ترس از خشونت بسیاری از دختران مکتب را خانه‌نشین کرده است

تینک‌پروگرس/علی م. لطیفی
ترجمه: جلیل پژواک

سه ماه قبل در ولایت جنوبی افغانستان، کندهار، مینا که آن زمان صنف یازدهم بود، مجبور شد که درس‌اش را رها کند.
بعد از این‌که خانواده‌ی او فهمیدند که یک کارمند صحی زن، در روز روشن کشته شده است، مینا، خواهر مینا که صنف نهم بود و دختر کاکایش که در همان نزدیکی در یک مکتب معلم بود، را از مکتب کشیدند.
مینا که خواسته است نامش در این گزارش تغییر کند، در آخرین روز مکتب با گریه و زاری به هم‌صنفی‌هایش گفت: «چه کاری می‌توانم بکنم؟ من می‌خواستم مکتب را تمام کنم و به دانشگاه بروم اما خانواده‌ام قبلا تصمیم گرفته‌اند که این کار خیلی خطرناک است».
مینا وخانواده‌اش تنها نیستند. بر اساس گزارش تازه‌ی دیدبان حقوق بشر، در حدود دو‌-سوم دختران افغان به مکاتب رسمی نمی‌روند. این گزارش 132 صفحه‌یی که با نام «من داکتر نخواهم بود و یک روز تو مریض خواهی بود: دسترسی دختران به آموزش در افغانستان» به نشر رسیده، به ترس امنیتی، از آن‌هایی که خانواده‌ی مینا تجربه‌اش را داشته، به‌عنوان یکی از عوامل اصلی که اغلب دختران را از رفتن به مکتب باز می‌دارد، اشاره کرده است.
یافته‌های این گزارش به‌ویژه با توجه به وعده‌های مکرر حکومت حامد کرزی، اشرف غنی و پشتیبانان بین‌المللی آن‌ها از جمله واشنگتن، مبنی بر این‌که تمام دختران افغان قادر خواهند بود به مکتب بروند، نگران‌کننده است.
با این‌حال، ارقام نشان می‌دهد که 16 سال پس از آن روز، کابل و همکاران خارجی‌اش، از رسیدن به آن هدف دور مانده‌اند. بر اساس یک نظرسنجی که توسط اتحادیه‌ی اروپا و اداره مرکزی احصائیه‌ی افغانستان انجام شده است، صرفا 21.7 درصد دختران و زنان افغان در تحصیلات رسمی یا غیررسمی ثبت شده‌اند.
در ماه جنوری گذشته، اسدالله محقق سرپرست وزارت معارف افغانستان گفت که ناامنی موجب بسته‌شدن بیش از 1 هزار مکتب در سراسر کشور شده‌اند. اغلب، این مکاتب دخترانه‌اند که به‌خاطر ناامنی بسته می‌شوند یا رقم شاگردان‌شان خیلی پایین است.
بر اساس گزارش HRW «طالبان و دیگر گروه‌های مسلح بعضا مکاتب دخترانه، دانش‌آموزان و معلمان آن‌ها را هدف حمله قرار می‌دهند».
این امر نظر به گفته‌های گروه‌های حقوق‌بشری به وضعیتی منجر می‌شود که «هنگامی که والدین می‌ترسند که رفتن به مکاتب خطرناک‌تر شده است، حتا مکاتبی که در فاصله‌ی یک پیاده‌روی قرار دارند، خارج از محدوده به‌شمار می‌روند». در این گزارش آمده است: «خانواده‌ها در شرایط ناامن، معمولا تحمل کمتری برای فرستادن دختران به مدرسه نسبت به پسران‌شان دارند».
رییس نهاد تحقیق و ارزیابی افغانستان، اورزلا اشرف نعمت، که از سال 1999 با خانواده‌های افغان در اردوگاه‌های مهاجران در پاکستان و افغانستان کار کرده است، به این باور است که دلیل اصلی بازداشتن دختران از مکتب توسط خانواده‌ها، ناامنی است. او می‌گوید: «تجربه‌ی من می‌گوید که اکثریت قریب‌به‌اتفاق، شاید در 95 تا 98 درصد موارد، استدلال اصلی در ممانعت دختران از رفتن به مکتب، کمبود امنیت است».
به گفته‌ی سازمان ملل، بین سال‌های 2009 تا 2012 بیش از یک هزار حمله بالای مکاتب افغانستان صورت گرفته است. این رقم شامل‌ بمب‌گذاری های انتحاری، استفاده از IED و تهدید کارمندان مکتب می‌شود.
در سال 2012، ساکنین ولسوالی شمال‌زی در زابل که با پاکستان مرز مشترک دارد، گفته‌اند که مکاتب متعدد در این منطقه، تحت تهدید گرو‌ه‌های مسلح قرار گرفته‌اند.
اما این تنها مخالفان مسلح نیستند که برای امنیت مکاتب، یک تهدید واقع شده‌اند.
