نیویورکر/رابین رایت
ترجمه: جلیل پژواک
رابین رایت برنده مدال طلای اتحادیه خبرنگاران سازمان ملل، جایزه باشگاه مطبوعات ملی آمریکا و چندین جوایز دیگر در عرصه خبرنگاری؛ نویسنده کتابهای متعددی از جمله “آخرین انقلاب بزرگ: آشفتگی و تحول در ایران”، “خشم مقدس: قهر ستیزهجویان اسلام”، “رویاها و سایهها: آیندهی خاورمیانه” و “کسبه را بجنبان: خشم و شورش در جهان اسلام” که به عنوان بهترین کتاب در امور بین المللی توسط باشگاه مطبوعات برون مرزی آمریکا انتخاب شده، است. رایت در حال حاضر عضو مشترک موسسه صلح ایالاتمتحده و مرکز بینالمللی پژوهشگرانِ وودرو ویلسون است.
بهعنوان یک تاکتیک قدیمی جنگ، ریشهی کنش خصمانهی تروریسم بینالمللی امروزی، اغلب به بمبی برمیگردد که از نیویورک توسط گروه ضد کاسترو یا نیروی کوبا به دفتر پست هاوانا ارسال و در آنجا در نهم جنوری 1968 منفجر و باعث مجروحیت شدید پنج نفر شد. بر اساس گزارش کنسرسیوم ملی برای مطالعه و واکنش به تروریسم، از 1968 تا حالا، حدود چهارصد هزار نفر در سراسر جهان بر اثر حملات تروریستی جان خود را از دست دادهاند. این حملات شامل حوادثی در هواپیما، فروشگاهها، قطار، مدارس، سفارتخانهها، سینماها، مجتمعهای مسکونی، ادارات دولتی و محلات کسبوکار میشوند. مرگبارترین این حوادث، حمله تروریستی یازدهم سپتمبر است که شانزده سال پیش جان سه هزار نفر را گرفت و به همین ترتیب جنگی را شعلهور ساخت که تبدیل به طولانیترین جنگ امریکا شده است.
من در بیش از نیم قرن، دهها رخداد تروریستی از این دست را در چهار قارهی جهان پوشش دادهام. بعد از حملات اخیر تروریستی در بارسلونای اسپانیا، و تصمیم ایالات متحده به اعزام سربازان بیشتر برای مبارزه با طالبان، من به این فکرم که تروریسم چهگونه پایان می یابد –یا گروههای شبهنظامی چهگونه تکامل مییابند. اوبری کورت کرونین در مطالعهی برجستهی خود در مورد بیش از صدوپنجاه گروه تروریستی، کرونین به این نتیجه رسید که متوسط عمر یک جنبش افراطی در حدود هشت سال است. نیروهای کوبا چندین بمبگذاری را انجام دادند اما عمر این گروه به یک سالِ کامل هم نرسید.
من شاهد تغییراتی بودهام که هرگز فکر نمیکردم اتفاق بیفتد. من چندین بار با یاسر عرفات، فردی که ایالات متحده او را یک تروریست بدنام میدانست، مصاحبه کردم. خستگی مشخصهی همیشگیاش بود، و برای پنهان کردن تاسی سرش، چادر چهارخانه/شطرنجی کافیه به سر میبست. او ارتباط مستقیم یا غیرمستقیم با هواپیمارباییها، بمبگذاریها و گروگانگیریها داشت. اسرائیل فکر میکرد که پس از حملهاش به لبنان در سال 1982، عرفات شکست خورده است. من از بندر بیروت، رییس سازمان آزادیبخش فلسطین، یاسر عرفات و جنگجویانش را دیدم که با کشتی از خط مقدم به سوی مقر اصلی تازهتأسیس این سازمان در تونس میرفتند.
یازده سال بعد در 1993، زمانی که من در واشنگتن بودم، یاسر عرفات و نخستوزیر اسرائیل اسحاق رابین، پیمان صلح اوسلو را امضا کردند. در 1994، یاسر عرفات، اسحاق رابین و وزیر خارجهی اسرائیل، شیمون پرز، به جایزهی صلح نوبل دست یافتند. رییسجمهور بیل کلینتون، بیش از هر رییس دولتی در امریکا، از یاسر عرفات میزبانی کرده است. از آن زمان، من با چهار وزیر خارجهی بعدی به قصد دیدار با عرفات و بحث در مورد گامهای بعدی برای یک صلح پایدار در فلسطین، به این کشور سفر کردهام. اما یک ربع قرن بعد هنوز کار بر سر این مسألهی تازه در آستانهی شروع شدن است.
در آستانهی سالگرد 11 سپتمبر، من با هشت کارشناس ارشد تروریسم که مدت زیادی میشود به مطالعهی تروریسم در سازمان سیا، افبیآی، شورای امنیت ملی، وزارت امور خارجه، شرکت رند و محیطهای دانشگاهی پرداختهاند، دیدار کردهام. آنها شش راهی که تروریسم از طریق آنها تکامل میکند، غیرفعال میشود و میمیرد –و در تحت چه شرایطی، تروریسم موفق میشود– را شناسایی کردهاند.
