیده است. اما این پرسش همچنان باقی است که آیا شورای عالی صلح کمکی به ختم جنگ میکند؟ آیا این شورا میتواند طالبان را به میز مذاکره حاضرکند؟
یکم: اشرف غنی در یک و نیم سال گذشته با این امید که فصل تازهای را در روابط افغانستان و پاکستان باز کند، از هر تلاشی برای کسب رضایت پاکستان و وادار کردن آنها برای همکاری در راستای صلح دریغ نورزیده است. تلاشهای بدون ملاحظه و بدون محاسبهی او برای کسب حمایت پاکستان هزینه گزافی برای حکومت وحدت ملی و هزینههای بیشتری برای مردم افغانستان در پی داشته است. طالبان اکنون قدرتمندتر از هر زمانی میباشند. این گروه در سال گذشته میلادی یکی از شهرهای مهم افغانستان را چند روز در تصرف خود داشت. اما با این وجود، اشرف غنی هنوز هم چشم امیدش کمک پاکستان به گفتوگوهای صلح و قطع خشونت از راههای سیاسی است. از این رو، او یک و نیم سال گذشته را دنبال صلح بوده و در این مدت روند تلاشهای صلح را شخصاً زیر مدیریت داشته است. حاصل این تلاشها تاکنون برگزاری سه دور نشست چهارجانبه میان افغانستان، پاکستان، چین و آمریکا بوده است. تمامی این جلسات توسط افراد نزدیک به غنی مدیریت شده و شورای عالی صلح هیچ نقشی در گفتوگوهای چهارجانبه نداشته است. از این رو، اولین چالش در برابر شورای عالی صلح، مدیریت تلاشهای صلح از جانب حکومت افغانستان است. اینک که هیئت رهبری شورای عالی صلح انتخاب شده است، مشکل اینکه چه کسانی تلاشهای صلح را مدیریت کنند، همچنان باقی است و پس از معرفی هیئت جدید رهبری این شورا، این مشکل بیشتر شده است. آیا در نشست بعدی چهارجانبه هیئت رهبری شورای عالی صلح، رهبر هیئت افغانی خواهند بود یا هیئت قبلی. لذا، یگ گام مهم و در عین حال یک چالش مهم این است که صلاحیت پیشبرد تلاشهای صلح به این نهاد واگذار خواهد شد یا خیر.
دوم: با وجود اینکه شورای عالی صلح از پنج سال قبل فعال است، صلاحیتهای این شورا برای پیشبرد بحثها و تصامیم حساس همواره متغیر بوده است. شورای عالی صلح در چند سال گذشته متمرکز بوده بر افراد و گروههای خرد و ریزهی از شورشیان تقلبی و اصلی که تمایل داشتهاند با حکومت آشتی کنند، سلاح شان را بر زمین بگذارند، و امتیاز و معاش شان را بگیرند. فراتر از این، پس از ترور برهان الدین ربانی، شورای عالی صلح نقش برجستهی در تلاشهای صلح نداشته و اختیارات این شورا محدود شده است.
همزمان با اینکه اختیارات و صلاحیتهای این شورا محدود شد، تلاشهای حکومت نیز در عرصه صلح و یافتن راه حل سیاسی، متعدد و متکثر شده است. در حالیکه شورای عالی صلح عمدتاً تمرکز کرده بر نیروهای محلی و داخلی و کمیسیونهای ولایتی، حکومت اما گفتوگوهای صلح را از طریق کشورها و دولتهای همسایه دنبال کرده است. از این رو، شورای عالی صلح در چند سال گذشته از تلاشهای حکومت در راستای کسب حمایت منطقوی و بهویژه پاکستان چیزی نمیداند و از این تلاشها بیرون بوده است. این مشکل پس از حکومت وحدت ملی بیشتر شده و اکنون اگر اختیارات تلاشهای صلح و مذاکرات صلح به این شورا سپرده شود، این شورا در جریان تلاشهای چند سال گذشته نیست و نمیداند که چگونه با پاکستان مشترکاً برای صلح کار کند.
متکثر شدن تلاشهای صلح در نهادهای متفاوت و در لایهها و مجراهای مختلف، چالش دیگری در برابر شورای عالی صلح و دسترسی به اهداف این شوراست. شورایی که در چند سال گذشته پس از ترور برهان الدین ربانی در حاشیهی تلاشهای صلح بوده است، چگونه اکنون اختیارات این شورا را احیا میکند و چگونه با تلاشهای چندجانبه هماهنگ خواهد شد.
سوم: طالبان تا هنوز هیچ گامی را که نشان دهد تمایلی به صلح و مذاکره با حکومت افغانستان دارند، برنداشتهاند. مرگ ملاعمر رهبر این گروه، بازی صلح را پیچیدهتر کرده است. در حالی که حکومت همچنان تلاش دارد از فشار پاکستان بر این گروه بهرهمند شود و با میانجیگری و حمایت پاکستان طالبان را به صلح وادار کند، گروه واحد طالبان اکنون در توافق رسمی افغانستان و پاکستان به گروههای طالبان تقسیم شده است. از این رو، حتا اگر پاکستان تمایلی به همکاری با افغانستان داشته باشد و بر طالبان تحت نفوذ شان اعمال فشار کند، طالبان اکنون گروههای متفاوتی اند که برسر رهبری با هم درگیر جنگ اند.
تقسیم طالبان به گروههای متفاوت در عین حالی که فرصت خوبی است برای تضعیف این گروه، در عرصه تلاشهای صلح تقسیمات طالبان به گروههای متفاوت چالشهای شورای عالی صلح را بیشتر کرده است.
با توجه به مسایل بالا، تعیین هیئت رهبری جدید به تنهایی گرهی را باز نمیکند. این شورا با وجود هیئت رهبری نو، با چالشهای کهنه و نوی روبهروست. چالشهایی که ممکن است بار دیگر منجر به مصرف امکانات بیشتر شود و وقت بیشتر را ضایع کند اما دستاوردی در پی نداشته باشد. اما در عین حال، رهبری جدید شورای عالی صلح متنوع و همه شمولتر از قبل است. حضور حبیبه سرابی در هیئت رهبری این گروه میتواند به زنان افغانستان اطمینان بخش باشد که حقوق آنان معامله نمیشود و نمایندهی از زنان افغانستان روند مذاکرات صلح را زیر نظر دارد و در در تصمیمگیریهای آن شریک است.