در آستانه‌ی انتخابات ریاست‌جمهوری سال 2014، دیدبان حقوق بشر و سازمان غیردولتی داکتران بدون مرز، دولت افغانستان را بابت استفاده از مکاتب و کلینیک‌ها به‌عنوان مراکز رای‌گیری، هشدار دادند. این ترس بدون دلیل نبود. در انتخابات سال 2009، 249 حادثه‌ی امنیتی در مکاتب اتفاق افتاد. حداقل در کابل از یک لیسه گزارش آمد که سه مرد مسلح در روز انتخابات وارد محوطه‌ی آن مکتب شده‌اند. یک معلم به رسانه‌های محلی گفت که آن روز مردان مسلح ایستاده در کنار صندوق‌های رای، اقدام به بازرسی رای‌دهندگان کردند.
علاوه براین، طرف‌های درگیر در مسأله‌ی افغانستان، از مخالفان مسلح (از جمله طالبان) گرفته تا نیروهای امنیتی افغانستان و نیروهای ائتلاف، همگی متهم به استفاده از مکاتب برای اهداف نظامی شده‌اند. این به این معناست که تمام طرفین درگیر در افغانستان، مکاتب را به‌نحوی از انحا، در تیررس آتش قرار داده‌اند.
بسته‌شدن مکاتب در سال گذشته اندکی پس از اعلام این خبر از سوی وزیر معارف که شش میلیون کودک به مدرسه می‌روند، اعلام شد. دیدبان حقوق بشر معتقد است که حتا اگر این رقم در خوشبینانه‌ترین حالت درست باشد، هنوز هم ضربه‌ی بزرگی به تلاش‌های حکومت افغانستان و جامعه‌ی بین‌المللی برای آموزش دختران و پسران در این کشور خواهد بود.
گزارش شش میلیون کودک در مکتب نشان‌دهنده‌ی کاهش عمده از رقم 11 میلیون شامل مکتب است که توسط مقامات حکومت حامد کرزی اغلب جار زده ‌می‌شد. آخرین باری که رقم دانش‌آموزان حاضر در مکتب، شش میلیون شمرده شد، در گزارش سال 2013 بانک جهانی بود.
فراتر از مسأله‌ی امنیت، دسترسی به آموزش و تحصیلات نیز می‌تواند مانع عمده برای تحصیل دختران باشد.
در کمپ چمن ببرک در کابل، توبا 9 ساله می‌گوید هرچند که او به‌جای مکتب دولتی به یکی از مراکز آموزشی در همان نزدیکی‌ها می‌رود، اما ماندن در آن‌جا چالش‌های خود را دارد: «اول آن‌ها به شما یک دفترچه و بعضی لوازم تحریر ساده را می‌دهند. اما وقتی آن‌ها از کار افتاد، شما مجبورید خودتان لوازم خریداری کنید».
تبسم هشت ساله که هم‌صنفی توبا است می‌‌گوید که برای خانواده‌های آن‌ها، که بسیاری از آن‌ها در پاکستان مهاجر بوده‌اند و نمی‌توانند به ولایت اصلی خود یعنی لغمان برگردند، هزینه‌ی این لوازم بسیار بالا است: «نمی‌دانیم وقتی این لوازم تمام شدند، چه کاری باید بکنیم. اما این را می‌دانم که خانواده‌ام نمی‌توانند برای ما مانند دیگر اطفال، لوازم جدید تهیه کنند».
خانم شکریه که هفت سال است در کمپ زندگی می‌کند، می‌گوید که دخترانش هیچ‌گاهی چه در افغانستان یا پاکستان، به مکتب نرفته‌اند. فقر او را مجبور کرد تا دخترانش را به‌جای فرستادن به مکتب، شوهر بدهد: «من هیچ انتخابی نداشتم. من مجبور بودم دخترانم را وقتی که آن‌ها جوان، خیلی جوان بودند، شوهر بدهم». شکریه نمی‌گوید که دخترانش را در چه سنینی شوهر داده است اما از زود شوهر دادن آن‌ها پشیمان است.
دختران شکریه تنها نیستند. دیدبان حقوق بشر با چندین دختر که به‌جای رفتن به مکتب، مجبور بودند یا کار یا ازدواج کنند، صحبت کرده است.
در گزارش این سازمان آمده است: «فقر هم دختران را از مدرسه باز می‌دارد و هم ازدواج کودک را تشویق می‌کند». به گفته‌ی یونیسف، 33 درصد از دختران افغان قبل از 18 سالگی ازدواج می‌کنند.
از چهار فرزند باقی‌مانده‌ی شکریه، دو پسرش به مکتب می‌روند اما حتا آن‌ها هم با تبعیض روبه‌رو هستند. شکریه می‌گوید: «دانش‌آموزان آن‌ها را به‌خاطر کثیف بودن مسخره می‌کنند و معلمان می‌گویند که لباس شما اتوکشیده نیست، شلوار شما پاره‌پاره شده است و تا زمانی که آن‌ها را جور نکرده باشید، به مکتب باز نگردید».