اوبری کورت کرونین به من گفت که کمتر از پنجدرصد از گروههای تروریستی بهطور کامل و بیدرنگ موفق میشوند. قابل توجهترین آنها گروه ایرگون –سازمان شبهنظامی که در سالهای 1931 تا 1948 فعال بود– بود. این گروه یهودی، دفاتر مستعمراتی بریتانیا در فلسطین، اهداف محلی عرب و مکانهای دیپلماتیک در خارج از کشور را بمبگذاری کرد. معروفترین حملهی آنها در سال 1946 بود، زمانی که اعضای این گروه ملبس با یونیفورم پیشخدمتها، بمبی را که در قوطی شیر مخفی شده بود، در مقر اصلی بریتانیا، هوتل کینگ دیوید، در اورشلیم منفجر کرده و باعث کشته شدن 91 نفر شدند. در آن زمان این گروه توسط مناخیم بگین رهبری میشد. ایرگون دو سال بعد، هنگامی که نیروهای بریتانیایی فلسطین را ترک کردند، اهداف خود را محقق و دولت اسرائیل بنیان نهاده شد. سه دهه بعد، بگین که حالا نخستوزیر شده بود، جایزهی صلح نوبلاش را برای تشنجزدایی با مصر به اشتراک گذاشت.
دیگر گروه تروریستی در جنوب آفریقا بود. در سال 1961، نلسون ماندلا شاخهی مسلح کنگرهی ملی آفریقا را تأسیس کرد. اولین حملهی این گروه، حملات پنجگانهی بمبگذاری تأسیسات دولتی در یوهانسبورگ، دوربان و پورت الیزابت، بهصورت همزمان بود. ماندلا به جرم خرابکاری، دستگیر و محکوم به حبس ابد شد. دههها بعد، زمانی که آپارتاید با چالش روبهرو شد، دولت اقلیت سفیدپوست قدرت را واگذار کرد.
ریچارد کلارک، هماهنگکنندهی ملی در زمینهی مبارزه با تروریسم در دولت کلینتون و جورج دبلیو بوش میگوید که گروههای افراطی بیشتر زمانی موفق می شوند که اهداف آنها محدود یا قابل دستیابی باشد. مانند خواستهایی چون استقلال، نقش در دولت یا قطعهیی قلمرو در یک کشور. او میگوید: «اگر گروهی بتواند با خواستهای خود به مشکلات دامن بزند و فشار روی تصمیمگیران را افزایش دهد، آنها تسلیم میشوند. این کار برای بسیاری از جنبشهای آزادیخواه از جمله انقلاب امریکا، درست از آب درآمد. سپس آنها تند پیش میروند. افراطگرایی را کنار گذاشته و تلاش میکنند دولتی باشند که زیاد با دولتهای دیگر در جهان ناهماهنگ نیست».
در حدود هجدهدرصد گروههای تروریستی هستند که برای رسیدن به اهداف سیاسی خود راه مذاکره را در پیش میگیرند. کرونین میگوید: «آنها گروههایی هستند که طولانیترین راه را برمیگزینند. عمر آنها بهعنوان تروریست معمولا بیست تا بیستوپنج سال است. مذاکرات با کندی پیش میرود و اغلب سالها را در بر میگیرد. و همزمان سطح پایینی از خشونت جریان دارد. اما این گروهها بهندرت کاملا شکست میخورند».
سازمان آزادیبخش فلسطین مذاکره کرد. تابستان امسال، چریکهای کلمبیایی فارک طی یک معاهده صلح تاریخی به نیمقرن آدمربایی و قتل در این کشور، پایان دادند. ارتش موقت جمهوریخواه ایرلند شمالی در توافقنامهی «جمعهی خوب» سال 1998 سهم داشت. این گروه در سال 1993، به منطقهیی در لندن حمله کرد، در 1991 محل اقامت نخستوزیر بریتانیا در خیابان داونینگ لندن و در 1984 هتلی که حزب محافظهکار مارگرت تاچر جلسه داشت را هدف قرار داد. بروس هافمن نویسندهی کتاب «درون تروریسم» اشاره کرده است که: «امروز، شین فین – جناح سیاسی ارتش جمهوریخواه ایرلند – محبوبترین حزب در ایرلند شمالی است. رهبران حزب کاتولیک میانهرو – حزب کارگر و سوسیال دموکرات – جایزهی صلح نوبل را بهدست آوردند. اما این شین فین است که انتخابات را برنده میشود». مذاکرات به سایر عوامل پاسخ میدهد. سازمان آزادیبخش فلسطین، فارک، و ارتش جمهوریخواه ایرلند، توسط کارزارهای نظامی علیه آنها تضعیف شدند. اسرائیل، کلمبیا و بریتانیا به نوبهی خود با بالا رفتن هزینههای درگیری و کاهش حمایت عمومی اصول و قراردادهایی را تغییر دادند.
ادامه دارد…