گزارشی از یک روز کاری وزارت امور زنان
لطفعلی سلطانی
پس از سقوط حاکمیت طالبان و روی کار آمدن دولت جدید و بهمیان آمدن وزارت مستقلی تحت عنوان وزارت امور زنان، زنها که در مناسبات اجتماعی، سیاسی و فرهنگی در یک انزوای مطلق بهسر میبردند، کمکم از حاشیه بهمتن نزدیک شدند. نهادهای بینالمللی و ملی دولت افغانستان را در راستای تامین حقوق اساسی زنان حمایت کردند. با اینحال، آیا تاکنون زنان به این هدف نزدیک دست یافتهاند؟
معین وزارت امور زنان، خطاب به یکی از رؤسا نهیب میزند: «مامورین زن میشینه طفلشان دَ بغلشان، دیگ میکنه. فقط همینقدر مانده بود که اولادای خوده د وزارت نیاورده بودیم که همین کار ره هم کدیم .اما اینجا یک اعتماد بود. تشنابها کثیف و متعفناند. خصوصاً همان اتاق آخر ریاست حقوقتان. اونجه هم تشناباس هم دوسیهها و اسنادتان تیت و پراکندهاس. بس کنین دیگه برای رفغ حاجت آنجا نروین. پشت سر تشناب ندارید؟ دوتا تشناب است چرا اونجه نمیرین؟ تشناب از سابق همونجه بود؟»
رییس: بلی از سابق همونجه بوده جناب رییس؛ منتها اسناد و دوسیه نیسس. رنگهای خشکشدهی پرنتر، وسایل کهنه و بهدردناخور و دوسیه و اسناد فقط یک نفر اونجهاس. همکاران هم شکایت میکنن که هیأت اداری ای اسناد را تسلیم نمیشه. از اسناد و دوسیهیی که قابل استفاده باشه چیزی در آن نیس.
معین: همی اسنادا ره ببرید دَ تهکو بانین، ما دو تا تهکو داریم.
معین خطاب به ریسس مربوطه: دیگه ایکه یکتعداد کارمندانتان داخل دفترها نبودند، کجا میرن، چه میکننن ؟
رییس: در دفتر آخر ما یک نفر کارمند خود ماست و متباقی، شکیبا جان و مشاور دفتر جی آی زید اونجهست.
معین: پرسان نمیکنین، کجا میرن چه میکنن؟
رییس: مه او روز بیرون بودم.
معین: شما اگر نباشید دیگه رییس صاحبا چه کار میکنن؟ او روز هیچکس نبود. بهیاد داشته باشید که دیگه اگه مه دیدم که د داخل اتاقها دیگ میکدین او وقت پنج-پنج روز خانهی حاضری خود رییسا ره قید میکنم. ایطور نمیشه که ما همه چیزه سر دولت بیندازیم. ازی بهبعد جدی کنترل صورت خاد گرفت. بعضی ایسیها خراباس بعضی ایسیها روشن. قراری که مه خبر شده بودم هر سال پنچ بار برای ساختن ایسیها پول میگرفتن و هیچ اقدام عملی صورت نمیگرفت. عسکر ما ره میبینید که نه گاز داره نه برق. از رییس صاحبا سخت خفه میشم اگه دگه کدام بخاری ره پیدا کردم، پنج-پنج روز حاضریشان قید خاد شد.
یکی دیگر از رؤسای حاضر در جلسه: بسیار خوش شدم که امروز صبح قبل از آجندا مشکلات مطرح شد. بسیار گپ خوب است که اگه همیشه در جلسات روی این موضوعات بحث شوه. در رابطه به مسألهی بخاری بسیار خوب توضیح دادید و از تمام شعبهها بخاریها را جمع کردید اما در این میان ضربه ره مه خوردم که نه ایسی داشتم و نه بخاری. فقط یک مرکزگرمی بود که دستوپای مه د او گرم میکردم. مه د همو اتاق سرد کار کردم و در حدی مریض شدم که گپم عین د شفاخانه ی جمهوریت رسید.
معین: به رییس مالی گفتی که بخاری نداری؟ گازایی که توزیع میشه کجا میره؟
معین: یک موضوع دیگه ره هم مه د اینجه متوجه شدم. او روز د یک شعبه رفتم دیدم که یک گازد پیش پایش میسوخت و یک گاز دیگه ره قرار دُ پسخانه اشتبنی مانده بود. پرسان کدم که قضیه چیست، گفت که وقتی که ای گاز تمام شد باز او دگه ره وصل میکنم. ایطوری شما کل دفتر ره میسوزانین. کسی که مسئول توزیع گاز است باید واسطهبازی نکنه. اینجه خوارخواندهبازی جریان داره.
رییس: جناب معین صاحب دُ طول چار سال ما بخاری گازی نداشتیم و تنها از مرکزگرمی استفاده میکدیم.