اما برای خانواده‌هایی که به‌عنوان حمال، میوه‌فروش و لباس‌شوی روزانه 150 تا 200 افغانی به‌دست می‌آورند، این کار دشوار است.
شکریه می‌گوید: «پسران من، به این خاطر که دیگران برای تهیه‌ی لباس و لوازم مکتب به من کمک کردند، حالا به مکتب می‌روند».
صدیقه جلالی، یکی از مقامات ریاست امور زنان ولایت زابل می‌گوید که در قلات، مرکز این ولایت، دختران می‌توانند به مکتب بروند اما پیداکردن معلمان واجدشرایط و ساختمان‌های مناسب دشوار است: «ما با کمبود شدید معلمان واجدشرایط و حرفوی مخصوصا برای مکاتب دخترانه، روبه‌رو هستیم».
در حالی‌که بسیاری از معلمان ولایت زابل مرد هستند، جلالی می‌گوید که کمبود معلمان زن یک مانع برای آموزش دختران قلمداد می‌شود. او می‌گوید که زابل مانند بسیاری از ولایات دیگر، با کمبود ساختمان مناسب برای مکتب روبه‌رو است.
بر اساس یک نظرسنجی که توسط انجمن جهانی آموزش برای یونسکو تهیه شده است، تقریبا 50 درصد مکاتب افغانستان فاقد ساختمان‌های قابل استفاده هستند. بیشتر از 70 درصد ساختمان‌های مکاتب فاقد دیوار اند و 60 درصد مکاتب به آب آشامیدنی دسترسی ندارند.
جلالی می‌گوید که این به این معنا است که بسیاری از دختران در زابل، مجبور به درس‌خواندن در خیمه‌ها و فضای باز هستند که آن‌ها را در مقابل بعضی عوامل آسیب‌پذیر یا حساس ساخته است. آمار وزارت معارف تصویر ترسناک‌تری از سکتور آموزش در ولایت زابل ارائه می‌دهد. بر اساس این آمار، 162 مکتب از 226 مکتب عمومی در این ولایت، به‌خاطر تهدیدات امنیتی و موانع فرهنگی، بسته شده‌اند.
حتا در شهر کابل، دانش‌آموزان مجبورند در محیط باز درس بخوانند. در محله‌ی دشت برچی کابل، نزدیک به 9 هزار دانش‌آموز به‌شمول دختران، باید در فضای باز زیر نور آفتاب، بدون میز یا امکانات بهداشتی، درس بخوانند.
متیع‌الله ویسا 24 ساله فعال جوانان که سال گذشته با سفر به 34 ولایت افغانستان، از طریق جنبش مردمی Penpath برای کمک به بازگشایی مکاتب کمک کرده است، می‌گوید که 121 ولسوالی کشور فاقد فارغ‌التحصیل زن از صنف 12 است.
با وجود مشکلات فزاینده در زمینه‌ی آموزش در افغانستان، هنوز امیدواری وجود دارد. جوانانی مانند ویسا و جنبش Penpath او، این امیدواری را به‌وجود آورده‌اند. ویسا می‌گوید: «هر زمانی که به یک ولسوالی می‌رسم، با مردم، جوانان، والدین و رهبران دینی صحبت می‌کنم که وضعیت آموزش در جوامع خود را بسنجند».
از آن‌جا، ویسا برای مردمان محل دو دلیل پیشکش می‌کند تا به گسترش فرصت‌های آموزشی برای دختران و پسران کمک کند: «هر گاه که مردم می‌گویند ما نمی‌توانیم دختران خود را به مکاتبی بفرستیم که در آن هیچ معلم زن وجود ندارد، من به آن‌ها با بیان یک واقعیت واضح، پاسخ می‌دهم. این‌که اگر دختران به مکتب نروند، چگونه شما معلم زن خواهی داشت؟»
وقتی که این استدلال کار نمی‌کند، ویسا دو دلیل دیگر پیش می‌کشد.
ویسا با اشاره به گزارش‌هایی مبنی بر این‌که پاکستان و ایران از مخالفان مسلح، از جمله طالبان، حمایت و پشتیبانی می‌کنند، به آن‌ها می‌گوید: «ما می‌دانیم که پاکستان و ایران دشمنان ملت ما هستند که به فرستادن جنگجویان برای کشتن کودکان‌مان ادامه می‌دهند. اما به این خاطر که زنان و دختران به اندازه‌ی کافی تحصیل‌کرده نداریم، ما به فرستادن دختران و خواهران‌مان برای درمان به پاکستان و ایران ادامه می‌دهیم».
و اگر این استدلال کار نکند، ویسا می‌گوید دلیلی را پیش می‌کشد که هیچ افغانی نمی‌تواند با آن مخالفت کند.
او به مردمان محل می‌گوید: «اسلام مذهب یادگیری است و هیچ تمایزی بین دختران و پسران قایل نمی‌شود. اسلام از همه‌ی ما می‌خواهد که تحصیل‌کرده و آگاه باشیم. پس به‌عنوان مسلمان، ما باید از تحصیل دختران و پسران‌مان اطمینان حاصل کنیم».