معین: شما که مرکزگرمی داشتین و از بخاری استفاده نمیکدین پس چرا سهمیهی گازتان ره میگرفتین؟
رییس: ما د سال 92، 93 و 94 پیشنهاد دادیم که برای ما بخاری بیارین ولی اونا نیاوردند و تنها گازها ره برای ما آوردند. وقتی پرسان کدیم که بخاریها کجا شدند؟ گفتند که ما بخاریها را به شما تسلیم دادیم. کاشکه از مه پرسان میکد که بخاری ره گرفتی یا نگرفتی؟ گاز ره که تحویل دادن، بابت تحویلی بخاری هم شست خاله ره گرفتن حالی ادعا میکنن که بخاری ره به ما تسلیم دادن. خالهی بیچاره خو بیسواد اس.
یکی دیگر از رؤسای حاضر در جلسه: جناب معین صاحب ما وقتی یک جنس ره برای دفتر تقاضا میکنیم، اول یک فرم میگیریم و د او همی جنس مورد نظر ره پیشنهاد میکنیم. بعد مقامات پیشنهاد ره تصدیق میکنه و برای خرید جنس یک هیأت تشکیل میشه. خرید که تمام شد اول جنس به دیپو میره در مرحلهی آخر باز یک فرم خانهپوری میشه و به اعتبار امضای رییس صاحب مربوطه جنس از تحویلخانه به شخص داده میشه.
معین: دیگه ایکه رییس صاحب خوب متوجه باش که قبلا هم مه اینجه آمده بودم. د او وقت یکتعداد زیاد قانوننامهها وجود داشت. اما حالا ما میبینیم که قانوننامههای تجارت و بخش شاروالی موجود است، ولی قانوننامههایی که د اینجه ضرورت است، متاسفانه نیست. وقتی که یک کسی از اینجه میره، اگر معین است، وزیر است، رییس است، هر کسی که است، باید چیزایی که مربوط اداره میشه ره تسلیمی بته، اما تا حالا که کسی برای مه تسلیمی نداده. ما اینجه قانون بسیار کم داریم.
رییس: جناب معین صیب وزارت عدلیه وقتی قانوننامه چاپ میکنه، به هر اداره روان میکنه بعد ما به شعبهی وزیر صاحب روان میکنیم.
معین: قانوننامهها مکمل نیس.
رییس: ما نمیدانیم که قانوننامهها ره کی برده و تسلیم نداده. نمیدانیم رییس دفتر در جریان است یا نه؟
معین: واقف نبودن رییس دفتر بهانه شده نمیتانه. ازی پیش یعنی پنج-شش ماه قبل هم وضعیت همینطوری بود.
رییس: وزیر صاحب او یک چیزی است که جمع و قید نمیشه، از طرف وزارت عدلیه برای هر اداره تحفه فرستاده میشه.
معین: حالا فرض کنیم که تحفه باشه. به نظر شما از همو قوانین استفاده کنیم یا نکنیم؟ همین حالا قانون کارکنان خدمات از اشد ضرورت است ولی نداریم. او روز رفتیم پیش هیأت تفتیش که از اصلاحات اداری آمده بود، پیش هر کدامشان از این قانونها موجود بود. باز لیلا جان گفت که معین صیب خودتان آیا از این قانوننامه دارید؟ مه گفتم نی ندارم. باز آمدم همان قانوننامهها را دانه دانه دیدم .نبود.
یکی از رؤسای حاضر در جلسه: یک موضوع دیگه معین صیب که مه یاداشت گرفتم اما دَ آجندا نیامده اینست که ما تعداد کارمندان جدید دَ بستهای 4، 5 و 6 زیاد داریم. از منابع بشری میخواهیم که ای کارمندا ره دَ مدت دو یا سه روز دَ بخش تنظیم و توزیع فایلها تریننگ بتن. قانون خدمات ملکی هم برایشان باید شرح داده شوه.
یکی دیگر از رؤسای حاضر در جلسه: به اجازهی معین صاحب، ما یک برنامه داریم تحت عنوان «مسایل اهم خدمت». وقتی بیست نفر کارمند تکمیل میشه ما برای اینا یک برنامهی دو روزه برگزار میکنیم که د ای برنامه قوانین کار، حقوق کارمند، حقوق اداره، مسئولیت کارمند در قبال اداره و مسئولیت اداره در قبال کارمند شاملاند. مقررهی طرز سلوک نیز د ای برنامه شاملاس. تمام ای مسایل ره ما برایشان پرزنت کردیم. دو دورش تماش شده و دور سوم در حال تکمیل شدن است. و دیگر در برنامههای GSSP کلن کارمندان جدیدالتقرر ره معرفی میکنیم. تشکر.
و دَ آخر یک دو تا پرزنتیشن داریم.
وزارت امور زنان تا تمثیل خواست زنان کشور، هنوز راه زیادی در پیش رو دارد، وزارتی نحیف با استعدادها و امکانات حداقلی بهعنوان نشانهیی از استمرار محرومیت و حاشیهنشینی حتا در یک وزارتخانه.